پاسخ اجمالی:
در درون هر انسانی دادگاه عجیبی است که شباهت هایی با دادگاه رستاخیز دارد. از جمله؛ قاضی، شاهد و مجری حکم در اینجا یکی است، همان گونه که در قرآن آمده: «خداوندا تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهی، و تو در میان بندگانت قضاوت خواهی کرد». از سویی محکمه وجدان همانند دادگاه رستاخیز در کوتاه ترین زمان حکم نهایی را صادر می کند. قرآن می فرماید: «خداوند حکم می کند و حکم او نقض نمی شود و حساب او سریع است». در واقع این شباهت ها نشانه فطری بودن معاد است.
پاسخ تفصیلی:
همانطور كه می دانیم نمونه اى از رستاخيز و دادگاه بزرگ آن در وجود ما قرار دارد که بعد از انجام يك كار نيك يا بد بلافاصله در درون جان انسان تشكيل مى گردد. گاهى در برابر يك كار نيك و مؤثر آن چنان احساس آرامش درونى مى كند و روح او لبريز از شادى و نشاط مى شود كه لذت و شكوه و زيبائى آن با هيچ بيان و قلمى قابل توصيف نيست و بعكس، گاهى به دنبال يك خلاف و جنايت كه از او سر زده چنان دچار كابوس هاى وحشتناك و طوفان هاى غم و اندوه مى گردد و از درون مى سوزد كه از زندگى بكلى سير مى شود، و حتى براى رهائى از چنگال اين ناراحتى، خود را آگاهانه به چوبه دار تسليم مى كند.
شاید سوال شود که اين دادگاه عجيب درونى چه شباهتى به دادگاه رستاخيز دارد؟ در جواب باید گفت شباهت های متعددی دارد از جمله:
1. قاضى و شاهد و مجرى حكم در حقيقت در اينجا يكى است، همان طور كه در قيامت چنين است: «عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ»(1)؛ (خداوندا! تو از اسرار پنهان و آشكار آگاهى، و تو در ميان بندگانت قضاوت خواهى كرد).
2. دادگاه وجدان، توصيه و رشوه و پارتى و پرونده سازى رايج بشرى را نمى پذيرد، همانطور كه درباره دادگاه قيامت نيز مى خوانيم: «وَ اتَّقُوا يَوْماً لَا تَجْزي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُوْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ»(2)؛ (از آن روز بترسيد كه هيچ كس به جاى ديگرى مجازات نمى شود و نه شفاعتى پذيرفته مى گردد و نه فديه و رشوه اى و نه يارى مى شوند).
3. محكمه وجدان، مهمترين و قطورترين پرونده ها را در كوتاهترين مدت رسيدگى كرده و حكم نهائى خود را به سرعت صادر مى كند، نه استيناف در آن هست و نه تجديد نظر و نه ماهها و سالها سرگردانى و در به درى، همانطور كه درباره دادگاه رستاخيز نيز مى خوانيم: «وَ اللّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَريعُ الْحِسابِ»(3)؛ (خداوند حكم مى كند و حكم او رد و نقض نمى شود و حساب او سريع است).
4. مجازات و كيفرش بر خلاف مجازات هاى معمولى اين جهان نخستين جرقه هايش در درون افروخته مى شود و از آنجا به بيرون سرايت مى كند، نخست روح انسان را مى آزارد سپس آثارش در جسم و چهره و خواب و خوراك او آشكار مى گردد همانطور كه درباره دادگاه قيامت نيز مى خوانيم: «نَارُ اللّهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ»(4)؛ (آتش برافروخته الهى كه از قلبها زبانه مى كشد).
5. اين دادگاه وجدان چندان نياز به ناظر و شهود ندارد، و در صورت لزوم دست به خارج از وجود انسان دراز نمى كند؛ بلكه معلومات و آگاهي هاى خود انسان را به عنوان شهود به نفع يا بر ضد او مى پذيرد. همانطور كه در دادگاه رستاخيز نيز ذرات وجود انسان حتى دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال او هستند: «حَتّى إِذا ما جاوُوها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ»(5)؛ (چون به كنار آتش دوزخ برسند گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مى دهد).
اين شباهت عجيب در ميان اين دو دادگاه نشانه ديگرى بر فطرى بودن اين مسأله است؛ زيرا چگونه مى توان باور كرد در وجود يك انسان كه قطره كوچكى از اين اقيانوس عظيم هستى است چنان حساب و كتاب و دادگاه مرموز و اسرارآميزى وجود داشته باشد؛ اما در درون اين عالم بزرگ مطلقاً حساب و كتاب و دادگاه و محكمه اى وجود نداشته باشد، اين باور كردنى نيست.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.