پاسخ اجمالی:
برخی از منتقدان غربی، جهنم و عذاب اخروی را ناسازگار با حکمت، عدالت و رحمت الهی تلقی کرده و حتی بعضی در صحت استناد عذاب اخروی به پیامبران، تردید کرده اند. مانند راسل که می گوید: «فکر می کنم این عقیده که آتش جهنم، یک نوع مجازات برای گناهکاران است عقیده ای ظالمانه باشد...». اما دانشمندان اسلام در پاسخ به عدم تنافی عذاب با عدل الهی می گویند: کیفر مقتضی عدل و ضامن اجرای تکلیف است. از سویی عقاب، لطف الهی است زیرا موجب پالایش نفس از آلودگی، اطاعت و تقرب الهی می شود. از این رو عقاب لطف الهی است....
پاسخ تفصیلی:
یکی از شبهاتی که از مصادیق تعارض علم و دین مطرح شده، مسأله عدل جزایی و به عبارت دیگر کیفرهای عالم آخرت و وجود دوزخ است. اغلب منتقدان در غرب، وجود جهنم و عذاب اخروی را، که از سوی ادیان الهی از جمله اسلام و مسیحیت، مورد پذیرش قرار گرفته را ناهمگون و ناسازگار با حکمت و عدالت و رحمت الهی تلقی می کنند، و حتی بعضی در صحت استناد کیفرهای اخروی به پیامبران آسمانی با دیده شک و تردید می نگرند.
«دیوید هیوم» (1711 - 1776 م) فیلسوف و منتقد معروف غرب در این باره می گوید: «آن چنان که ما می فهمیم، کیفر باید با تجاوز تناسبی داشته باشد. در این صورت چرا در ازای تجاوزهای موقتی موجودِ ضعیفی چون انسان، کیفر ابدی».(1) «موریس مترلینگ» (1860 - 1949 م) فیلسوف مشهور بلژیکی در خصوص ناعاقلانه بودن کیفرهای اخروی می گوید: «به نظر من، اهانتی که تا کنون به مقام خدا شده، این است که گفته شود: خدا جهنم را خلق کرده است...».(2) «برتراند راسل» (1872 - 1970 م) مشهورترین فیلسوف قرن حاضر نیز در این باره می گوید: «فکر می کنم این عقیده که آتش جهنم، یک نوع مجازات برای گناهکاران است عقیده ای ظالمانه باشد...».(3) او نیز می گوید: «تصور نمی کنم شخصی چون عیسی با آن خصایص انسانی که در او سراغ داریم امکان مجازات ابدی را پذیرفته باشد».(4)
کیفر و مجازاتی که برای شخص گناهکار است از دو قسم خارج نیست:
1 - کیفر «تکوینی»: که رابطه حقیقی و علّی و معلولی بین آن کیفر و عمل وجود دارد، مثل دست زدن به آتش و سوختن دست.
2 - کیفر قراردادی: که هیچ گونه رابطه حقیقی و علّی و معلولی بین جرم و کیفر وجود ندارد، مثل اکثر کیفرهای محاکم قضایی درباره مجرمان.
درباره کیفر جرم انگیزه هایی ذکر شده است:
1- تشفی خاطر؛ مثل آن که مظلوم برای عقده خالی کردن اجرا می کند.
2- تربیت و اصلاح شخص مجرم؛ مثل تأدیب دانش آموز تنبل.
3- اصلاح اجتماعی؛ مثل اعدام به جهت عبرت گرفتن.
4- احقاق حقّ؛ مثل دفاع شخص ثالث از حق مظلومی که قادر بر آن نیست.
5- پیشگیری؛ که گاهی تنها به جهت جلوگیری از جنایت بزرگ تر شخصی مجازات می شود.
در مورد عذاب اخروی از ناحیه خداوند، انگیزه اوّل در ذات الهی محال به نظر می رسد؛ چرا که خداوند متعال همانند انسان قلب و دل ندارد. انگیزه دوم، سوم، پنجم این ها همه در آخرت جایگاهی ندارند، چون که آخرت هنگام حساب و جزای اعمال است نه زمان تکلیف، تا با کیفر مجرمان، سایرین هم متأثّر شوند و به تکلیف خود عمل کنند. امام علی(علیه السلام) فرمود: «الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَل»(5)؛ (امروز[دنیا] جایگاه عمل است نه حساب، و فردا[قیامت] جای حساب است نه عمل). امّا انگیزه احقاق حقّ مظلوم، بدین معنا که خداوند به خاطر ستم هایی که جنایتکارانی چون هیتلر و شمر مرتکب شده اند آنان را به کیفر اعمالشان می رساند، با اندک تأملی معلوم می شود که این انگیزه به انگیزه های دیگر باز می گردد. در نتیجه این انگیزه ها نمی تواند توجیه کننده عذاب اخروی باشد.
عالمان اسلام در پاسخ به انگیزه های خداوند از کیفر و عذاب اخروی به جهات مختلفی اشاره کرده اند که برخی از آن ها را بازگو می کنیم:
1- کیفر، مقتضی عدل الهی
خداوند متعال می فرماید: «وَنَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً»(6)؛ (ما ترازوی عدل را در روز قیامت بر پا می کنیم، پس به هیچ کس کمترین ستمی نمی شود). در پاسخ باید گفت: اولاً: در مفهوم عدالت، کیفر نخوابیده است. شیخ «مفید»(رحمه الله) می فرماید: «عادل حکیم به کسی اطلاق می شود که نه مرتکب فعل قبیح شود و نه ترک واجب کند».(7) همین معنا از قاضی «عبدالجبار» معتزلی نیز رسیده است.(8) ثانیاً: حقّ مظلوم با عذاب ظالم ادا نمی شود؛ زیرا با عذاب کردن مجرم، نفع و ثمره ای عاید مظلوم نمی گردد.
2- عدم بازخواست خداوند
«اشاعره» با انکار حسن و قبح عقلی، تمام افعال الهی را متصف به حسن شرعی می کنند و معتقدند که خداوند هر فعلی را که انجام می دهد، عین عدل است. پاسخ: در جای خود، حسن و قبح عقلی و وجود غرض در افعال الهی مورد بحث قرار گرفته و به اثبات رسیده است.
3- کیفر، غایت تکلیف
«معتزله» و برخی از متکلمان «امامیه» معتقدند که حکمت الهی مقتضی است که خداوند حکیم باید از اوامر و تکالیفی که در دنیا به عهده انسان گذاشته است غایت و هدفی داشته باشد تا جعل تکلیف که موجب رنج بندگان می شود، عبث نشود. بنابراین پاداش دادن شخص مطیع و کیفر دادن فرد مجرم، هدف خداوند از جعل تکالیف است.(9) پاسخ: این دلیل، ضرورت وجود غایت در تکالیف الهی را ثابت می کند که با پاداش و ثواب مطیع تأمین می شود ولی ضرورت کیفر عاصی را اثبات نمی کند.
4- عقاب، ضامن اجرای تکالیف
برخی از متکلمان «معتزله» و «امامیه» می گویند که فلسفه عقاب، ایجاد ضمانت برای اجرای تکالیف الهی است. قاضی «عضدالدین ایجی» نظریه «معتزله» را چنین گزارش می کند: «اگر گناه کاری بداند که او به خاطر جرمش معاقب نخواهد شد این موجب استمرار و تدوام گناه کار در گناهش خواهد شد».(10) علامه «حلّی»(رحمه الله) می فرماید: «اگر عقاب و کیفری در بین نباشد زمینه ساز ارتکاب فعل قبیح می شود؛ چرا که در ما انسان ها میل و کششی به انجام گناه وجود دارد و اگر انسانی به عدم عقاب جزم پیدا کند، خواه ناخواه به سوی گناه کشیده خواهد شد و وادار کردن به قبیح نیز قبیح است».(11)
پاسخ: اولاً: خداوند نیروی عقل و وجدان و فطرت نوع دوستی، حقیقت طلبی و اجتماعی بودن را در نهاد بشر آفریده است که انسان ها می توانند چرخ های اجتماعشان را با تمسّک به این امور به خوبی بگردانند. ثانیاً: آنچه که حقیقتاً ضامن اجرای تکالیف است، خود کیفر در عالم آخرت نیست، بلکه این تهدید و وعده به عذاب است که در متون دینی نسبت به انجام گناهان مکرراً بدان تصریح شده است. ثالثاً: برخی به جهت رسیدن به بهشت الهی ممکن است عبادت کرده و خداوند را اطاعت نمایند.
5- کیفر، مقتضی وعید الهی
«معتزله» می گویند: وعید خداوند همانند وعده او واجب الوفاء است، و لذا از این جهت عذاب الهی حتمی است. قاضی «عبدالجبار» معتزلی می گوید: «خداوند به نیکوکاران وعده پاداش و به بدکاران وعده عذاب داده است و خداوند به هر دو عمل می کند، و جایز نیست خلف وعده نماید برای این که کذب و فعل قبیح است. اما این که چرا خداوند فعل قبیح مرتکب نمی شود به دلیل این است که علم به قبح آن دارد و از انجام آن نیز بی نیاز است».(12) پاسخ: هر انسانی با رجوع به وجدان و عقل خویش در می یابد که عمل به وعید در تمام موارد واجب نیست؛ زیرا مولا می تواند راه عفو و گذشت را در آخرت انتخاب کند بدون آن که در دنیا بنده از آن مطّلع باشد، و لذا انسان باید همیشه بین خوف و رجا باشد.
6- عقاب، لطف الهی
برخی از متکلمان «امامیه» از آن جهت که عقاب موجب اطاعت و تقرّب الهی می شود آن را مصداق لطف الهی می دانند. خواجه «نصیرالدین طوسی»(رحمه الله) در این باره می گوید: «انسان با ارتکاب گناه و ترک واجب، استحقاق کیفر و مذمّت را پیدا می کند، برای این که عقاب مستلزم لطف الهی است».(13) پاسخ: اولاً: روح کلّی این پاسخ به پاسخ چهارم؛ یعنی ضمانت اجرایی تکلیف بازمی گردد، که قبلاً پاسخ داده شد. ثانیاً: لطف بودن کیفر یک شرط دارد و آن این که چیزی می تواند لطف باشد که موجب ایذا و ضرر مکلّف نگردد، در حالی که در مورد کیفر، مکلّف متضرّر می شود.
7- کیفر، مقتضای عبودیت و مولویت
علامه «طباطبایی»(رحمه الله) با استناد به آیه شریفه «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»(14) می فرماید: «این آیه بیانگر یک تعلیل عقلی است، به این بیان که اگر مولایی عبد و غلامی در اختیار داشته باشد، از مسلّمات عقل این است که مولا می تواند به هر نحو که بخواهد در او تصرّف کند و او را به مجازات برساند».(15) رأی متکلّمان «اشاعره» نیز مشابه همین نظر است.(16) پاسخ: در مورد قدرت مطلقه و مالکیت حقیقی منحصر به فرد الهی، جای هیچ بحث و شبهه ای نیست، امّا محلّ کلام در جواز و صحت عقلی تمام افعال متصوّر در اذهان است که بر این اساس، آیا خداوند می تواند انسانی را خلق کند و به او نفس لطیف اعطا نماید، سپس او را به اشدّ مجازات و شکنجه ها برساند؟ طرفداران حسن و قبح عقلی معتقدند که فعل قبیح، قبیح است... .
8- عقاب، ظهور اسمای الهی
عرفای اسلام با عنایت به اینکه دارای مشرب وحدت وجودی هستند، معتقدند که وجود، واحد است و آن هم منحصر در ذات واجب الوجود می باشد و بقیه اشیا در حقیقت، نمود و تجلّی وجود حق اند. و لذا معتقدند که هر چه در دایره عالم ماده تحقق می یابد سراسر مظهر ماهیت و حقایق عوالم غیبیه و ظهور مقام واحدیت است. پاسخ: اصل ایراد و شبهه در وجه علت ظهور اسمائی همچون دیان، قاهر و شدید الانتقام است.
9- عقاب، مایه تصفیه و تطهیر نفس
برخی از عرفا انگیزه عقاب را پالایش و تصفیه نفس از آلودگی های معاصی ذکر کرده اند، تا انسان بتواند خود را به مقام رفیع ربوبی برساند. «قیصری» در این باره می گوید: «عذاب موقت جهنم هم به جهت رسیدن اهل آن به کمالات مقدور خودشان است. پس عذاب متضمّن بهترین الطاف الهی است».(17) از میان متکلمان، «ابن قیم» همین رأی را دارد. او می گوید: «خداوند به منظور تشفّی، گناه کار را کیفر نمی دهد بلکه به جهت پاک و طاهر شدن و نیز به منظور شمول رحمت، وی را عذاب می کند. پس عذاب، مصلحت و لطف خداوند در حق گناه کار است، اگرچه وی متحمّل بدترین عذاب ها گردد».(18)
پاسخ: اولاً: آیا برای محو شدن آثار گناه و تطهیر، چیز دیگری همچون شفاعت و عفوالهی کافی نیست؟ چرا خداوند برای تطهیر نفس راه عذاب را انتخاب کرده است؟ ثانیاً: در مورد کفار، بهشتی متصور نیست تا گفته شود عقاب آن ها مقدمه رسیدن به کمالات بعدی است. ثالثاً: ممکن است شخص گناه کار بگوید: ما از خیر نعم الهی می گذریم تا خود را از مجازات غیر قابل تحمّل نجات دهیم! علامه «تهرانی» (رحمه الله) می فرماید: «در مورد عذاب های قیامت به چه دلیلی بگوییم که برای تطهیر و تزکیه است؟... صرف ورود به جهنم و مخلّد بودن در آن، به هیچ دلیلی نمی توان آن را علت تطهیر و تزکیه دانست».(19)
10- کیفر، مقتضی تجسم عمل
برخی معتقدند که عقاب مقتضای تکوینی عمل غیر صالح است. «محمد غزالی» می گوید: «کیفرهای اخروی از ذات نفس و قلب انسان به وجود می آید. در حقیقت کیفرها صفات رذیله انسان در دنیاست که با وی قرین است. پس بی تردید دوزخ در باطن انسان وجود دارد و باید آن را با علم و معرفت دریافت».(20) وی در جایی دیگر می گوید: «سؤال از این که چرا معصیت منجرّ به عقاب می شود مانند سؤال از هلاکت حیوان بر اثر خوردن سمّ است و این که چرا سمّ موجب هلاکت حیوان می شود؟»(21) شیخ «اشراق» می گوید: «کیفرهای اخروی به سبب ملکات رذیله و هیئات ظلمانی در نفس است و ارتباطی به منتقم خارجی ندارد».(22) «صدرالمتألهین» می گوید: «بی تردید، ثواب و عقاب آخرت به سبب نفس اعمال حسنه و سیئه است و نه به سبب چیز دیگر».(23) حکیم «سبزواری» می گوید: «اصل عذاب از سوء غرض خارجی نیست، بلکه لازمه فعل خود شخص است».(24) شیخ «محمد عبده» می گوید: «جزای قیامت اثر طبیعی عمل است، به این معنا که اعمال در نفس انسان تأثیر می گذارد...».(25)،(26) شهید «مطهری»(رحمه الله) می فرماید: «مجازات های جهان دیگر رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند، رابطه عمل و جزا در آخرت، نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علّی و معلولی، بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکم فرما است».(27)
این نظریه با ظاهر قرآن و حدیث نیز سازگاری دارد: خداوند متعال می فرماید: «لا تَعْتَذِرُوا الْیوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(28)؛ (امروز عذرخواهی نکنید، چرا که تنها به اعمالتان جزا داده می شوید). و نیز می فرماید: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیراً یرَهُ * وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یرَهُ»(29)؛ (پس هر کس هم وزن ذرّه ای کار خیر انجام دهد آن را می بیند و هر کس هم وزن ذرّه ای کار بد کرده آن را می بیند). و می فرماید: «الْیوْمَ تُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ»(30)؛ (امروز هر کس در برابر کاری که انجام داده پاداش آن را می بیند). و می فرماید: «وَلا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(31)؛ (و جز آنچه را عمل می کنید جزا داده نمی شوید). و می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیتامی ظُلْماً إِنَّما یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً»(32)؛ (کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، [در حقیقت] تنها آتش می خورند).
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «موقعی که میت به قبر گذاشته می شود، شخصی مقابل او مجسّم می شود و وقتی میت از هویت او سؤال می کند او می گوید: «کُنْتُ عَمَلَکَ فَبَقِیتُ مَعَک»(33)؛ (من عمل و رفتار تو بودم لذا همراه تو باقی خواهم ماند). امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «وَ صَارَتِ الْأَعْمَالُ قَلَائِدَ فِی الْأَعْنَاق»(34)؛ (اعمال زنجیرهای عذاب در گردن گناهکاران می گردد).(35)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.