پاسخ اجمالی:
فلاسفه و متكلمان دلايل متعدّدى براى اثبات «علم» خداوند بیان کرده اند؛ اول: برهان خلقت و نظم است كه نظام جهان خلقت و نظم پيچيده حاكم بر روح و جان انسان گواه بر علم بى پايان اوست. دوم: برهان امكان و وجوب است. در بحث خداشناسى آمده كه واجب الوجود تنها اوست و غير او همه ممكنات اند، و ثابت شده كه همه نزد او حاضرند و اين حضور دائمى دليل بر علم او نسبت به همه چيز است. سوم: برهان عدم تناهى است. خدا وجودى است بى نهايت و هيچ مكان و زمانى از او خالى نيست و نامتناهى بودن او دليل بر حضور و احاطه او به همه جهان است.
پاسخ تفصیلی:
فلاسفه و متكلمان دلايل متعدّدى براى اثبات «علم» خداوند نسبت به همه چيز ذكر كرده اند كه از همه مهم تر دلايل سه گانه زير است، و جالب اين كه در آيات قرآن اشارات روشنى به تمام اين دلايل ديده مى شود:
الف) برهان خلقت و نظم
نظام شگرفى كه بر جهان خلقت حكومت مى كند و قوانين دقيقى كه بر تمام ذرّات جهان حكم فرما است، از اتم گرفته تا منظومه ها و كهكشان هاى آسمانى، و از موجودات زنده ذرّه بينى تا انسان كه نمونه اتَم آفرينش است، و از گياهان تك سلولى شناور در اقيانوس ها، تا درختان عظيمى كه طول آنها به پنجاه متر مى رسد! همچنين نظم پيچيده و عجيبى كه بر روح و جان انسان حكم فرما است، و تنوّع فوق العاده اى كه در موجودات زنده اعم از گياهان و جانداران ديده مى شود و به صدها هزار نوع بالغ مى گردد، همه اينها گواه بر علم بى پايان او است. مگر ممكن است كسى خالق چيزى باشد و از اسرار آن آگاه نباشد؟ خالق چشم، و نظام پيچيده مغز، و گردش عجيب الكترون ها بر گرد هسته اصلى اتم، مسلّماً از همه اين نظامات آگاه بوده و هست.
بنابراين برهان نظم همانگونه كه ما را به اصل وجود خداوند آشنا مى سازد علم بى پايان او را نيز به روشنى اثبات مى كند. با توجّه به اين حقيقت كه مسأله خلقت يك امر مستمر و دائمى است و موجودات در حال «شدن» هستند و نه «بودن» و ارتباط آنها با مبدأ آفرينش نه فقط در آغاز كه در تمام طول حيات و هستى آنها برقرار است، علم او نسبت به همه اشياء و در هر حال و هر زمان و مكان ثابت مى گردد.
ب) برهان امكان و وجوب
در بحث هاى خداشناسى ثابت شد كه واجب الوجود تنها او است و غير او همه ممكنات اند، و نيز ثابت شد كه ممكنات هم در اصل وجود، و هم در بقاء وابسته به ذات پاك او هستند، و به تعبير ديگر همگى نزد او حاضرند، اين حضور دائمى دليل بر علم او نسبت به همه چيز است؛ چرا كه علم واقعى به چيزى جز حضور معلوم نزد مبدأ عاقل نيست.
ج) برهان عدم تناهى
قطع نظر از مسأله علّت و معلول، خداوند وجودى است بى نهايت از هر نظر؛ بنابراين هيچ مكان و زمانى از او خالى نيست، ـ هرچند او مافوق زمان و مكان است ـ چرا كه اگر قبول كنيم زمان و مكانى از او خالى باشد دليل بر محدوديت او است. بنابراين نامتناهى بودن او دليل بر حضور و احاطه او به همه جهان است، و يا به تعبير ديگر همه كائنات نزد او حاضرند. مگر علم، چيزى جز اين حضور مى تواند باشد؟ اصولا موانع علم يا حجاب هاى مادّى است و يا بُعد و دورى و فاصله و مسافت است. و مى دانيم هيچ يك از اين معانى در مورد خداوند وجود ندارد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.