پاسخ اجمالی:
واژه «حَفِىّ» به معني پا برهنه راه رفتن، اصرار در سؤال نمودن، علم به چیزی داشتن و نیکی کردن می باشد؛ ولى بعید نیست ريشه اصلى اين معانى، اصرار در راه رفتن باشد به گونه اى كه پوست پا نازك شده يا از بين برود، سپس در اصرار و مبالغه در هر چيزى به كار رفته است. اما اين واژه در مورد خداوند ممکن است به معنى «عالم» و «آگاه» باشد که از صفات ذات است و اگر به معنى نهايت نيكوكارى و محبت باشد از صفات فعل است.
پاسخ تفصیلی:
واژه «حَفِىّ» از ماده «حَفاء» (بر وزن سَلام) و از ماده «حَفا» (بر وزن جَفا) است و در منابع لغت براى آن چند معنی ذكر شده، از جمله: پا برهنه راه رفتن، اصرار در سؤال نمودن، علم نسبت به چيزى و اصرار در نيكى كردن. بعضى نيز گفته اند: مفهوم آن نازك شدن پوست پا و ته كفش و سُمّ اسب به خاطر راه رفتن زياد مى باشد.(1) ولى بعيد نيست ريشه اصلى همه اين معانى، همان معنى اصرار در راه رفتن باشد به گونه اى كه پوست پا يا كفش ها نازك شود يا از بين برود سپس در مورد اصرار و مبالغه در هر چيزى به كار رفته است؛ اصرار در سؤال كردن از چيزى به منظور آگاهى بر آن و اصرار در نيكى كردن و اصرار در جلوگيرى كردن از كارى.
در قرآن مجيد، اين واژه در سه مورد به كار رفته است: در مورد اصرار در سؤال، چنانكه در آيه 37 سوره محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَ يُخْرِجْ أَضْغانَكُمْ»؛ (چراکه هرگاه اموال شما را طلب کند و بر آن تأکید نماید، بخل مى ورزید؛ و کینه و خشم شما را آشکار مى سازد). در مورد علم و دانش، مانند: «لاتَأْتيكُمْ إِلّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها»(2)؛ (جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى آید. [باز] از تو سؤال مى کنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن باخبرى). در مورد اصرار در نيكى كردن، چنانكه در آيه 47 سوره مريم آمده است كه ابراهيم(عليه السلام) به عمويش آزر مى گويد: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيّاً»؛ ([ابراهيم] گفت: سلام بر تو! من بزودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى طلبم؛ چرا كه او همواره نسبت به من مهربان بوده است).
به هر حال اين واژه هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى رود ممكن است به معنى عالم و آگاه باشد و در اين صورت از صفات ذات است نه صفات فعل و نيز ممكن است به معنى نهايت نيكوكارى و لطف و محبت باشد كه در اين صورت از صفات فعل محسوب مى شود و اتفاقاً در قرآن مجيد فقط يكبار به صورت وصفى به كار رفته و آن هم به معناى نهايت نيكى و محبت است كه در ماجراى ابراهيم(عليه السلام) و عمويش آزر آمده و در بالا به آن اشاره شد.
پيام تربيتى اين وصف الهى واضح است؛ چرا كه از يك سو جذبه اين وصف الهى بندگان را به طرف او جلب مى كند و نور اميد بر دل ها مى پاشد و از سوى ديگر به آنها [راهِ] درست نيكوكارى و مهر و محبت [را نشان] مى دهد.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.