پاسخ اجمالی:
هدف مأمون از تشکیل محافل علمی، نشان دادن علم دوستی و یا تظاهر به آن بود. به علاوه مذاق عقلی او و همراهیش با «معتزله»، او را واداشت تا از اين طريق در برابر «اهل حدیث» بايستد و آنان را منکوب سازد. هم چنين او به جهت حسادتی كه نسبت به امام(ع) و منزلت علمی و اجتماعی آن حضرت داشت، می خواست با کشاندن امام به بحث، به مردم بفهماند كه ائمه اهل بیت(ع) صاحب علم لدنّی (علم الهي) نيستند.
پاسخ تفصیلی:
مأمون پس از آوردن امام رضا(علیه السّلام) به «مرو»، جلسات علمی متعددی با حضور افراد مختلف از علما تشکیل می داد. در این جلسات مذاکرات زیادی میان امام(علیه السّلام) و دیگران صورت می گرفت که به طور عمده در حول و حوش مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را «طبرسی» در کتاب خود فراهم آورده است.(1)
هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی، نشان از علم دوستی او یا تظاهر به آن بود. در اصل باید وی را از این زاویه متمایز از دیگر خلفای عبّاسی دانست، به ویژه که مذاق عقلی او و همراهیش با «معتزله»، او را بر آن می داشت تا در برابر اهل حدیث(2) ایستادگی کرده و آنان را منکوب سازد. با این حال مسأله در اینجا خاتمه نمی یافت. مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری نیز داشت. او می خواست با کشاندن امام به بحث، تصوّری را که عامّه مردم درباره ائمه اهل بیت(علیهم السّلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً از نوع «علم لدنّی» می دانستند، از بین ببرد.
مرحوم «صدوق» در این باره می گوید: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام(علیه السّلام) قرار می داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیاندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام(علیه السّلام) و منزلت علمی و اجتماعی او بود؛ اما هیچ کس با آن حضرت رو به رو نمی شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام(علیه السّلام) علیه او اقامه می شد، ملتزم می گردید».(3) در روایتی آمده: «هدف مأمون از این کارها جلب نظر امام(علیه السّلام) بود؛ اما آن حضرت به اصحاب خود فرمود: فریب ظاهرسازی های او را نخورید، من به دست مأمون به شهادت خواهم رسید».(4)
این مجالس که در اوائل به همین مقصود تشکیل می شد، به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که مأمون متوجه شد، تشکیل چنین مجالسی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام(علیه السّلام) کرد. از «عبدالسلام هروی» نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا(علیه السّلام) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می شدند. مأمون به «محمّد بن عمرو طوسی» مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن، امام(علیه السّلام) در حق مأمون نفرین کرد و از جمله چنین فرمود: «يَا بَدِيعُ يَا قَوِيُ يَا مَنِيعُ يَا عَلِيُ يَا رَفِيعُ صَلِ عَلَى مَنْ شَرَّفْتَ الصَّلَاةَ بِالصَّلَاةِ عَلَيْهِ وَ انْتَقِمْ لِي مِمَّنْ ظَلَمَنِي وَ اسْتَخَفَّ بِي وَ طَرَدَ الشِّيعَةَ عَنْ بَابِي»(5)؛ (ای پدیدآورنده زمین و آسمان ها، ای پروردگاری که دارای قدرت بی پایانی، ای پروردگاری که تغییر و تبدیلی در او راه ندارد، ای پروردگار بلند مرتبت، درود بفرست بر کسی که نماز را با صلوات و درود به او، شرافت دادی و از کسی که به من ستم روا داشت و مرا سبک کرد و شیعه مرا از در خانه من راند و متفرق کرد، انتقام مرا بگیر).
این مسأله به صورت یک دلیل عمده برای شهادت امام(علیه السّلام) در آمد. «احمد بن علی انصاری» می گوید: از «ابو صلت» پرسیدم: چگونه مأمون راضی به قتل امام رضا(علیه السّلام) شد؟ «ابو صلت» گفت: ... مأمون ولایتعهدی را بدین جهت به امام رضا(علیه السّلام) داد که به مردم نشان دهد آن حضرت رغبت به دنیا دارد، تا از چشم مردم بیفتد؛ اما وقتی از امام(علیه السّلام) جز آنچه برتری او را بر مأمون نشان می داد چیزی برای مردم آشکار نمی شد، دست به دعوت و جلب متکلّمان تمامی سرزمین های اسلامی زد تا به وسیله آنان، امام(علیه السّلام) را از نظر علمی محکوم نماید و از این رهگذر، نقص آن حضرت میان عامّه مردم ثابت شود؛ ولی امام(علیه السّلام) با هیچ عالم یهودی و نصرانی و ... روبرو نمی شد جز آن که بر او برتری می یافت و مردم می گفتند: آن حضرت شایسته تر از مأمون برای تصدی مقام خلافت است. جاسوسان نیز چگونگی امر را به اطلاع او می رساندند. بدین ترتیب بود که مأمون تصميم به مسموم كردن امام گرفت.(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.