پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در ترسیم لحظات قبض روح پیامبر(ص) می فرماید: «رسول خدا(ص) در حالى كه سرش بر سينه ام قرار داشت قبض روح شد و نفس او در دستم روان گشت، سپس آن را به چهره كشيدم». تعبير «سرش بر سينه ام قرار داشت»؛ ممكن است اشاره به اين باشد كه اميرمؤمنان على(ع) سر پيامبر(ص) را از زمين بلند كرد و در آن لحظه به سينه چسبانيد كه هم مايه آرامش پيامبر(ص) بود و هم سبب آرامش على(ع) و در اين حال، نفس كشيدن هم آسان تر است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در خطبه 197 «نهج البلاغه» بعد از بيان رابطه نزديك و خالصانه و مخلصانه خود با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در زمان حيات او و روابط نزديك خود با آن حضرت در لحظه وفات، نشان مى دهد كه احدى از مسلمانان چنين ارتباطى را با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نداشته، امام(عليه السلام) مى فرمايد: (رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حالى كه سرش بر سينه ام قرار داشت قبض روح شد و نفس او در دستم روان گشت، سپس آن را به چهره كشيدم)؛ «وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي، وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِي كَفِّي، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِي».
تعبير «إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي»؛ ممكن است اشاره به اين باشد كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را از زمين بلند كرد و در آن لحظه به سينه چسبانيد كه هم مايه آرامش پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود و هم سبب آرامش على(عليه السلام) و در اين حال، نفس كشيدن هم آسان تر است. اين احتمال نيز داده شده كه سر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بر دامان على(عليه السلام) بود و على(عليه السلام) خم شد و سينه آن حضرت با سر پيامبر(صلى الله عليه وآله) تماس داشت؛ ولى اين احتمال با تعبير «على صدرى» سازگار نيست. در اينكه منظور از «نفس» در جمله «سَالَتْ نَفْسُهُ» چيست؟ در ميان شارحان و مترجمان نهج البلاغه گفتگوى بسيارى است و اين گفتگوها بر محور دو تفسير دور مى زند:
نخست اينكه منظور از «نفس»، «خون» است كه در بسيارى از عبارات فقها و ادبا به اين معنا آمده؛ «نفس سائله» در كتب فقهى به معناى «خون جهنده» است و در اشعار عرب نيز به اين معنا استعمال شده است و گفته اند: «پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در آخرين ساعت عمر، مقدارى خون از حلق مباركش بيرون آمد و از دهان بيرون ريخت و طبق اين خطبه آن خون در كف دست مبارك حضرت علي(عليه السلام) قرار گرفت و آن حضرت به عنوان تبرّك بر صورت خود ماليد».(1)
تفسير ديگر اينكه «نفس» همان «روح مقدّس انسانى» است كه در قرآن مجيد بارها به آن اشاره شده است: «اللهُ يَتَوَفَّى الاْنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا»(2)؛ (خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى كند). بنابراين مفهوم جمله اين مى شود كه روح مقدّس و پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) به هنگام جدا شدن از بدن بر دست على(عليه السلام) قرار گرفت و آن حضرت آن را به صورت خود كشيد.(3)
ولى در اينجا جمله اى كه براى بسيارى از شارحان يا مترجمان مبهم مانده تعبير «أَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِي»؛ است؛ مى گويند: مگر روح چيزى است كه بتوان آن را بر صورت ماليد؟!
براى حل اين اشكال مى توان گفت كه: «كفّ» مؤنّث است؛ زيرا اعضاى جفت بدن جنبه تأنيث دارد و اعضايى كه يكى بيشتر نيست مذكّر شمرده مى شود. شاعر عرب نيز مى گويد: «وَ كَفٍّ خَضيب زُيِّنَتْ بِبَنانى»، بنابراين معناى جمله اين مى شود كه دست من با روح مقدّس پيامبر(صلى الله عليه وآله) تماس گرفت، سپس دست را به عنوان تبرّك به صورت كشيدم، به اين ترتيب مشكل تفسير جمله بالا حل مى شود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.