پاسخ اجمالی:
در اسلام برای «شفاعت» شرایطی بيان شده است از جمله اینکه: انسان گناهکار از کار خود نادم و پشیمان باشد و در صدد اصلاح گناه خود برآيد، انسان گناهکار به مقام ارتضا رسیده باشد، عهد الهی را محترم بشمارد که این نشانه این است که انسان باید به خدا، حساب و کتاب، کیفر و پاداش و... اعتراف کند. همچنين انسانِ شفاعت شونده با شفاعت کننده توجه و ارتباط برقرارنمايد.
پاسخ تفصیلی:
آيات شفاعت به خوبى نشان مى دهد كه مسئله «شفاعت» از نظر منطق اسلام يك موضوع بى قيد و شرط نيست؛ بلكه قيود و شرايطى از نظر جُرمى كه درباره آن شفاعت مى شود، از يك سو، و شخص شفاعت شونده از سوى ديگر و شخص شفاعت كننده از سوى سوّم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى سازد. به عنوان مثال، گناهانى همانند ظلم و ستم به طور كلّى از دايره شفاعت بيرون شمرده شده و قرآن مى فرمايد: ظالمان، «شفيع مطاعى» ندارند. اگر ظلم را به معناى وسيع كلمه تفسير كنيم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادم و پشيمان هستند و در مسير جبران و اصلاح مى باشند و در اين صورت شفاعت پشتوانه اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه، و اين كه بعضى تصوّر مى كنند با وجود ندامت و توبه نيازى به شفاعت نيست، اشتباهى است.
از طرف ديگر طبق آيه 28 سوره «انبياء»، تنها كسانى مشمول بخشودگى از طريق شفاعت مى شوند كه به مقام «ارتضاء» رسيده اند و طبق آيه 87 سوره «مريم»، داراى «عهد الهى» هستند. اين دو عنوان، همان گونه كه از مفهوم لغوى آنها به اجمال، و از رواياتى كه در تفسير اين آيات وارد شده، به تفصيل، استفاده مى شود، به معناى ايمان به خدا، حساب، ميزان، پاداش، كيفر و اعتراف به حسنات و سيّئات (نيكى اعمال نيك و بدى اعمال بد) و گواهى به درستى تمام مقرّراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ايمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس يابد، نشانه اش اين است كه خود را از صف ظالمان طغيانگر كه هيچ اصل مقدّسى را به رسميّت نمى شناسند، بيرون آورده و به تجديد نظر در برنامه ها بپردازد. قرآن در مورد آمرزش گناهان در سايه شفاعت مى فرمايد: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»(1)؛ (و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم مى كردند [و فرمان هاى خدا را زير پا مى گذاشتند] به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند). در اين آيه توبه و استغفار خودِ مجرمان، مقدّمه اى براى استغفار و شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) شمرده شده است و در آيه: «قَالُواْ يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الَّرحِيمُ»(2)؛ (گفتند: اى پدر از گناهان ما تقاضاى بخشش كن كه ما خطاكار بوديم * گفت: به زودى براى شما استغفار مى كنم كه او آمرزنده مهربان است). نيز آثار ندامت و پشيمانى از گناه در تقاضاى برادران يوسف از پدر به خوبى ديده مى شود.
در مورد شفاعت فرشتگان مى بينيم كه استغفار و شفاعت آنها تنها براى افراد باايمان و تابعان سبيل الهى و پيروان حق است: «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينِ آمَنُواْ رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْء رَّحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَ اتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ»(3)؛ (فرشتگان براى كسانى كه ايمان آورده اند استغفار مى كنند، و عرضه مى دارند: خداوندا! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته، پس بيامرز كسانى را كه توبه كرده، و از راه تو پيروى نموده اند، و آنها را از عذاب دوزخ نگاهدار). قرآن در مورد شفاعت كنندگان نيز اين شرط را ذكر كرده كه بايد گواه بر حق باشند: «إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ»(4)؛ (مگر آنها كه شهادت به حق داده اند).
و به اين ترتيب شفاعت شونده بايد ارتباط و پيوند با شفاعت كننده برقرار سازد، پيوندى از طريق توجّه به حق و گواهى قولى و فعلى به آن، كه اين خود نيز عامل ديگرى براى سازندگى و بسيج نيروها در مسير حق است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.