پاسخ اجمالی:
اولا: آیاتی در قرآن وجود دارد که به تحریف قسمت هایی از تورات و انجیل که باب میل اهل کتاب نبوده اشاره دارد. ثانیا: قرآن کریم تنها بخشی از تورات و انجیل را تصدیق کرده و تصدیق جزئی از آنها به معنای تصدیق کل این دو کتاب نیست. ثالثا: با وجود قرآن که کتابی جامع و کامل می باشد، مراجعه به کتب آسمانی پیشین معنی ندارد و هدایت گری تورات و انجیل مربوط به زمانه خودشان است.
پاسخ تفصیلی:
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که اگر بخواهیم معنای ظاهری شان را به صورت جدا و منفصل از سایر آیات قرآن و آموزه های این کتاب آسمانی قبول کنیم، بایستی از انجیل و تورات پیروی کنیم و دست از عقیده به تحریف این دو کتاب برداریم . مثلا در آیه 48 سوره مائده می خوانیم: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ»؛ (ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه اين كتاب، كتب آسمانى پيشين را تصديق مى كند).
و یا در آیه 44 از همین سوره با این بیان مواجهیم که: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ»؛ (ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود...). همین بیانات قرآنی تأییدآمیز راجع به این دو کتاب آسمانی سبب شده كه جمعى از مبلغان يهود و مسيحى، اين آيات را سندى بر عدم تحريف تورات و انجيل و جواز تبعیت از آنها بگيرند و بگويند: «تورات و انجيل در عصر پيامبر اسلام مسلماً با تورات و انجيل امروز تفاوتى پيدا نكرده، و اگر تحريفى در تورات و انجيلها رخ داده باشد، مسلماً مربوط به قبل از آن است، و چون قرآن صحت تورات و انجيل موجود عصر پيامبر اسلام را تصديق نموده پس مسلمانان بايد اين كتب را به عنوان كتب آسمانى دست نخورده به رسميت بشناسد».
پاسخ به این اشکال را ضمن مباحث ذیل ارائه می دهیم:
1)برخی آیات قرآن به تحریف بخشی از تورات و انجیل اشاره دارد:
آیاتی در قرآن وجود دارد که به تحریف قسمت هایی از تورات و انجیل که باب میل اهل کتاب نبوده اشاره دارد؛ از جمله آیه 75 سوره بقره: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»؛ (شما چگونه انتظار داريد كه اين قوم به دستورات آئين شما ايمان بياورند، با اينكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنيدند و پس از فهم و درك آن را تحريف مى كردند، در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟!).
و آیه 78 سوره آل عمران: «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»؛ (در ميان آنها [يهود] كسانى هستند كه به هنگام تلاوت كتاب [خدا]، زبان خود را چنان مى گردانند كه گمان كنيد [آنچه را مى خوانند،] از كتاب [خدا] است، در حالى كه از كتاب [خدا] نيست! [و با صراحت] مى گويند: آن از طرف خداست! با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مى بندند در حالى كه مى دانند!).
و تعبیر «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»؛ (سخنان را از محل خود تحريف مى نمايند) که در آیه 46 سوره نساء و آیه 13 سوره مائده آمده است.
همچنین تفاوت اساسی قرآن با تورات و انجیل در نقل داستان انبیاء به تحریف این دو کتاب در این باره دلالت دارد.
2)معنای صحیح تصدیق کتب پیشین از سوی قرآن:
قرآن کریم تنها بخشی از تورات و انجیل را تصدیق کرده و تصدیق جزئی از آنها به معنای تصدیق کل این دو کتاب نیست. آيات مختلفى از قرآن گواهى مى دهد كه نشانه هاى پيامبر اسلام و آئين او در همان كتابهاى محرّف كه در دست يهود و نصارى در آن زمان بوده وجود داشته است؛ زيرا مسلم است كه منظور از تحريف اين كتب آسمانى اين نيست كه تمام محتویات كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مى باشد، بلكه قسمتى از تورات و انجيل واقعى در لابلاى همين كتب وجود دارد، و نشانه هاى پيامبر اسلام، در همين كتب و يا سائر كتابهاى مذهبى كه در دست يهود و نصارى بوده، وجود داشته است (والان هم بشاراتى در آنها هست).
به اين ترتيب ظهور پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) و كتاب آسمانى او عملًا تمام آن نشانه ها را تصديق نموده، زيرا با آن مطابقت داشته است.
بنابراين معنى تصديق قرآن نسبت به تورات و انجيل اين است كه صفات و ويژگيهاى پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و قرآن با نشانه هایى كه در تورات و انجيل آمده مطابقت كامل دارد.
استعمال واژه «تصديق» در معنى «مطابقت» در آيات ديگر قرآن نيز مشاهده مى شود، از جمله در آيه 105 سوره «صافات» به ابراهيم(عليه السلام) مى گويد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»؛ (تو تصديق خواب خود نمودى) يعنى عمل تو مطابق خوابى است كه ديده اى، و در آيه 157 سوره اعراف چنين مى خوانيم: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ ...»؛ (آنان كه از اين رسول، اين پيامبر امى كه نامش را در تورات و انجيل خود نوشته مى يابند، پيروى مى كنند) اين معنى صريحا بيان شده، يعنى اوصافى كه در او مى بينند مطابق است با آنچه در تورات يافته اند.
در هر حال آيات فوق چيزى جز «تصديق كردن عملى» قرآن و پيامبر(صلى الله عليه و آله) نسبت به نشانه هاى حقانيت او كه در كتب گذشته بوده است نيست، و دلالتى بر تصديق تمام مندرجات تورات و انجيل ندارد.(1)
3)محدودیت حوزه هدایت گری تورات و انجیل به زمانه خودشان:
نکته دیگر درباره تورات و انجیل ناقص بودن آن دو نسبت به قرآن است و با وجود قرآن که کتابی جامع و کامل می باشد، مراجعه به کتب آسمانی پیشین معنی ندارد. لذا با فرض سلامت تورات و انجیل از تحریف، این دو کتاب متناسب با استعداد بنى اسرائيل و...، مشتمل بر مقدارى از هدايتند، نه همه آنچه برای هدايت جهانیان تا قیامت لازم است؛ چنانکه در آیه 44 سوره مائده می خوانیم: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ»؛ (ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود). اين آيه و آيات بعد از آن بيانگر اين معنايند كه خداى سبحان براى امتها با اختلافى كه در عهد و عصر آنهاست شرايعى تشريع كرده و آن شرايع را در كتبى كه نازل كرده قرار داده تا به وسيله آن شرايع هدايت شوند و راه را از چاه تشخيص دهند و هر وقت با يكديگر بر سر حادثه اى اختلاف كردند به آن كتاب و شريعت مراجعه نمايند و انبيا و علماى هر امتى را دستور داده كه بر طبق آن شريعت و كتاب حكم كنند و آن شريعت را به تمام معنا حفظ نمايند و به هيچ وجه اجازه ندهند كه دستخوش تغيير و تحريف گردد.
اگر خداوند به اختلاف امتها و زمانها احكامى مختلف تشريع كرده براى اين بوده كه امتحان الهى تمام شود، چون استعداد زمانها به مرور مختلف مى شود و معلوم است كه دو استعداد مختلف از نظر شدت و ضعف با يك تربيت علمى و عملى و بر يك روال استكمال نمى كند. هر استعدادى براى رسيدن به كمال مكتب و تربيتى خاص به خود لازم دارد.
پس اينكه مثلا درباره تورات فرمود: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ» معنايش اين است كه ما تورات را نازل كرديم كه در آن مقدارى احكام و معارف الهى و مايه هدايت وجود دارد و مقدارى نور بر حسب حال بنى اسرائيل و استعداد آنان در آن هست. آرى كلمه «فِيها» دليل روشنى است بر اينكه:
اولا: آنچه در تورات فعلى هست هدايت نيست؛ بلكه در ميان مطالب تورات، هدايت وجود دارد.
ثانيا: آنچه از هدايت در تورات هست پاره اى از هدايت است نه كل هدايت [و همان هم با توجه به سایر آیات و ادله و قرائن دیگری که وجود دارد دستخوش تحریف شده است].
خلاصه چنان نيست كه براى همه بشر و در همه قرون كافى باشد [و بتوان از آن تبعیت کرد].(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.