پاسخ اجمالی:
از منابع مختلف تاريخى چنين بر مى آيد كه یأس «طلحه» از رسیدن به پست و مقام در حکومت امیرالمومنین(ع)، باعث شد با ایشان مخالفت کرده و همراه با «زبیر» و «عایشه»، جنگ جمل را براه اندازد. علاقه «طلحه» به زمامدارى و خلافت به زمان ابوبكر بر مى گشت؛ هنگامى كه اطلاع يافت ابوبکر مى خواهد عمر را به عنوان خليفه معرفى كند، به وی اعتراض كرد، اما پس از مدتی، بواسطه دریافت سهم بیشتری از بیت المال، از ستایش کنندگان عمر شد. از سویی آرزوی خلیفه شدن، او را بر آن داشت تا از سردمداران قتل عثمان باشد.
پاسخ تفصیلی:
از منابع مختلف تاريخى چنين بر مى آيد كه علاقه «طلحه» به زمامدارى و خلافت سابقه طولانى داشت كه به زمان ابوبكر بر مى گشت. «طبرى» مورّخ معروف ـ طبق گفته «ابن ابى الحديد» ـ در تاريخش چنين آورده كه «طلحه» حتى در زمان حيات ابوبكر درباره خلافت خود مى انديشيد و انتظار داشت ابوبكر او را بعد از خود به عنوان خليفه مسلمين معرّفى كند، زيرا پسر عموى ابوبكر بود و هنگامى كه اطلاع يافت ابوبكر مى خواهد عمر را به عنوان خليفه معرفى كند به او اعتراض كرد و گفت: تو مرد خشن و سخت گيرى را بر ما حكومت دادى. در زمان عمر نيز با گروهى از طرفدارانش درباره خلافت بعد از او سخن مى گفت و اطرافيانش به او قول مى دادند كه بعد از مرگ عمر با تو بيعت خواهيم كرد و هنگامى كه اين سخن به گوش عمر رسيد در خطبه اى آنها را تهديد به مرگ كرد تا دست از كار خود بردارند.
«ابن ابى الحديد» در جاى ديگر از سخنانش مى نويسد: بعداً «طلحه» و «زبير» در صف ستايش كنندگان عمر قرار گرفتند چرا كه پيشگامان مهاجر و انصار را بر ديگران برترى بخشيده [و سهم بيشترى از بيت المال براى آنها قائل شده بود]. از سوى ديگر عمر تأكيد كرده بود كه قريش و مهاجران سابقه دار اسلام، از مدينه مطلقاً خارج نشوند، زيرا معتقد بود اگر بيرون روند گروههایى اطراف آنها را مى گيرند و اموال زيادى به دست مى آورند؛ هم به سوى خوشگذرانى پيش مى روند و هم به فكر زمامدارى و تجزيه طلبى خواهند افتاد و در برابر اعتراضهايى كه از گوشه و كنار به اين امر شد او در خطبه اى صريحاً اعلان داشت كه اين سياست قطعى من است.
«طبرى» ـ طبق نقل «ابن ابى الحديد» ـ مى گويد: اين كار عمر قريش را سخت رنجيده خاطر ساخت حتى هنگامى كه از عمر درخواست كردند به آنها اجازه دهد در جنگهاى اسلامى شركت كنند به آنها گفت: بدترين چيزى كه بر اين امت از آن مى ترسم اين است كه شما ـ قريش ـ در بلاد اسلامى پخش شويد؛ براى شما همين بس كه در غزوات رسول خدا شركت كرديد و نيازى به بيشتر از اين نيست. ولى هنگامى كه عثمان به خلافت رسيد ورق برگشت. قريش را آزاد گذاشت و آنها به شهرهاى مختلف سفر كردند و به جمع آورى مال و ثروت پرداختند و اين اوّلين فتنه در اسلام و در ميان توده مردم بود.
«ابن ابى الحديد» مى افزايد: «متأسفانه عمر رأى هوشمندانه خود را در محدود ساختن قريش بعد از ضربت خوردن به وسيله «ابولؤلؤ» نقض كرد [زيرا طلحه و زبير و مانند آنها را به شوراى شش نفرى خود راه داد كه مفهومش شايستگى همه آنها براى خلافت بود]. سپس مى افزايد: اين سبب هر فتنه اى بود كه در ميان مسلمين واقع شد و تا دامنه قيامت واقع مى شود».(1)
با توجّه به اين سابقه تاريخى روشن مى شود كه چرا «طلحه» و «زبير» از خلافت على(عليه السلام) ناراحت شدند در حالى كه بيشترين تلاش را براى تحريك مردم به كشتن عثمان داشتند به گمان اينكه بعد از عثمان نوبت به «طلحه» مى رسد و هنگامى كه على(عليه السلام) پست و مقامى به آنها نداد (زيرا مى دانست مقدّمه تجزيه كشور اسلام مى شود) بلكه عطاى نامساوى آنها را از بيت المال قطع كرد و مطابق روش پيامبر، مساوات در ميان مسلمين برقرار ساخت بر آن حضرت شوريدند و با دستيارى «عايشه» ام المؤمنين، آتش جنگ «جمل» را برافروختند و پس از شكست «جمل» و كشته شدن آن دو، طرفدارانشان آتش جنگ «صفّين» را شعله ور ساختند و سرانجام بنى اميّه را بر جهان اسلام حاكم ساختند و بعد از آن بنى مروان روى كار آمدند و آن فسادهاى عظيم را در جهان اسلام برپا ساختند. با بررسی اين رفتارها روشن مى شود كه آنها طمع در خلافت داشتند و اعتراضشان به عدم مشورت امام(علیه اسلام) با آنها و مساوات در بیت المال بهانه بوده است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.