پاسخ اجمالی:
اصولاً «عشق و علاقه» تأثير مهمي در سعي و تلاش انسان براي رسيدن به اهداف مورد نظر دارد. گاه استدلال عقلى انگيزه انسان براى انجام كارى مىشود و گاه عشق و محبّت او را وادار به كارى مىكند. اين دو انگيزه يكسان نيستند؛ برنامههاى دينى نيز بر عشق و محبّت استوار شده و راه سخت برهان منطقى و استدلالهاى عقلى به كناري رفته تا آدمى بتواند زودتر به سر منزل مقصود برسد.
پاسخ تفصیلی:
اصولاً عشق و علاقه تأثير مهمي در سعي و تلاش انسان براي رسيدن به اهداف مورد نظر دارد. امام صادق(عليه السلام) در روايت زيبايى چنين مىفرمايد: «هَلِ الدّينُ اِلاَّ الْحُبُّ! اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونى یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»(1)؛ (آيا دين جز محبّت و رحمت چيز ديگرى است؟! [سپس دليل كلامش را اين گونه بيان مىكند: زيرا] خداوند متعال مىفرمايد: اگر خدا را دوست داريد از دستورات من [پيامبر (صلی الله عليه و آله)] اطاعت كنيد تا محبوب خداوند شويد). يعنى انگيزه عمل به دستورات الهى، عشق و محبّت به خداوند است. در روايت ديگرى از امام باقر(عليه السلام) چنين مىخوانيم: «الدّين هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّينُ»(2)؛ (دين محبّت است و محبّت دين است).
گاه استدلال عقلى، انگيزه انسان براى انجام كارى مىشود و گاه عشق و محبّت او را وادار به كارى مىكند. آيا اين دو انگيزه يكسان هستند؟ خداوند براى بقاء نسل بشر علاقهاى بين زن و مرد ايجاد كرد تا نسل بشر ادامه يابد؛ حال اگر قرار بود منطق و استدلال عقلى انگيزه انسان براى بقاء نسل باشد، مثل اين كه بگويد: «براى بقاء نسل بايد ازدواج كرد و فرزندانى به وجود آورد و تمام زحمتها و ناراحتيهاى آن را تحمّل كرد» يا بگويد: «چون در پيرى و ناتوانى عصاى دستى لازم دارم و كسى را مىخواهم كه مرا كمك كند و حمايتم نمايد، پس بناچار بايد ازدواج كنم و فرزندانى داشته باشم».
اگر واقعاً انگيزه انسان اين امور بود، از هر 100 نفر چند نفر حاضر به ازدواج و تحمّل سختيها و ناكاميها و مشكلات فراوان زندگى مشترك و بچّهدار شدن مىشدند؟ فكر نمىكنيم بيش از 10 نفر آنها حاضر به چنين كارى مىشدند. امّا جاذبه جنسى و عشق و محبّت، انسانها را به سمت ازدواج ـ با همه مشكلاتش ـ سوق مىدهد؛ به گونهاى كه آنها عاشقانه تمام سختيها را به جان مىخرند؛ بلكه تمام عمرشان را به پاى فرزندشان مىريزند تا نوزادشان كمكم بزرگ شود و راه رفتن بياموزد و سخن بگويد. آرى، انگيزه عشق و محبّت، اين قدرت و قوّت عجيب و خيره كننده را دارد.
همين مطلب در مورد برنامههاى دينى نيز صادق است و لهذا در روايات فوق بر عشق و محبّت تأكيد شده، نه بر راه پر سنگلاخ برهان منطقى و استدلالهاى عقلى، تا آدمى زودتر به سر منزل مقصود برسد. اگر عاشق شدى خود به خود به سوى اطاعت الهى گام برمىدارى و مشكلات آن را به جان مىخرى. اگر عاشق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشريف) شدى اطاعت اوامرش و مبارزه با فساد و منكرات، كارى بس آسان خواهد بود.
آرى! عشق و محبّت، كارها را سهل مىكند. آيا دين و آئينى كه انگيزه حركت پيروانش، محبّت و عشق است و تمام دينش را محبّت و عشق معرّفى مىكند، آئين خشونت است؟!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.