پاسخ اجمالی:
قرآن با صراحت مى گويد: «هر جا باشيد او با شما است». جمعى از مفسّران گفته اند: اين آيه را بايد تأويل نمود و بر معنى مجازى حمل كرد و گفت: منظور اين است كه علم او با ما است نه خود او! غافل از اين كه علم خداوند علم حضورى است و معنى علم حضورى آن است كه همه اشياء نزد او حاضر و ذات او با حضورش در همه جا به همه آنها احاطه دارد. در تفسیر «الميزان» آمده كه اين «معيّت» به خاطر احاطه وجودى خداوند به ممكنات است و خداوند نسبت به امكنه و ازمنه و احوال مختلف يكسان است.
پاسخ تفصیلی:
قرآن در سوره حديد با صراحت مى گويد: (و هر جا باشيد او با شما است)؛ «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ»؛ و بعد ادامه می دهد: (و خداوند نسبت به آنچه انجام مى دهيد بينا است)؛ «وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ». اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه او بى مكان است يا به تعبير ديگر مافوق زمان و مكان است، به همين دليل همه جا حاضر و نسبت به همه چيز احاطه دارد.
جمعى از مفسّران - چنانكه از تفسير «روح المعانى» بر مى آيد - گفته اند: اين آيه را بايد تأويل نمود و بر معنى مجازى حمل كرد و گفت: منظور اين است كه علم او با ما است نه خود او! غافل از اين كه علم خداوند علم حضورى است نه مانند علم ما که از طريق ترسيم صورت اشياء در ذهن حاصل می شود و معنى علم حضورى آن است كه همه اشياء نزد او حاضر و ذات او با حضورش در همه جا به همه آنها احاطه دارد.(1) بعضى از مفسّران در تفسير اين آيه گفته اند: از آنجا که هر موجود ممكن، وجود خود را از خداوند واجب الوجود مى گيرد، بنابراين هنگامى ماهيات امكانيه لباس وجود مى پوشند كه فيض هستى از واجب الوجود به آنها برسد، بنابراين خداوند متعال نسبت به هر ماهيتى، از وجود آن ماهيت، نزديك تر است.(2)
در «تفسير الميزان» آمده است كه اين «معيّت»؛ (همراه بودن) به خاطر احاطه وجودى خداوند به ممكنات است و تعبير به «اَيْنَما كُنْتُمْ»؛ (هرجا كه باشيد) به خاطر توضيح اين حقيقت است، وگرنه نسبت خداوند به امكنه و ازمنه و احوال مختلف يكسان است.(3) ولى گروهى كه نتوانسته اند احاطه وجودى خداوند را نسبت به همه ممكنات درست درك كنند، آيه را حمل بر معنى مجازى كرده و گفته اند: مراد از همراه بودن خداوند با موجودات، شمول علم و قدرت و حاكميت او بر آنها است.(4) ولى حق همان احاطه وجودى است كه مطابق ظاهر آيه و دلايل عقلى است.
در سوره مجادله نيز اشاره به مسأله «نجوى»؛ (سخنان در گوشى) كرده مى فرمايد: (هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اين كه خداوند چهارمين آنها است و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى كنند؛ مگر اين كه او ششمين آنها است و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن هستند؛ مگر اين كه او همراه آنها است هر جا كه باشند)؛ «ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذالِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا». «نَجْوى» در اصل به معناى مكان بلند است كه به خاطر ارتفاعش از مكان هاى اطراف جدا شده و از آنجا كه هرگاه كسى بخواهد ديگرى سخنانش را نشنود او را به نقطه اى مى برد كه از ديگران جدا باشد واژه «نجوى» به سخنان در گوشى اطلاق شده است. بعضى معتقدند: «نجوى» حتماً بايد بين سه نفر يا بيشتر باشد و اگر دو نفر باشند به آن «سِرارْ» گفته مى شود، ولى اين مسأله ثابت نيست، به خصوص اين كه در آيات مربوط به نجوى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه در همين سوره مجادله نازل شده است به كسانى اشاره مى كند كه به تنهائى مى آمدند با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوى مى كردند.
در اين كه چرا روى خصوص سه نفر و پنج نفر تكيه شده و چهار نفر كه در ميان اين دو است مطرح نگرديده مفسّران بيانات متعدّدى دارند و از همه بهتر آن است كه گفته شود هرگاه چهار نفر ذكر مى شد در عبارت عدد چهار در جمله اول و دوم تكرار مى گرديد و مى دانيم تكرار، خلاف فصاحت است (مگر در موارد خاصّى) بعلاوه وقتى در پايانِ سخن مى فرمايد: «و نه كمتر از اين و نه بيشتر» آنچه در اين وسط ذكر نشده در آن داخل خواهد بود، بنابراين قبل از عدد سه (يعنى دو) و بعد از عدد سه (يعنى چهار) و همچنين بيش از پنج را به خوبى شامل مى شود و اين خود نكته ديگرى از فصاحت اين آيه است و ضمناً دليل بر اين است كه «نجوى» دو نفر را نيز شامل مى شود. بعضى نيز گفته اند: آيه فوق ناظر به دو حادثه از سوى منافقين است كه در يكى سه نفر با هم نجوى داشتند و در ديگرى پنج نفر.
به هر حال مراد از «معيت» (همراه بودن خداوند با بندگان به هنگام نجوى) همان احاطه وجوديه او است كه در آيه قبل به آن اشاره شد، عجب اين كه بعضى از مفسّران كه در آيه قبل اين معنی را پذيرفته اند، در اينجا به معنى احاطه علمى تفسير كرده اند شايد به اين دليل كه در آغاز آيه سخن از وسعت علم خداوند و شمول آن نسبت به تمام موجودات آسمان ها و زمين است «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ»(5)؛ (آيا نمى دانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى داند). ولى مسلّماً احاطه وجودى خداوند نسبت به هر چيز از احاطه علمى جدا نيست، علم خداوند به معناى علم حضورى است و لازمه حضور او در همه جا مى باشد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.