پاسخ اجمالی:
متأسفانه مسلمانانی که جانشین بر حق پیامبر(ص) را کنار زده بودند، کم کم سیره پیامبر (ص) را که مبتنی بر اخلاق و ارزشهای انسانی بود، ترک کردند. این امر موجب شد که در تعامل با مردم، از جمله در فتح ایران، گاهی مرتکب اعمالی شوند که هیچ سنخیتی با آیین الهی اسلام و سیره پیامبر(ص) ندارد. ریشه این رفتارها را می توان در دو چیز دانست: 1- حاکمانی که حکومت را غصب کرده بودند و صلاحیت علمی، عملی و اخلاقی برای رهبری نداشتند. 2- مردمی که بدلیل نوپایی اسلام، هنوز آگاهی و پایبندی لازم به تعالیم اسلامی را نداشتند.
پاسخ تفصیلی:
در زمان ظهور اسلام، امپراطوری ساسانی تبدیل به رژیمی فاسد و ظالم شده بود که با استبداد و خودکامگی بر ایران حکومت می نمود. آئین زرتشتی نیز دچار تحریف شده، به شکل یک آئین اشرافی در آمده بود و تبعیض در آن بیداد می کرد.(1) این شرایط موجب شد که جان ایرانیان به لب رسد و برای پایان این وضعیت لحظه شماری کنند؛ [آنها به ادیان دیگر روی آوردند و از حمایت حکومت دریغ کردند]. چنانکه بعضی از محقّقین معتقدند اگر مسلمانان به ایران نیامده بودند، به تدریج مسیحیّت بر ایران تسلّط می یافت.(2)
در چنین شرایطی، سپاه اعراب به امپراطوری از درون پوسیده ساسانی حمله کرد و توانست آن را شکست دهد. امّا متأسفانه فاتحان، که جانشین برحق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را کنار زده و غاصبانه حکومت را بدست گرفته بودند، کم کم سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نیز ترک کردند و خودخواهی و خودمحوری را جایگزین آن نمودند. آنها با سوء استفاده از آرمان های اسلامی، به نیّت کشورگشایی و رسیدن به مال و منال دست به سلاح بردند و به سرزمین های دور و نزدیک یورش بردند.(3)
آنچه به طور یقینی می توان گفت اینست که حاکمانی که غاصبانه بر مسند حکومت نشستند، در تعامل با مردم، چندان به سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و تعالیم اسلامی اهمیت نمی دادند؛ بلکه بر اساس خواسته ها و استدلالهایی که منافعشان را تأمین می کرد عمل می کردند. گاهی نفعشان در تبعیت از اسلام و یا دم زدن از آن بود و گاهی در بی توجهی، وارونه نمایی و یا توجیه تراشی برای تعالیم اسلامی. بر این اساس طبیعی بود که تمام همّتشان را در همین راه صرف کنند و تنها به چیزهایی پایبند باشند که این منافع را تأمین کند. بنابر آنچه نقل شده، در برخی از قسمتها مهاجمین با رفتارهایی ناشایسته و به دور از آداب جهاد اسلامی به فتح سرزمین ساسانی پرداختند.
ضمن اینکه لازم است بدانیم که دست وارونه نویسان و تحریف گران در کتب تاریخی زیاد رؤیت می شود و نمی توان به بعضی نقل هایی که شده است اعتماد کرد.
آنچه در اینجا مهم و مسلّم می باشد، اینست که چنین جنایاتی هیچ سنخیتی با دستورات اسلام ندارد و بر خلاف سیره پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) صورت گرفته است.
لازم به ذکر است که این رفتارهای غیر عادلانه و بعضا ددمنشانه منحصر به فتح ایران نبوده است؛ بلکه در طول قرنها و در سرزمینهای مختلف قابل مشاهده است. از جمله اینکه در سرزمین حجاز، پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) جنگهایی به نام «ردة»(4) علیه مردم آن سامان صورت گرفت و گاهی جنایت پیشگی و ظلم در آن به حدی رسید که اعوان و انصار حکومت را نیز به اعتراض واداشت. از جمله این موارد می توان به فریب و دسیسه چینی در قتل «مالک بن نویره» توسط «خالد بن ولید» و اعتراض شدید عمر بن الخطاب به این کار اشاره کرد.(5)
ریشه این رفتارها را می توان در دو چیز دانست:
اول: حاکمانی که حکومت را غصب کرده بودند و صلاحیت علمی، عملی و اخلاقی حکومت و رهبری را نداشتند.
دوم: مردمی که آگاهی و پایبندی چندانی به تعالیم اسلامی نداشتند؛ چرا که هم دین اسلام و حکومتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) تشکیل دادند نوپا بود و نتوانسته بود به [تمام] اهداف تربیتی اش جامه عمل بپوشاند و هم بسیاری از مردم تازه مسلمان شده بودند و هنوز متأثر از زندگی جاهلی بودند.
البته در این میان افرادی از مسلمانان هنوز هم سنّت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را در میدان نبرد از یاد نبرده بودند و با اخلاص و اهداف الهی پا به میدان جنگ گذاشته بودند. آنها تا حدّ توان از خونریزی اجتناب می کردند و طرف مقابل را دعوت به اسلام و صلح و آشتی می نمودند. گفتگوهایی که قبل از نبرد قادسیّه بین فرماندهان سپاه ایران و عرب ردّ و بدل شده است، حاکی از وجود روحیّه صلح و آشتی میان برخی از فرماندهان و سپاهیان دو طرف بود. ولی متأسفانه به دلیل تکبّر و درشتخویی افرادی مثل «مغیرة بن شعبه»(لعنة الله علیه) از سپاه اعراب و بعضی فرماندهان سپاه ساسانی، این گفتگوها به سرانجام نرسید.(6)
صلح جویی، تلاش برای عدم خونریزی و رعایت اخلاق و انسانیت در جبهه ها، از جمله تعلیمات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بود که به تدریج در سپاه اسلام رنگ باخت و با انحرافی که امّت اسلامی از تبعیّت جانشین به حقّ پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یعنی امام علی(علیه السلام) پیدا کرد، دنیاپرستی و توحّش عربی در قالب جدیدی نمایان شد. آری سلسله ای که ظلم و جفا علیه اهل بیت پیامبرشان(علیهم السلام) را به حد اعلی رسانده و آنها را تنها گذارده، یکی پس از دیگری به شهادت رساندند، بدیهی است که در مورد ایرانیان نیز قوانین اسلامی و انسانی را رعایت نکنند.
مسلماً این جنایات از فرهنگ و دستورات اسلامی به دور است و باید به پای اشخاص و حاکمان جور نوشته شود. در هر صورت، حاکمان جور برای رسیدن به اهداف خود از هیچ جنایتی فرو گذار نمی کنند ـ هر چند به نام اسلام حکومت کنند ـ ولی نسلها باید بدانند که عمل حاکمان و جنایاتشان بر طبق دستورات اسلام نبوده است و نباید به پای اسلام نوشته شود. همانطور که ایرانیان آن عصر نیز این مطلب را به وضوح درک کردند و مسیرشان را از حاکمان جور جدا کردند و به پیروی از اهل بیت(علیه السلام) پرداختند.
به قول ملک الشعرای بهار:
گرچه عرب زد چو حرامی به ما *** داد یکی دین گرامی به ما
گرچه ز جور خلفا سوختیم *** ز آل علی معرفت آموختیم (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.