پاسخ اجمالی:
روايات اسلامى درباره «شفاعت» تأكيد دارند كه انسان گناهکار باید پشیمان و نادم از ظلم و قانون شکنی خود باشد و در صدد جبران برآید و هر كس دوست دارد مشمول شفاعت گردد بايد خشنودى خدا را جلب كند. تواتر روايات مربوط به شفاعت ميان شيعه و اهل سنت به حد تواتر رسيده است.
پاسخ تفصیلی:
در روايات اسلامى، تعبيرات فراوانى مى بينيم كه مكمّل مفاد آيات مربوط به شفاعت است:
1. در «تفسير برهان» از امام كاظم(عليه السلام) از حضرت علي(عليه السلام) نقل شده كه مى فرمود: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم: «شَفَاعَتِى لاَِهْلِ الكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِى...»؛(1) (شفاعتم براى آنهاست كه گناه كبيره كرده اند). راوى حديث كه ابن ابى عمير است مى گويد: از امام كاظم(عليه السلام) پرسيدم، چگونه براى مرتكبان گناهان كبيره شفاعت ممكن است، در حالى كه خداوند مى فرمايد: «وَ لاَ يَشْفَعُون إلَّا لِمَنِ ارْتَضَى»؟(2)
مسلّم است كسى كه مرتكب كبائر شود، مورد خشنودى خدا نيست، امام(عليه السلام) در پاسخ گفت: «هر فرد باايمانى كه مرتكب گناهى مى شود طبعاً پشيمان خواهد شد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرموده پشيمانى از گناه، توبه است،... و كسى كه پشيمان نگردد مؤمن [واقعى] نيست و شفاعت براى او نخواهد بود و «ظالم» است و خداوند مى فرمايد ظالمان، دوست و شفاعت كننده اى ندارند».(3) مضمون صدر حديث اين است كه شفاعت شامل مرتكبان كبائر مى شود. ولى ذيل حديث روشن مى كند كه شرط اصلى پذيرش شفاعت واجد بودن ايمانى است كه مجرم را به مرحله ندامت و خودسازى و جبران برساند و از ظلم، طغيان و قانون شكنى برهاند و بدون آن شفاعت ممكن نيست.
2. در كتاب «كافى» از امام صادق(عليه السلام) در نامه اى كه براى اصحابش نوشته، چنين نقل شده: «مَنْ سَرَّهُ أنْ تَنْفَعَهُ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ عِنْدَ اللّهِ فَلْيَطْلُبُ إلَى اللّهِ أنْ يَرْضِىَ عَنْهُ».(4) لحن اين روايت نشان مى دهد كه براى اصلاح اشتباهاتى كه در زمينه شفاعت براى بعضى از ياران امام(عليه السلام)، به طور خاص و جمعى از مسلمانان به طور عام رخ داده، صادر شده است و با صراحت شفاعت هاى تشويق كننده به گناه، در آن نفى شده است و مى فرمايد: «هر كس دوست دارد مشمول شفاعت گردد بايد خشنودى خدا را جلب كند».
3. در حديث پر معناى ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إذَا كَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ العَالِمَ وَ العَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِيلَ لِلْعَابِدِ إنْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِيلَ لِلْعَالِمِ قِف تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأدِيبِكَ لَهُمْ»(5)؛ (در روز رستاخيز خداوند عالم و عابد را بر مى انگيزد، به عابد مى گويد تنها به سوى بهشت رو، امّا به عالم مى گويد بايست براى مردمى كه تربيت كردى، شفاعت كن). در اين حديث پيوندى در ميان «تأديب عالم» و «شفاعت او» نسبت به شاگردانش كه مكتب او را درك كرده اند، ديده مى شود، كه مى تواند پرتوى به روى بسيارى از موارد تاريك اين بحث بيفكند؛ به علاوه اختصاص پيدا كردن شفاعت به عالِم و نفى آن از عابِد نشانه ديگرى است از اين كه شفاعت در منطق اسلام يك مطلب قراردادى و يا پارتى بازى نيست؛ بلكه يك مكتب تربيتى است و تجسّمى از تربيت در اين جهان است. آنچه در مورد روايات شفاعت آورديم، قسمت كمى از آن بود، كه به خاطر نكات خاصّى كه متناسب با بحث ما بود، انتخاب گرديد و گرنه روايات شفاعت به مرحله تواتر رسيده است.
«نووى» شافعى(6) در «شرح صحيح مسلم» از قاضى عياض دانشمند معروف اهل سنّت نقل مى كند كه مى گويد: روايات شفاعت متواتر است. حتّى پيروان «ابن تَيميّه» (متوفّاى سال 728 هجرى) و «محمّد بن عبد الوهّاب» (متوفّاى سال 1206) كه در اين گونه مسائل سختگيرى و تعصّب خاصّى دارند، به تواتر اين روايات اعتراف كرده اند. در كتاب «فتح المجيد» تأليف شيخ عبد الرحمن بن حسن - كه از معروفترين كتب «وهّابيّه» است و هم اكنون در بسيارى از مدارس دينى «حجاز» به عنوان يك كتاب درسى شناخته مى شود - از «ابن قيّم» چنين نقل شده است: «احاديث از پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زمينه شفاعت مجرمان، متواتر است و صحابه او و عموم اهل سنّت بر اين موضوع اجماع دارند، و منكر آن را بدعت گزار مى دانند و به او انتقاد مى كنند و او را گمراه مى شمرند».(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.