پاسخ اجمالی:
خداوند اطاعت از خود را فقط از طریق و مجاری و شرایطی که خود تعیین فرموده است، می پذیرد. اصلی ترین مجرا و شرطی که خداوند برای پذیرش طاعات و عبادات بندگان قرار داده است، پذیرش ولایت اهل بیت(ع) می باشد؛ چرا که ولایت دلیل و راهنمای دیگر ارکان اسلام است و انسان بدون ولایت گمراه خواهد شد و نمی تواند به اصل و حقیقت عبادات، از جمله نماز و روزه و حج و زکات برسد.
پاسخ تفصیلی:
خداوند متعال در حدیث قدسی می فرمایند: «وَلایَةُ عَلیِ بنِ اَبیطالِبٍ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی».(1)؛ (ولایت علی بن ابیطالب دژ محکم من است، پس هر کس داخل قلعه من گردد، از عذابم محفوظ خواهد بود).
در این حدیث خداوند بطور مسقیم و خاص، اصل ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام) را به عنوان دژ و قلعه ایمنی بخش خویش معرفی می نماید، که باعث نجات بندگان از عذاب می گردد.
در همین رابطه امام رضا(علیه السلام) در حدیث معروف به «سلسله الذهب»، از قول خدای تعالی می فرمایند: «کَلِمَۀُ لا اِلهَ الَّا اللهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشَرطِها وَ شُرُوطِها وَ اَنَا مِن شُرُوطِها»(2)؛ (کلمه «لا اله الا الله» دژ و حصار محکم من است، پس هر کس داخل حصار من شود، از عذاب من در امان است، امّا به شرطی و شروطی که من از شروطش هستم)
در این حدیث گرانبها کلمه توحید دژ و قلعه ای امن معرفی شده که هر کس وارد آن شود از عذاب الهی ایمنی می یابد؛ البته با شرایطی خاص و نه بطور مطلق، و از مهمترین شرایط ورود به این قلعه، قبول ولایت و امامت امامان معصوم معرفی شده است.
لذا اصل ولایت، اصلی مهم و اساسی برای صحت و پذیرش سایر اعمال و طاعات بندگان می باشد که خداوند متعال به غیر این طریق، به هیچ طریق دیگری از بندگان راضی نخواهد شد و راه نجات دیگری وجود ندارد.
علما نیز می گویند: پشتوانه اعمال نیک و شایسته، «ولایت» است؛ اگر «ولایت» نباشد، عمل فاقد ارزش است. یعنى اعمالى از قبیل حج، نماز، روزه، انفاق، کمک به دیگران، دست گیرى از مستمندان و مانند آنها، بدون «ولایت» هیچ ارزشى ندارند. برخى از فقها آن را فقط شرط قبولى طاعات و عبادات شمرده اند؛ بدین جهت، اعمال عبادى منکران ولایت از نظر فقه شیعه صحیح محسوب مى گردد (یعنى تکلیف از عهده آنها ساقط است)؛ اگرچه مقبول درگاه الهى نیست و اجر و پاداشى به او تعلّق نمى گیرد. ولى عدّه اى توسعه نظر داده، آن را همچون ایمان، شرط صحّت تکالیف دانسته اند.(3) به هر حال در هر دو صورت نتیجه یکی است و بدون ولایت انسان به سعادت ابدی و فلاح و رستگاری نخواهد رسید.
بنابر احادیث و نظریّات فوق این سؤال مطرح می شود که «چرا ولایت شرط قبولی اعمال است»؟!
با توجه به آیات و روایات اهل بیت(علیهم السلام)، پاسخهای مختلفی به سوال مورد اشاره داده شده است؛ که به بیان مهمترین آنها می پردایم:
پاسخ اول:
نخستین پاسخی که لازم است به سوال فوق داده شود، اینست که خداوند قادر متعال، پادشاه و حاکم مطلق است و هر چه او بخواهد و حکم کند، همان خواهد شد، و کسی حق و یارای بازخواست، اعتراض و سوال از او را ندارد.
در این باره لازم است به تعدادی از آیات قرآن به عنوان نمونه اشاره شود:
1) «تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»(4)؛ (پربرکت و زوال ناپذیر است کسى که حکومت جهان هستى به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست).
2) «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزیزِ الْحَکیمِ»(5)؛ (آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مى گویند، خداوندى که مالک و حاکم است و از هر عیب و نقصى مبرا، و عزیز و حکیم است).
3) «فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ»(6)؛ (پس برتر است خداوندى که فرمانرواى حقّ است، معبودى جز او نیست و او پروردگار عرش کریم است).
4) «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ»(7)؛ (هیچ کس نمىتواند بر کار او خرده بگیرد ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است).
5) «وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَریعُ الْحِسابِ»(8)؛ (... و خداوند حکومت مى کند و هیچ کس را یاراى جلوگیرى یا ردّ احکام او نیست و او سریع الحساب است).
آنچه از این آیات به دست می آید این است که خداوند متعال، پادشاه قدرتمند و حاکم مطلق است و خواست، خواست اوست و درباره آنچه انجام می دهد مورد سوال و بازخواست واقع نمی شود.
اکنون با توجه به این نکته مهم، می توان گفت که چه دلیلی برای عدم قبولی اعمال بدون داشتن ولایت، بالاتر از اینکه خواست خدا اینگونه تعلق گرفته و ولایت را شرط قبولی و صحت اعمال قرار داده است؟
خدای متعال ولایت ائمه(علیهم السلام) را واجب کرده و تنها راه پذیرش اعمال عباد را، «ولایت» ایشان قرار داده و در واقع تنها ایشان باب الله هستند، و طریق دیگری برای قرب به خدا وجود ندارد و تمام راهها بغیر از صراط مسقیم چیزی جز گمراهی و ضلالت نیست، و طبق روایات اگر کسی تمام عمر بین رکن و مقام به عبادت بسر برد و بعد بدون ولایت بمیرد، عبادات او هیچ ارزش و نفعی به حالش نخواهد داشت و او را با صورت به آتش می اندازند.
برای روشن تر موضوع توجه به مطلب زیر لازم است:
در جریان خلقت حضرت آدم(علیه السلام) و فرمان خداوند مبنی بر سجده تمامی فرشتگان بر او، و سرپیچی و عدم سجده شیطان برآدم، شیطان به خداوند عرضه داشت: خدایا مرا از سجده بر آدم معذور بدار تا بجای آن تو را آنچنان سجده کنم که هیچ کس تو را آنگونه سجده و عبادت نکرده باشد.
ظاهرا شیطان در این ادعای خود راستگو بود، چرا که قبل از این هم سابقه سجده های طولانی و عبادتهای چند هزار ساله را در پرونده خود داشت و بنا به فرمایش امیرالمومنین علی(علیه السلام) ، فقط دو رکعت نماز شیطان 4000 سال بطول کشید که معلوم نیست از سالهای دنیوی بوده یا سالهای آخرت! لذا شیطان از خدا خواست تا او را از سجده برآدم معاف کند و در عوض خدا را چنان سجده ای کند که هیچ کس آنگونه خدا را سجده و پرستش نکرده باشد.
اما خداوند در پاسخ به این درخواست شیطان فرمود: «مرا به عبادت تو حاجتی نیست، من از تو می خواهم آنچه را که من دستور می دهم انجام دهی، نه آنچه را تو می خواهی و می پسندی».(9)
نکته مهم این قضیه اینست که: اراده خداوند بر اینست که آنگونه و از آن راهی که او می خواهد عبادت شود، نه آنگونه و از آن راهی که ما می خواهیم و می پسندیم. اینکه ما بخواهیم آنگونه و از راهی که خودمان می پسندیم خدا را عبادت کنیم، خود می تواند بالاترین دلیل بر خودخواهی، خودپسندی، غرور و تکبّر ما باشد.
و لذا خداوند در قرآن، درباره شیطان می فرماید: «فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ».(10)
در این آیه خداوند متعال این سرپیچی شیطان را، از روی استکبار معرّفی می کند، با وجود اینکه شیطان می خواست بجای سجده بر آدم، عبادتی فوق العاده و بی نظیر برای خداوند بجا آورد.
نتیجه کلی اینکه، خداوند اطاعت از خود را فقط و فقط از آن طریق و مجاری و شرایطی که خود تعیین فرموده است می پذیرد و لا غیر، و اصلی ترین مجرا و شرطی که خداوند برای پذیرش طاعات و عبادات بندگان قرار داده است، پذیرش ولایت اهل بیت(علیهم السلام) می باشد که بدون داشتن ولایت، هیچ یک از اعمال و طاعات و عبادات بندگان ارزش و اعتباری نخواهد داشت و مورد قبول درگاه خداوند قرار نخواهند گرفت، و او را از آتش دوزخ نجات نخواهند داد.
پاسخ دوم:
زراره از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمودند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ»؛ (اسلام بر پنج چیز، بنیان شده، بر نماز و زکوه و روزه و حج و ولایت)، زراره گوید عرض کردم، کدامیک از اینها برترند؟ فرمود: «الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِن...»(11)؛ (ولایت برتر است زیرا کلید آنهاست، و والى راهنماى آن امور است...).
در این روایت امام باقر (علیه السلام)؛ ولایت را برترین بنیان اسلام، و کلید نماز و روزه و زکات و حج معرفی می نماید و والی را «دلیل و راهنما» بیان می کنند. بدیهی است که بدون کلید و دلیل و راهنما، انسان از راه حق گمراه خواهد شد و نمی تواند به اصل و حقیقت عبادات، از جمله نماز و روزه و حج و زکات برسد، و لذا سایر اعمال او بدون ارزش و اعتبار خواهد بود.
همچنین امام باقر(علیه السلام) در حدیث دبگری مى فرماید: «لَوْ انَّ رَجُلًا قامَ لَیْلُهُ وَ صامَ نَهارُهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمیعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَمیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وِلایَةَ وَلِىِّ اللَّهِ فَیُوالیهِ وَ یَکُونَ جَمیعُ اعْمالِهِ بِدِلالَتِهِ الَیْهِ ما کانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فى ثَوابِهِ ابَداً»(12)؛ (اگر مسلمانى تمام شبها شب زنده دارى کند و تمام روزها روزهدارى نماید و تنها به پرداخت وجوه شرعیّه واجب اکتفا نکند، بلکه تمام اموال و سرمایهاش را در راه خدا صدقه بدهد، و در تمام طول عمرش هر ساله به حج برود، ولى اهل ولایت نباشد و «ولىُّ الله» را نشناسد تا ولایتش را به گردن نهد، و اعمالش را طبق دستور او انجام دهد، چنین مسلمانى هرگز انتظار ثواب و پاداش الهى را نداشته باشد).
راز و رمز «اشتراط ایمان و ولایت» در این روایت این است که «انسان کارها و اعمال شایسته را «بِدِلالَتِهِ الَیْهِ»، یعنی به راهنمایى و هدایت بزرگان دین انجام دهد و از مسیر خاصّى که آنها بیان مى کنند حرکت کند».
وقتى انسان ولایت خداوند و رسولش را پذیرفت، دیگر خودسرانه و با هوى و هوس کار نمى کند؛ زیرا اعمال نیک داراى شرایط، موانع، مقدّمات و مقارناتى است که اگر طبق نظر امامان معصوم(علیهم السلام) انجام نشود عمل نیک منظور نخواهد شد.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.