پاسخ اجمالی:
برخی از مورخین می گویند: پس از قتل «ابوعفک»، «عصماء دختر مروان» با ناراحتی از این امر، به عیب گویی اسلام و مسلمانان پرداخته و انصار را بواسطه پیروی از پیامبر(ص) توبیخ نمود و با هجو پیامبر(ص)، مردم را بر ضدّ آن حضرت تحریک نمود. آزار و اذیت عصماء ادامه داشت تا آن که «عمیر بن عدی» با وجود ضعف بینایی او را به قتل رسانید. اما این قصه از جهاتی قابل تردید است: 1- غالب مورخان این قصه را نقل نکرده اند. 2- قتل عصماء به فرمان پیامبر(ص) نبوده و اساسا آیا عمیر با چشمانی ضعیف می تواند عصماء را «ترور» کند.
پاسخ تفصیلی:
در برخی از تواریخ می خوانیم که: «عصماء بنت مروان» زنى از قبیله بنى امیه بن زید (از اهل مدینه) بود که مردى از بنى خطمه او را به زنى گرفته بود و چون جریان قتل «ابوعفک» را شنید منافق شده و در عیبجوئى مسلمانان و دین مقدس اسلام اشعارى گفت و ضمن آن اشعار پیامبر(صلی الله علیه واله) را هجو و مسخره نمود.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) که آن اشعار را شنید فرمود: آیا کسى نیست که انتقام مرا از دختر مروان بگیرد؟ مردى از بنى خطمه که ضعف بینایی داشت و نامش «عمیر بن عدى» بود و در محضر رسول خدا(صلی الله علیه واله) نشسته بود این سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه واله) شنید و چون شب فرا رسید به خانه آن زن رفت و او را به قتل رساند، و چون صبح شد به نزد آن حضرت آمده عرضه داشت: یا رسول الله من آن زن را کشتم. حضرت فرمود: اى عمیر خدا و رسولش را یارى کردى. عمیر گفت: آیا کشتن او موجب گرفتارى من بدست افراد بنى خطمه نخواهد شد؟ حضرت فرمود: کسى درباره او نزاع نخواهد کرد.
عمیر که این سخن را شنید به نزد بنى خطمه که اختلاف زیادى درباره خون آن زن کرده بودند باز گشته و با اینکه آن زن پنج پسر بزرگ داشت به آنها گفت: اى بنى خطمه دختر مروان را من کشته ام اکنون هر کارى از دستتان بر می آید نسبت به من انجام دهید! و این حرف سبب شد که اسلام در میان قبیله مزبور رونق بگیرد و افرادى از آن قبیله که مسلمان شده بودند و تا به آن روز اسلام خود را مخفى می داشتند دین خود را آشکار کنند و افراد دیگرى هم از آن قبیله وقتى شوکت اسلام را در آن روز مشاهده کردند مسلمان شدند. .(1)
این قصه از جهاتی قابل تردید و مناقشه است:
اوّلاً: این عمل از ناحیه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و به امر او نبوده است. ثانیاً: «عمیر بن عوف» که چشمانش کم دید بوده، چگونه دست به این عمل ظریف و دقیق آن هم در شب تاریک زده، به طوری که اصلاً عصماء نفهمیده است. ثالثاً: غالب مورخان این قصه را نقل نکرده اند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.