پاسخ اجمالی:
خداوند مى فرمايد: «ما به انسان از رگ قلبش نزديكتريم.» «حَبْل» به معنى طناب محكم و «وريد» به هرگونه رگ گفته مى شود. آيه، مسأله لامكان بودن خداوند را به عالى ترين وجه ترسيم كرده است؛ زيرا مى فرمايد: او به هر انسانى، از رگ قلبش نزديك تر است، پس او همه جا حضور دارد، حتّى در درون جان و قلب ما و مسلّماً چنين كسى مافوق مكان است؛ زيرا شيء واحد نمى تواند با تمام وجودش در مكان هاى متعدّد باشد؛ مگر اين كه داراى اعضاء باشد و هر عضو آن در مكانى قرار گيرد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره ق مى فرمايد: (ما انسان را آفريديم و وسوسه هاى نفس او را مى دانيم و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم!)؛ «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ».
«حَبْل» به معنى طناب محكم است و «وريد» به هرگونه رگ گفته مى شود؛ ولى بسيارى آن را به دو شاهرگى كه در دو طرف گردن است تفسير كرده اند. جمعى نيز آن را به شاهرگى كه به قلب متّصل است معنا كرده اند و مسلّماً هنگامى كه «حبل» به آن اضافه شود، اشاره به رگ هاى معمولى و كوچك بدن نيست، [بلكه] به يكى از شاهرگ هاى معروف و بزرگ بدن گفته مى شود و هر دو تفسير در ذيل آيه در كلمات مفسّران يا ارباب لغت آمده است.(1)
ولى مناسب، با آيه مورد بحث، همان رگ اصلى قلب است؛ چرا كه در آيه 24 سوره انفال نيز آمده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛ (و بدانيد خداوند [به اندازهاى به شما نزديك است كه] ميان انسان و قلب او حايل مى شود) و هر دو آيه، كنايه از نهايت نزديكى خداوند به همه بندگان است؛ چرا كه اگر مركز وجود انسان را قلب او حساب كنيم، هيچ چيز نزديكتر به او از شاهرگ قلب نيست. قرآن مجيد مى فرمايد: «خداوند به انسان، از اين هم نزديك تر است». علاوه بر اين در آغاز آيه، سخن از علم خداوند به وسوسه هاى نفس انسان است كه تناسب با قلب دارد، نه گردن.
به هر حال آيه، مسأله لامكان بودن خداوند را به عالى ترين وجه ترسيم كرده است؛ زيرا مى فرمايد: او به هر انسانى، از رگ قلبش نزديك تر است، پس او همه جا حضور دارد، حتّى در درون جان و قلب ما و مسلّماً چنين كسى مافوق مكان است؛ زيرا شيء واحد نمى تواند با تمام وجودش در مكان هاى متعدّد باشد؛ مگر اين كه داراى اعضائى باشد و هر عضو آن در مكانى قرار گيرد.
در آيات 84 و 85 سوره واقعه همين معنا در خصوص كسانى كه در آستانه وداع گفتن با اين دنيا و پايان عمر قرار گرفته اند، بيان شده است. قرآن مى فرمايد: (و شما در اين حال نظاره مى كنيد [و كارى از دستتان ساخته نيست] * و ما از شما به او نزديكتريم ولى نمى بينيد)؛ «وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لاتُبْصِرُونَ».
ما به خوبى مى دانيم كه در باطن آن محتضر چه مى گذرد و در عمق وجودش چه غوغايى برپا است! آيا شادمان و خوشحال است كه از زندان تن آزاد مى گردد و به شاخسار بهشت پرواز مى كند؟ يا عبوس و غمگين است كه انواع كيفرهاى الهى را به خاطر اعمال تاريكش با چشم مى نگرد؟! ولى شما هيچ يك از اين امور را نمى بينيد و از آن آگاه نيستيد. بعضى از مفسّران كه مسأله قرب وجود الهى را به انسان درست تحليل نكرده اند، آيه را حمل بر تقدير و مجاز نموده و گفته اند: منظور اين است كه فرشتگانِ مرگ به او نزديكترند و شما فرشتگان مرگ را نمى بينيد! ولى با توجّه به اين كه تعبير مذكور و مانند آن، منحصر به شخص محتضر نيست و درباره همه انسان ها با تعبيرات مختلف ذكر شده، روشن مى شود كه اين تفسير نادرست است و در واقع مصداق اين معنا است كه «چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند!». اگر مى بينيم در آيه تنها روى نزديك بودن خداوند به محتضر تكيه شده به خاطر آن است كه سخن در اين باره است و در مجموع آيه، دليل روشن ديگرى بر لامكان بودن خداوند متعال است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.