پاسخ اجمالی:
اصل آرزو و اميد نه تنها مذموم و نكوهيده نيست، بلكه نقش بسيار مهمّى در حركت چرخ هاى زندگى و پيشرفت در جنبه هاى مادّى و معنوى بشر دارد. اساساً امید و آرزوهای مثبت و سازنده نسبت به آینده نیروی محرک انسان برای تلاش بیشتر است و اگر در وجود انسان خاموش گردد، نشاط زندگى از او رخت بر مى بندد و انسان را به موجودى سست و بى هدف تبدیل مى كند.
پاسخ تفصیلی:
اصل «آرزو» و «اميد» نه تنها مذموم و نكوهيده نيست؛ بلكه نقش بسيار مهمّى در حركت چرخ هاى زندگى و پيشرفت در جنبه هاى مادّى و معنوى بشر دارد. اگر اميد و آرزو در دل مادر نباشد هرگز فرزندش را شير نمى دهد و انواع زحمتها و ناراحتىها را براى پرورش او تحمّل نمى نمايد، همان گونه كه در حديث معروف نبوى(صلى الله عليه و آله) آمده است: «اَلْاَمَلُ رَحْمَةٌ لِاُمَّتِى وَ لَوْلَا الْاَمَلُ مَا رَضِعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَاغَرَسَ غَارِسٌ شَجَرَهَا!»(1)؛ (اميد و آرزو، رحمت براى امّت من است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى كاشت).
كسى كه يقين كند مثلاً امروز روز آخر زندگى اوست يا در آينده بسيار نزديكى از دنيا مى رود، دست از همه كار مى شويد و در واقع موتور زندگى او خاموش مى شود و چرخ هاى آن از كار مى افتد و شايد يكى از دلايل مخفى بودن پايان عمر هر كس همين باشد كه چراغ پر فروغ اميد و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاش هاى زندگى ادامه دهد. همان گونه كه در حديثى از حضرت مسيح(عليه السلام) مى خوانيم: «در جايى نشسته بود و پيرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل به شكافتن زمين مشغول است و تلاش گرم و مستمرّى براى كار كشاورزى دارد. حضرت مسيح(عليه السلام) به پيشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا اميد و آرزو را از او برگير! ناگهان پيرمرد بيل را به كنارى انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد، كمى بعد حضرت مسيح(عليه السلام) عرضه داشت: بارالها! اميد و آرزو را به او بازگردان! ناگهان مشاهده كرد كه پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعّاليّت و كار شد! حضرت مسيح(عليه السلام) از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم، يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى، امّا در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول كار شدى؟! پيرمرد در جواب گفت: در مرتبه اوّل فكر كردم من پير و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بميرم يا فردا خدا مى داند، چرا اين همه به خود زحمت دهم و اين همه تلاش كنم؟ بيل را به كناري انداختم و بر زمين خوابيدم! ولى چيزى نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه من سال هاى زيادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر كردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومندي مى خواهد و بايد براى خود و خانواده اش تلاش كند، برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول كار شدم».(2)
به همين دليل براى ايجاد تحرّك بيشتر در گروه هاى مختلف اجتماعى بايد اميد به آينده را در دل آنها زنده نگه داشت؛ ولى همين اميد و آرزو كه رمز حركت و تلاش انسان هاست و مانند قطرات حيات بخش باران - كه سرزمينهاى مرده را زنده مى كند - سرزمين دل انسان را زنده نگه مى دارد، اگر از حدّ بگذرد به صورت سيلابى ويرانگر در مى آيد و همه چيز را با خود مى برد و سرانجام انسان را غرق دنياپرستى و ظلم و جنايت و گناه مى كند. به همين دليل پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) «طول اَمَل» را يكى از دو دشمن بسيار خطرناك براى انسان ها شمرده و فرموده است: «خِصْلَتَانٌ اِتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْاَمَلِ، فَاَمَّا اِتِّبَاعُ الْهَوَى فَاِنَّهُ يَعْدِلُ عَنِ الْحَقِّ، اَمَّا طُولُ الْاَمَلِ فَاِنَّهُ يُحبِبُ الدُّنْيَا»(3)؛ (شديدترين چيزى كه از آن بر شما مى ترسم دو خصلت است: پيروى از هوی و آرزوى دور و دراز؛ زيرا هواپرستى شما را از حق باز مى دارد و امّا آرزوى دور و دراز شما را حريص بر دنيا مى كند). شبيه همين معنى با كمى تفاوت در «نهج البلاغه» از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) آمده است.(4)
اگر آرزوها متوجّه ارزش هاى والاى انسانى باشد و يا جنبه مردمى و اجتماعى پيدا كند و در مسير تكامل و پيشرفت واقعى انسان ها و درجات كمال قرار گيرد و انسان را به تلاش و كوشش بيشتر در اين راه ها وادارد بدون شك چنين آرزويى هر قدر طولانى بوده باشد، نه تنها نشانه پستى نيست كه نشانه كمال انسان است.
اساساً اميد و آرزو نسبت به آينده نيروى محرّك انسان براى تلاش ها و كوشش هاست و اگر چراغ پرفروغ اميد و آرزو در دل انسان خاموش گردد، در واقع روح او مى ميرد، نشاط زندگى از او رخت بر مى بندد و انسان را به موجودى سست و بى هدف و بى تلاش مبدّل مى كند. در واقع آرزو بر دو قسم است: «آرزوهاى كاذب» كه همچون سراب در بيابانِ زندگى ظاهر مى شوند و تشنه كامان را به دنبال خود مى كشانند و هر لحظه تشنه تر مى سازند تا از شدّت تشنگى هلاك شوند و «آرزوهاى صادق» و مثبت و سازنده كه همچون آب حيات، گلستان وجود آدمى را سيراب و پرثمر مى سازد و هر چه زحمت مى كشد نشاط و معنويّت بيشترى مى يابد. اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد به آن اشاره شده است: «اَلْمَالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَاباً وَ خيْرٌ اَمَلاً»(5)؛ (مال و فرزندان، زيور حيات دنيا هست و باقيات الصّالحات [ارزش هاى پايدار و شايسته] نزد پروردگارت ثوابش بهتر و اميد بخش تر است). در اين آيه به هر دو بخش از آرزوها اشاره شده است.
در روايات اسلامى نيز اشارات پر معنايى به آرزوهاى مثبت و سازنده ديده مى شود از جمله در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِى حَتَّى افْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهُ الْخَيْرِ، فَاذَا عَلِمَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْاجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ، انَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ»(6)؛ (گاهى بنده مؤمن تهىدست مى گويد: خداوندا! به من روزى عطا كن تا فلان كار خير و نيك را بجا آورم، هرگاه خداوند در او صدق نيّت بداند [نه اينكه اين آرزو پوششى براى رسيدن به هوا و هوس ها باشد] تمام اجر و پاداشى را كه در صورت رسيدن به اين آرزو و انجام آن كارهاى خير استحقاق پيدا مى كرد براى او نوشته مى شود [هر چند هيچ يك را انجام نداده باشد] رحمت خداوند گسترده و كرمش بى پايان است).
اصولاً همّت انسان به اندازه آرزوهاى مثبت اوست، هر قدر دامنه آنها گسترده تر باشد همّت او والاتر است و جالب اينكه از روايات اسلامى نيز به خوبى استفاده مى شود كه خداوند به مقدار اين آرزوها به افراد با ايمان، اجر و پاداش مى دهد، چرا كه نشانه آمادگى روح و جسم آنها براى انجام هر چه بيشتر اعمال صالح است و حتّى از روايات استفاده مى شود كه اگر انسان آرزوى خوبى براى رضاى خدا داشته باشد از دنيا بيرون نمى رود مگر اينكه خداوند او را به آرزويش مى رساند، در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْ تَمَنَّى شَيْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضاً، لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّى يُعْطَاهُ»(7)؛ (كسى كه آرزوى چيزى كند در حالى كه رضاى خداوند متعال در آن باشد از دنيا خارج نمى شود مگر اينكه به خواسته خود مى رسد).
البتّه ممكن است در مواردى مصالحى ايجاب كند كه انسان به آرزويش نرسد، چرا كه اگر برسد آثار بدى مانند غرور و غفلت و عشق به دنيا و مانند آن در او ايجاد مى شود. خداوند با الطاف خفيّه اش او را از وصول به آرزويش باز مى دارد. اين بحث را با اشاره به نكته ديگرى پايان مى دهيم و آن اينكه: آرزوهاى سازنده و بلند، انسان را به سازندگى خويش دعوت مى كند و سبب تكامل و ترقّى روحى او مى شود، زيرا مى داند تكيه بر جاى بزرگان زدن بدون آماده ساختن اسباب بزرگى ميسّر نيست و به گفته شاعر عرب:
«اعَلِّلُ النّفس بالآمال ادركُهَا مَا اضْيَقَ الْعَيْشُ لَوْلَا فُسْحَةُ الْامَلِ!»؛ (خويشتن را به وسيله آرزوهاى سازنده پرورش مى دهم تا به آن برسم. چقدر ميدان زندگى تنگ است اگر گستردگى آرزوها نباشد!).(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.