پاسخ اجمالی:
راه های درمان «جزع» این بیماری درونی عبارتند از: مطالعه آیات و روایاتی كه درباره اجر صابران وارد شده است، مطالعه احوال انبیاء و اوليا و بزرگان و صبر و شكيبايى آنان در مقابل مصائب و رنج هاى گوناگون، تلقین و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها. اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين، چه از سوى خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثرى در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است.
پاسخ تفصیلی:
«جزع» اين بيمارى درونى، مانند بسيارى از بيمارى هاى ديگر، راه هاى درمان دارد كه ما در ذيل به آنها اشاره مى كنيم:
1) تشخيص درد و تجويز بهترين راه درمان؛
هنگامى كه يك طبيب روحانى، اين بيمارى اخلاقى را از طريق آثار و نشانه هايش مانند: بر سر و صورت زدن، انگشت به دندان گزيدن، ناله و فرياد كشيدن، با كج خُلقى و خشونت با ديگران صحبت كردن، با زن و فرزندِ خود بدرفتارى نمودن و یا حداقل زبان به شِكوه گشودن، تشخيص داد، براى درمان دست به كار مى شود و از راه هاى مختلف اقدام مى كند!
2) يادآورى پيامدهاى شوم جزع و بى تابى؛
يادآورى پيامدهاى جزع و بى تابى و آثار سوء آن نقش مهمى در درمان اين بيمارى روحى دارد. شايد كمتر كسى اين آثار را بداند و از اين حالت، بيزار نشود و در صدد رفعش برنيايد. آرى! هنگامى كه انسان بداند ناشكيبايى ها، اجر و پاداش او را در پيشگاه خدا بر باد مى دهد بى آن كه مشكلى را حل كند، روان انسان را در هم مى كوبد و آرامش او را سلب نموده و سلامت جسم و جان او را به خطر مى اندازد و از همه بدتر اين كه درهاى حل مشكل را بر روى انسان مى بندد؛ زيرا اگر به هنگام بروز مشكلات و مصائب، انسان خونسردى خويش را حفظ كند و به اعصاب خويش مسلط باشد، اغلب راه حلى براى گشودن مشكل و يا حدّاقل كاهش مصائب مى يابد؛ ولى انسان ناشكيبا بر اثر اضطراب و بى تابى و عدم تسلط بر اعصاب و عدم تمركز فكر، حتى درهايى را كه آشكارا به رويش باز است، نمى بيند؛ درست مانند پرندگانى كه در اتاق و سالنى گرفتار شوند، مرتب خود را به در و ديوار مى كوبند و حتى هنگامى كه صاحب خانه، پنجره ها را مى گشايد تا آنها آزاد شوند، به خاطر اضطراب و بى تابى شان، حتى دريچه هاى باز را نيز نمى بينند كه اگر لحظه اى آرام گيرند و شكيبايى پيشه كنند و نگاهى به اطراف خود بياندازند، به آسانى راه نجات خود را پيدا خواهند كرد. دقت به اين حقايق، تأثير مهمى در تغيير اين حالت دارد و به تدريج انسان را در صف شكيبايان در مى آورد.
3) مطالعه آيات و رواياتى كه پيرامون اجر و پاداش صابران وارد شده است؛
مطالعه آيات و رواياتى كه درباره اجر صابران وارد شده است، نقش مهمى در تقويت روحيه صبر در انسان دارد، از جمله اين آيه شريفه كه بزرگترين بشارت را به صابران مى دهد: «... وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ * اَلَّذِينَ اِذَا اَصَابَتْهُم مُصيبَةٌ قَالُوا اِنّا لِلّهِ وَ اِنَّا اِلَيهِ رَاجِعُونَ * اُولَئِكَ عَلَيهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةُ وَ اُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(1)؛ (... و بشارت ده صابران را * همان ها كه وقتى مصيبتى به آنها برسد، مى گويند: ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم * رحمت و درود خدا بر آنهاست و آنها هدايت يافتگانند). تعبيري مانند «اُولئِكَ هُمُ المُهتَدونَ» پر معنا و داراى تفسيرهاى گوناگونى است كه ممكن است يكى از تفسيرهاى آن همان باشد كه در بالا ذكر شد و آن اين كه صابران، راه حل مشكلات را زودتر از ديگران پيدا مى كنند و درها به روى آنان گشوده مى شود؛ چون يكى از عوامل اصلى بى تابى، «ضعف نفس» است؛ پس هر قدر انسان در تقويت روحيات خود بكوشد، در زدودن آثار ناشكيبايى و بى صبرى موفق تر است.
4) مطالعه احوال انبيا و اوليا و بزرگان؛
يكى ديگر از راه هاى درمان بى تابى، مطالعه حالات انبيا و اوليا و صبر و شكيبايى آنان در مقابل مصائب و درد و رنج هاى گوناگون و دشمنان درونى و بيرونى است. يادآورى اين مسائل به انسان الهام مى دهد كه نبايد در برابر حجم مشكلات بى تابى نمود.
5) تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها؛
اين نكته را نبايد فراموش كرد كه تلقين، چه از سوى خود و چه از طرف ديگران، عامل مؤثرى در برطرف ساختن اخلاق سوء و صفات زشت نفسانى است. اگر ناشكيبايان هر روز به خود تلقين شكيبايى كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهى نكنند، بى شك آثار شكيبايى در آنان ظاهر مى شود. اين بحث را با دعايى از امام سجاد(عليه السلام) پايان مى دهيم: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ يَوْمى هَذَا صَلَاحاً وَ اَوسَطَهُ فَلَاحاً وَ آخِرَهُ نَجَاحاً اَعُوذُ بِكَ مِنْ يَومٍ اَوَّلُهُ فَزَعُ وَ اَوسَطَهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ»؛ (پروردگارا! آغاز روز مرا صلاح و سعادت و وسط آن را رستگارى و پايانش را پيروزى قرار ده. پناه به تو مى برم از روزى كه آغازش بى تابى و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنج باشد). از اين تعبير استفاده مى شود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مى كشاند و نه تنها از درد انسان نمى كاهد؛ بلكه دردش را افزايش مى دهد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.