پاسخ اجمالی:
«تبعيض» فرق گذاشتن ميان دو موجود در شرايط كاملا مساوى است؛ ولى اگر اعمال متفاوت بود يا انجام دهندگان فرق داشتند، تفاوت ميان آنها عين عدالت است؛ اين از نظر پاداش و كيفر. از نظر آفرينش نيز جهان آفرينش مجموعه اى است از موجودات متفاوت؛ چرا كه هر كدام وظيفه خاصى دارند و بايد استعدادها با آن هماهنگ باشد. در آفرينش نظام احسن تفاوت در استعدادها، ذوق ها و سليقه ها باعث مي شود تا هر كدام متناسب با كارى كه نظام خلقت بر دوش او گذارده آمادگى داشته باشد و الا همه چيز به هم مى ريزد و نظام احسنى نخواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
غالباً «تفاوت» و «تبعيض» با يكديگر اشتباه مى شود، دوّمى كه جنبه منفى دارد به جاى اولى كه در بسيارى از مواقع داراى جنبه مثبت است مى نشيند. توضيح اين كه منظور از تبعيض اين است كه ميان دو موجود كه در شرايط كاملا مساوى قرار دارند فرق بگذاريم، مثلا به يكى از دو نفر كه هر دو كار مشابهى را انجام داده اند و شرايط خود آنها نيز يكسان است، دو برابر ديگرى مزد بدهيم و يا اگر هر دو كار بدى را به طور يكسان انجام داده اند و شرايطشان نيز يكسان است، يكى را نصف ديگر مجازات كنيم و يا اصلا يكى را از مجازات معاف كرده و ديگرى را به اشد وجه مجازات كنيم. ولى اگر اعمال مثبت و منفى متفاوت بود، يا انجام دهندگان با هم فرق داشتند، فرق گذاشتن در ميان آنها عين عدالت است؛ اين از نظر پاداش و كيفر.
از نظر آفرينش و تكوين نيز جهان آفرينش مجموعه اى است از موجودات كاملا متفاوت؛ چرا كه هر كدام وظيفه خاصى برعهده دارند و بايد آفرينش و ابزارها و استعدادها هماهنگ با آن باشد. نگاهى به اعضاء بدن يك انسان مى كنيم. بعضى از سلول هاى بدن به قدرى ظريف است كه يك ضربه مختصر و يا حتّى وزش يك نسيم يا تابش نور شديد، نظام آن را به هم مى ريزد، مانند شبكيه چشم و به همين دليل در محفظه بسيار محكمى قرار داده شده كه از دسترس حوادث كاملا دور است، اين خلقت فوق العاده لطيف و ظريف به خاطر وظيفه فوق العاده حسّاس و ظريفى است كه بر عهده آن گذارده شده. (عكسبردارى پى درپى از صحنه هاى مختلف در فاصله هاى دور و نزديك و در نورهاى كاملا متفاوت). ولى سلول هايى وجود دارد بسيار خشن و محكم و مقاوم، مانند سلول هاى پوستی پاشنه پا و يا استخوان هاى ساق كه علاوه بر اين كه تمام وزن بدن را حفظ مى كند، بايد در برابر ضربه هاى سنگين و حوادث سخت كاملا استقامت به خرج دهد. هيچ عاقلى نمى تواند ايراد كند كه چرا ساختمان اين دو با هم متفاوت است؟ يا چرا تمام سلول هاى بدن به ظرافت شبكيه چشم يا به سختى و مقاومت استخوان ساق پا يا پوست ضخيم پاشنه، آفريده نشده است. همين محاسبه را مي توان در مورد ساختمان يك بوته گل یا يك درخت بزرگ از ريشه هاى محكم تا ساقه ها و سپس شاخه هاى بزرگ و كوچك و بالاخره برگ ها و گلبرگ ها و رشته هاى ظريفى كه در درون كاسه گل قرار دارد انجام داد. اگر درست دقّت كنيم ساختار جامعه انسانيت درست مانند ساختمان بدن يك انسان و يا يك بوته گل يا يك درخت تنومند است.
آفرينش نظام احسن ايجاب مى كند كه در استعدادها، ذوق ها، سليقه ها، ساختمان هاى جسمى و روحى افراد جامعه تفاوت باشد تا هركدام متناسب با كارى كه نظام خلقت بر دوش او مى افكند آمادگى داشته باشد. در غير اين صورت، همه چيز به هم مى ريزد و نظام احسنى وجود نخواهد داشت و به درختى مى ماند كه تمام آن ريشه يا تمام ساقه و يا تمام گلبرگ باشد كه چنين درختى هرگز قادر بر ادامه حيات حتّى در يك زمان كوتاه نيست و اگر هم قادر باشد حياتش بيهوده و غير مفيد است. ساختار يك مادر كه بايد كانونى از عواطف باشد كه پشتوانه تحمل آن همه مشقت ها در امر نگهدارى و تربيت فرزند گردد با ساختار پدر كه بايد هميشه در دل اجتماع به پيكار مشغول باشد نمى تواند يكسان باشد؛ چرا كه يا وظيفه مادرى از ميان مى رود يا وظيفه پدرى تعطيل مى شود.
همچنين ساختمان اعصاب يك جراح قلب با يك شاعر نكته سنج، يك رياضى دان با يك مهندس كشاورزى و هر دو با يك كارگر صنايع سنگين و هر سه با يك سرباز يا افسر و هر چهار تا با يك قاضى ممكن نيست يكسان باشد؛ چرا كه هر كدام در جامعه وظيفه اى دارند و بر طبق آن ذوق و استعداد و ساختمانى از نظر جسم و روح مخصوص به خود. اين مطلب به قدرى واضح است كه نياز به توضيح بيشتر ندارد و اصولا يكى از نشانه هاى عظمت خداوند همين تقسيم دقيق ذوق ها و استعدادها است كه روى هم رفته يك مجموعه متعادل و متوازن را تشكيل مى دهد كه در آن هر چيزى به جاى خويش نيكو است!
كوتاه سخن اين كه انسان ها همانند ظروف هم شكلى نيستند كه در يك كارخانه ساخته مى شود و همه يك نوع فايده دارند كه اگر چنين بود حتّى يك روز هم نمى توانستند با هم زندگى كنند. آنچه در زندگى انسان ها و تمام جهان آفرينش مهم است عدالت است نه مساوات و قرار دادن هر چيز در جاى خويش است نه همسانى و همگونى.
قرآن مجيد نيز در اين زمينه اشاراتى پر معني دارد: در يكجا مى فرمايد: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ»(1)؛ (ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى کنند بهتر است). «سُخْريّاً» از ماده «تسخير» است و مفهوم آيه اين است كه تفاوت درجات مردم سبب مى شود كه بعضى مسخّر ديگر مى باشند و يا به تعبير ديگر با هم تعاون متقابل كنند، بيمار «مسخّر» طبيب است و طبيب در نيازهاى خود «مسخّر» معمار و يا كشاورز و تاجر است؛ چرا كه هر كدام بر ديگرى از جهتى برترى دارند و همين ها سبب خدمات متقابل يا به تعبير قرآنى «تسخير» مى شود. غالب مفسّران اسلامى اعم از شيعه و اهل سنّت آيه را همين گونه تفسير كرده اند كه «سُخرّياً» در اينجا به معناى مسخر بودن در خدمات است.(2) اين كه «سخرياً» به معناى استهزاء كردن باشد احتمال بسيار ضعيفى است كه در بعضى از تفاسير آن هم به صورت يك قول غير مقبول مطرح شده است.
در جايى ديگر مى خوانيم: «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُمْ»(3)؛ (و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد تا شما را بوسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد). با توجّه به اين كه آزمايش الهى براى پى بردن به حال اشخاص و كشف امور مخفى نيست؛ چراكه او بر همه چيز آگاه است، بلكه به معناى پرورش دادن آنها در بوته هاى امتحان است تا خالص و مقاوم گردند و به تعبير ديگر: وسيله اى است براى تكامل آنها. بنابراين آيه مى فرمايد: اين تفاوت ها اسبابى است براى تكامل ها. (تكامل هاى مادى يا معنوى).
نمونه ديگر: آياتى است كه اشاره به تفاوت و اختلاف مردم در مقدار سهم آنها از روزى ها مى كند كه غالباً مورد سؤال افراد واقع مى شود كه چرا يكى چنين است و ديگرى چنان. قرآن جواب سربسته اى در آيات مختلف به اين معنا مى دهد كه تقسيم روزى در ميان بندگان روى حساب دقيق و برنامه منظم و اسرارآميزى است، هر چند مردم از آن آگاه نباشند، چنانكه در سوره اسراء مى فرمايد: «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً»(4)؛ (به يقين، پروردگارت روزى را براى هركس بخواهد، گشاده يا محدود مى دارد؛ به يقين او نسبت به بندگانش، آگاه و بيناست).
البتّه نبايد تفاوت هايى كه جنبه واقعى و طبيعى و الهى دارد با تفاوت هاى ساختگى كه بر اثر استثمار و استعمار به وجود مى آيد اشتباه كرد و همه اينها را به حساب خواست خدا گذارد كه در اين صورت مسأله به كلى دگرگون مى شود و به صورت يك تفسير انحرافى در مى آيد و موجب تخدير و مايه عقب ماندگى اقتصادى و اجتماعى است. قرآن هرگز طرفدار شكل دوم نيست، بلكه با آن مبارزه مى كند.
در روايات اسلامى نيز اشارات پر معنايى به اين مطلب ديده مى شود چنانكه در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم «لايَزالُ النّاسُ بِخَيْر ما تَفاوَتُوا فَاِذَا اسْتَوَوْا هَلَكُوا»(5)؛ (مردم پيوسته در مسير خير و خوبى هستند مادام كه تفاوتى در ميان آنها باشد و هرگاه همه مساوى شوند هلاك خواهند شد!).(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.