پاسخ اجمالی:
قرآن درباره وسعت «علم الهي» مي فرمايد: «در آسمانها و زمين؛ خداوندِ يگانه او است، پنهان و آشكار شما را مى داند؛ و از آنچه [انجام مى دهيد و] به دست مى آوريد باخبر است». در اين آيه هم به حضور خداوند در تمام هستى اشاره كرده و هم از آگاهى او از نيّات پنهان و آشكار انسان خبر مى دهد، و در عبارت سوم از آگاهى او نسبت به اعمال بشر اطلاع مي دهد. البته منظور از حضور خداوند در آسمان ها و زمين حضور مكانى نيست؛ بلكه حضور به معناى احاطه وجودي است كه به همه چيز احاطه دارد، و همه اشياءِ نزد او حاضرند.
پاسخ تفصیلی:
قرآن در سوره انعام مسأله آگاهى خداوند را نسبت به اعمال انسانى بالخصوص مطرح مى كند و مى فرمايد: (در آسمانها و زمين؛ خداوندِ يگانه او است، پنهان و آشكار شما را مى داند؛ و از آنچه [انجام مىدهيد و] به دست مى آوريد، باخبر است)؛ «وَ هُوَ اللهُ فِي السَّماواتِ وَ فِي الْأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَ جَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ». در جمله اول حضور خداوند در تمام جهان هستى بيان شده، و در جمله دوم آگاهى او را از نيّات پنهان و آشكار انسان خبر مى دهد، و در جمله سوم از آگاهى او نسبت به اعمال بشر، و در مجموع هشدارى است به همه انسان ها.
بديهى است منظور از حضور خداوند در آسمانها و زمين حضور مكانى نيست؛ چرا كه او جسم نيست تا مكان داشته باشد؛ بلكه حضور او به معناى احاطه وجوديه است. او به همه چيز احاطه دارد، و همه اشياءِ نزد او حاضرند. اين احتمال نيز داده شده كه منظور، معروفيّت خداوند به اين وصف و اين نام در آسمان ها و زمين است.(1) ولي تفسير اول مناسب تر است. در اين كه جمله «وَ يَعْلَمُ ما تَكْسِبُونَ»؛ (آنچه را كسب مى كنيد مى داند) اشاره به چيست؟ بعضى از مفسّران گفته اند: تأكيدى است بر آگاهى خداوند از سرّ و جهر (پنهان و آشكار)(2) و بعضی گفته اند: اشاره به حالات و صفات روحى و معنوى است كه انسان با اعمال خود كسب مى كند، و بنابراين مفهوم تازه اى غير از سرّ و جهر در بر دارد.(3) بعضى نيز گفته اند «سِرّ» اشاره به نيّات و «جَهْر» اشاره به حالات و «ما تَكْسِبُونَ» اشاره به اعمال است.(4) اين تفسيرهاى سه گانه همه مناسب است ولى با توجه به موارد استعمال ماده «كسب» در قرآن مجيد تفسير سوم مناسب تر به نظر مى رسد.
در همين سوره بار ديگر وسعت بى پايان علم خداوند با تعبيرات لطيف ديگرى و با ذكر جزئيات بيان شده است. نخست مى فرمايد: (كليدهاى غيب، تنها نزد او است؛ و جز او، كسى آنها را نمى داند)؛ «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لايَعْلَمُها إِلّا هُوَ».(5) سپس از غيب به شهود پرداخته و می فرماید: (او آنچه را در خشكى و دريا است مى داند)؛ «وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ». (هيچ برگى [از درختى] نمى افتد، مگر اين كه از آن آگاه است)؛ «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلّا يَعْلَمُها». (و هيچ دانه اى در تاريكي هاى زمين)؛ «وَ لاحَبَّةٍ في ظُلُماتِ الْأَرْضِ». سرانجام در يك كلمه جامع و جالب مى فرمايد: (و هيچ تر و خشكى وجود ندارد، جز اين كه در كتابى آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است)؛ «وَ لارَطْبٍ وَ لايابِسٍ إِلّا في كِتابٍ مُبينٍ».
اين آيه از جامع ترين آياتى است كه از علم بى پايان خداوند به طرز بسيار دقيقي خبر مى دهد؛ از علم غيب گرفته تا موجوداتى كه در صحراها و دل اقيانوس ها وجود دارد و از برگ هايى كه از درختان فرو مى ريزد تا دانه هايى كه در هر گوشه و كنارى از جنگل ها و درّه ها و بيابان ها در زمين پنهان شده، و در انتظار باران و روئيدن است، همه را مشمول علم بى انتهاى او مى شمرد. اگر به وسعت مفاهيم اين آيات بينديشيم و ميلياردها موجود زنده خشكى ها و درياها را با انواع عجيب و شگفت انگيزشان در نظر بگيريم. و اگر مجموعه درختان كره زمين و تمامى برگ هاى آن را در فكر مجسّم كنيم كه در هر روز و هر ساعت و هر لحظه چه تعدادى و در كدام نقاط، از آنها بر زمين ساقط مى گردد، و نيز مجموعه دانه هاى گياهان مختلفى كه به وسيله انسان ها، امواج بادها، انواع حشرات، سيلاب و مانند آن بر سطح زمين جابجا مى شود و در زير خاك در انتظار روئيدن است در نظر بگيريم، و بدانيم كه خداوند از تمام اين امور با تمام مشخصات و جزئيات آگاه است، آن گاه به اين حقيقت پى مى بريم كه احاطه علمى او بر اعمال ما چقدر ساده و آسان است!
در چندين روايت كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده «ظلمات ارض» به معناى رحم مادران و «حبّة» به معناى فرزند، و «ورقة» جنين هاى سقط شده و «رَطْب» نطفه هايى است كه زنده مى ماند، و «يابس» نطفه هايى كه مى ميرد و خشك مى شود، تفسير شده است. بعضى از مفسّران اهل سنت مانند «آلوسى» در «روح المعانى» بعد از اشاره به اين حديث از آن تعجب كرده و آن را برخلاف ظاهر آيه مى شمرد. درست است كه از ظاهر آيه بدواً دانه هاى گياهان به نظر مى رسد، ولى منظور حديث فوق، مفاهيمى است كه به دلالت التزاميه از آيه استفاده مى شود؛ چرا كه هيچ تفاوت اصولى در ميان نطفه و دانه، و همچنين در ميان اعماق زمين و ظلمات رحم وجود ندارد. كسى كه از آنها آگاه است از اين نيز به خوبى آگاه است، چون هر دو شبيه يكديگرند.(6) بعلاوه ائمه اهل بيت(عليهم السلام) از بطون قرآن همچون ظهور قرآن باخبر بودند؛ كه اين تفسير مى تواند جزء بطون باشد.
مفسّران براى «رطب و يابس»؛ (تر و خشك) تفسيرهاى زيادى گفته اند از جمله «رطب» به معنى موجود زنده، و «يابس» به معنى موجود مرده يا «رطب» به معناى مؤمن، «يابس» به معناى كافر، «رطب» به معنى موجود زنده و «يابس» به معنى جماد، «رطب» به معنى عالم و «يابس» به معنى جاهل است.(7) ولى ظاهر اين است كه اين تعبير «رطب و يابس» كنايه اى است از عموم و شمول در جهان ماده، همان گونه در تعبيرات روزمره نيز به همين معنى احياناً استعمال مى شود.
همچنين در سوره توبه به قرينه آيات قبل از آن اشاره به منافقان دارد و مى فرمايد: (آيا نمى دانستند كه خداوند، اسرار و سخنان درگوشىِ آنها را مى داند)؛ «أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ». (و خداوند داناى اسرار نهان است؟!)؛ «وَ أَنَّ اللهَ عَلّامُ الْغُيُوبِ». تعبير «عَلاّمُ الْغُيُوبِ» تعبير تازه اى است كه در اين آيه با آن برخورد مى كنيم، و با توجه به اين كه «عَلاّمْ» صيغه مبالغه و «اَلْغُيُوبْ» لفظ عموم است تمام اسرار نهان را در سراسر جهان هستى و عالم طبيعت و ماوراى طبيعت شامل مى شود. جالب اين كه تمام آياتى كه تاكنون درباره علم خداوند داشته ايم به عنوان هشدارى به انسان ها مطرح شده تا مراقب اعمال و گفتار و نيّات خود باشند؛ يعنى قبل از هر چيز اشاره به مسائل تربيتى دارد. «نجوى» از ماده «نَجْوَةْ» و «نَجاة» در اصل به معناى مكان مرتفع است، و از آنجا كه وقتى انسانى مى خواهد سخنى را مخفيانه بگويد تا ديگرى آگاه نشود او را به نقطه اى خارج از جمعيت مى برد، اين واژه به معناى سخنان در گوشى به كار رفته است.
علاوه بر اين در سوره يونس، ابتدا سخن از حضور خداوند در برابر اعمال و گفتار و حالات انسان و سپس از وسعت علم او در تمام عالم هستى مى گويد و در حقيقت اين دو معنى را به شكل لطيفى به يكديگر ارتباط و پيوند داده و مى فرمايد: (در هيچ حال [و انديشه اى] نيستى، و هيچ قسمتى از قرآن را از جانب خداوند، تلاوت نمى كنى، و هيچ عملى را انجام نمى دهيد، مگر اين كه در آن هنگام كه وارد آن مى شويد ما گواه بر شما هستيم)؛ «وَ ما تَكُونُ في شَأْنٍ وَ ماتَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلّا كُنّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيهِ».(8)
قابل توجه اين كه در جمله اول و دوم، مخاطب، پيامبر(صلى الله عليه وآله) است؛ چون اشاره به شأن يعنى حالات و كارهاى مهم، و تلاوت قرآن مجيد مى باشد؛ امّا در جمله سوم كه سخن از اعمال به طور مطلق مى باشد مخاطب، همه انسانها هستند. به هر حال از آنجا كه در آغاز آيه، مخاطب پيامبر(صلى الله عليه وآله) و در ادامه، مخاطب همه انسان ها هستند آيه، دلالت بر عموم و شمول دارد. بعلاوه هم حالات انسان را شامل مى شود و هم گفتار او و هم اعمال او را (با توجه به تعبيرات شأن و تلاوت و عمل).
تعبير به «شُهُود» جمع «شاهد» به معناى حاضر و ناظر و مراقب است ـ به كار رفتن صيغه جمع درباره خداوند كنايه از عظمت و علو مقام مى باشد ـ و اين تعبير مفهومى دارد فراتر از مفهوم علم، و در واقع اشاره به حقيقت علم خداوند مى كند كه علم حضورى است. «تُفيضُوْنَ» از ماده «افاضه» در اصل به معنى پر شدن ظرف از آب است به طورى كه از اطراف آن بريزد. اين واژه به معناى شروع در كارها با قوّت، يا با جمعيت و كثرت، استعمال مى شود و در آيه مورد بحث نيز به همين معنى است.
سپس مى افزايد: (و هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند، حتّى به اندازه سنگينى ذرّه اى، و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن نيست، مگر اين كه [همه آنها] در كتابِ آشكار [و لوح محفوظ علم خداوند] ثبت است)؛ «وَ مايَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لاأَصْغَرَ مِنْ ذالِكَ وَ لاأَكْبَرَ إِلّا في كِتابٍ مُبينٍ». «يَعْزُبُ» از ماده «عزوب» (بر وزن غروب) به معناى دورى و كناره گيرى و غائب شدن است، و بعضى از ارباب لغت و مفسّران گفته اند: در اصل به معنى دورى از خانواده براى يافتن مرتع جهت چهارپايان است؛ سپس به همه افرادى كه از خانواده دور مى مانند، و يا حتّى ازدواج نكرده اند، واژه «عَزَبْ» و «عازِبْ» اطلاق شده است، و به هرگونه دورى و غيبت نيز گفته مى شود.(9)
اين تعبير در آيه مورد بحث اشاره لطيفى است به حضور همه اشياءِ نزد خداوند، و حقيقت علم پروردگار نيز همين علم حضورى است. منظور از «كِتابٌ مُبينٌ» علم پروردگار است كه از آن تعبير به لوح محفوظ نيز مى شود. «مثقال» به معناى وزن و «ذرّه» به چند معنى تفسير شده: مورچه هاى كوچك، ذرّات غبارى كه به دست مى چسبد، و ذرّات كوچكى كه در فضا معلّق است و به هنگام تابش آفتاب از روزنه اى در اطاق تاريك نمايان مى گردد. هر كدام باشد كنايه از نهايت خردى و كوچكى است و اشاره به وسعت علم خداوند است.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.