پاسخ اجمالی:
ایشان می فرماید: «اگر بتوانى كه ميان خود و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنين كن؛ زيرا تو [به هر حال] قسمت خود را دريافت مى كنى و سهمت را مي گيري و مقدار كمى كه از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زيادى كه از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها [حتى آنچه از سوى مخلوق رسد] از ناحيه خداست، هنگام مواجهه با سختى هاى زمان و كمبودهاى دوران، از كسانى كمك بخواه كه داراى ريشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند و اهل رحمت و ايثار و شفقت هستند؛ چرا كه آنها در قضاء حوائج سريع تر و در دفع مشكلات مؤثرترند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» خطاب به فرزندش امام حسن(علیه السلام) مى فرمايد: (اگر بتوانى كه ميان خود و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنين كن؛ زيرا تو [به هر حال] قسمت خود را دريافت مى كنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار كمى كه از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زيادى است كه از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها [حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد] از ناحيه خداست)؛ «إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَكُونَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللهِ ذُو نِعْمَةٍ فَافْعَلْ، فَإِنَّكَ مُدْرِكٌ قَسْمَكَ، وَ آخِذٌ سَهْمَكَ، وَ إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ».
امام(عليه السلام) در اين دستور بر اين نكته اخلاقى مهم تكيه مى كند كه انسان تا مى تواند نبايد زير بار منّت مردم باشد؛ بلكه بايد با نيروى خود و اعتماد به توان خويشتن سهم خود را از مقدرات الهى به دست آورد و اگر از اين طريق به سهم كمترى برسد از آن بهتر است كه از طريق مردمى كه منّت مى گذارند به سهم بيشترى نايل شود. در واقع اين سهم كمتر با توجّه به حفظ كرامت و شخصيت و مقام انسان، از آن سهم بيشتر افزون تر است؛ زيرا در آنجا شخصيت و ارزش والاى انسان خرج مى شود؛ چيزى كه بهايى براى آن نمى توان قايل شد.
گرچه عبارت امام(عليه السلام) در اينجا مطلق است و تفاوتى ميان كسانى كه با آغوش باز خواسته انسان را استقبال مى كنند حتى پدر و فرزند و برادر همه را شامل مى شود؛ ولى روشن است كه منظور امام(عليه السلام) آنجاست كه شخصيت انسان با سؤال خدشه دار شود و آميخته با ذلت يا منّتى باشد. شاهد اين سخن حديثى است كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده: «قَالَ يَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَر(عليه السلام) لَا تَقُلْ هَكَذَا وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَغْنِي عَنْ أَخِيهِ»(1)؛ (روزى شخصى در محضر آن حضرت به پيشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا من را از همه خلق خود بى نياز كن امام(عليه السلام) فرمود اين گونه دعا نكن؛ ولى بگو خداوندا ما را از بدان خلقت بى نياز كن؛ زيرا هيچ انسان باايمانى از كمك و يارى برادرش بى نياز نيست). در حديث ديگرى از امير مؤمنان علي(عليه السلام) مى خوانيم كه به فرزندش امام حسن(عليه السلام) فرمود: «يَا بُنَيَّ إِذَا نَزَلَ بِكَ كَلَبُ الزَّمَانِ وَ قَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَيْكَ بِذَوِي الْأُصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَ الْإِيثَارِ وَ الشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّاتِ»(2)؛ (فرزندم هنگامى كه سختى هاى زمان و كمبودهاى دوران، دامان تو را گرفت از كسانى كمك بخواه كه داراى ريشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند؛ آنهايى كه اهل رحمت و ايثار و شفقت هستند؛ چرا كه آنها در قضاى حوائج سريع تر و در دفع مشكلات مؤثرترند).
به بيان ديگر بسيار مى شود كه انسان شخصا قادر بر انجام كارى است؛ ولى تنبلى مى كند و از ديگران كمك مى خواهد و كَلّ بر آنها مى شود اين كار مذموم و نكوهيده است؛ ولى مواردى هست كه كارها بدون تعاون ديگران انجام نمى شود. در اين صورت ها كمك گرفتن اشكالى ندارد؛ زيرا زندگى انسان همواره آميخته با تعاون است.
جمله «وَ إنْ كانَ كُلٌّ مِنْهُ» در واقع اشاره به توحيد افعالى خداست و آن اينكه به فرض كه انسان از ديگران كمك بگيرد (آنجا كه نبايد بگيرد) و به او كمك كنند باز هم اگر دقت كنيم همه اينها از سوى خداست؛ زيرا انسان خودش چيزى ندارد كه به ديگرى بدهد آنچه دارد از سوى خدا دارد و آنچه به دست آورده با نيروى خداداد به دست آورده است.
مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» خود ذيل اين توصيه امير مؤمنان(عليه السلام) سخن كوتاه و پرمعنايى از شيخ محمد عبده، عالم معروف مصرى به اين مضمون نقل مى كند: «هيچ سخنى در دل انسان از اين سخن اثربخش تر نيست، سخنى كه به سبب قوّت در تأثير و اصابت به حق خواننده باايمان را فورا از دنيا [و مردم دنيا] بر مى كَند [و تمام توجّه او را به سوى خدا مى برد]».
به گفته شاعر:
گرفتن شرزه شيرى را در آغوش *** ميان آتش سوزان خزيدن
كشيدن قله الوند بر دوش *** پس آنگه روى خار و خس دويدن
مرا آسان تر و خوش تر بود زان *** كه بار منّت دونان كشيدن.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.