پاسخ اجمالی:
شخصى را فرض مىكنيم كه جهت غسل و وضو آب دارد؛ امّا بر اثر تنبلى يا شرم و حيا يا گرانى قيمت آب و مانند آن نمىخواهد غسل كند؛ بلكه قصد دارد با تيمّم عبادتهاى خويش را انجام دهد. چنين شخصى دست به حيله مىزند، بدين شكل كه نماز خود را به تأخير مى اندازد، تا وقت براى غسل و وضو تنگ شود، سپس در ضيق وقت تيمّم مىكند، و با آن نماز يا روزهاش را انجام مىدهد. البته شایان ذکر است که اگر کسی بدون عذر موجه و شرعی نمازش را تا انتهاى وقت به تأخير بيندازد معصيت كرده، ولى نمازش صحيح است.
پاسخ تفصیلی:
شخصى را فرض مى كنيم كه جهت غسل و وضو آب دارد؛ امّا بر اثر تنبلى، يا شرم و حيا،(1) يا گرانى(2) قيمت آب، و مانند آن، نمى خواهد از آن استفاده كند؛ بلكه قصد دارد با تيمّم عبادتهاى خويش را انجام دهد. چنين شخصى دست به حيله مىزند، بدين شكل كه نماز خود را به تأخير مى اندازد، تا وقت براى غسل و وضو تنگ شود، سپس در ضيق وقت تيمّم مىكند، و با آن نماز يا روزه اش را انجام مى دهد.(3)
اين حيله از دو جهت قابل بحث و تحقيق است: نخست اين كه آيا اين كار از نظر تكليفى جايز است؟ ديگر اين كه از نظر حكم وضعى، چنين نماز و روزه اى مجزى و كافى است، يا نياز به اعاده و قضا دارد؟
1. حكم تكليفى
آيا از نظر شرع مقدّس اسلام تأخير غسل و وضو، تا زمانى كه وقت براى آن باقى نماند و ناچار باشد تيمّم كند، كار مشروعى است، يا اين كار از اساس غير مجاز است؟
شايد تصوّر شود اصل حاكم در اين جا برائت است؛ چون هر جا شك در حرمت و حليّت كارى داشته باشيم، اصل برائت جارى است، پس تأخير غسل و وضو تا تنگى وقت حرام نيست. به خصوص كه در شبيه اين مسأله علما و فقها فتوا دادهاند، و آن، شخصى است كه وضو دارد، و مىتواند نمازش را با وضو بخواند، ولى خود را با مواقعه با همسر جنب مىكند، و چون آبى جهت غسل و وضو ندارد، نمازش را با تيمّم مىخواند.(4)
همان گونه كه در اين جا باطل كردن وضو و سپس انجام عبادت با تيمّم جايز است، در مسأله مورد بحث نيز تأخير نماز تا تنگى وقت، و سپس انجام آن با تيمّم جايز مىباشد.
ولى انصاف اين است كه تأخير انداختن غسل و وضو تا آخر وقت بدون هيچ گونه عذر شرعى، و تبديل آن به تيمّم در ضيق وقت حرام است؛ زيرا وضو و تيمّم (يا غسل و تيمّم) دو واجب تخييرى در عرض هم نيستند، بلكه در طول يكديگر هستند. اوّل وضو يا غسل واجب است، و در صورت عدم امكان وضو و غسل، تيمّم واجب مىشود.
به تعبير ديگر، تيمّم بدل اضطرارى وضو و غسل است؛ يعنى انسان تا مضطر و ناچار نشود نبايد به سراغ تيمّم برود. مثل اين كه مولا به عبد خود بگويد: «آب خنك بياور، و اگر ناچار شدى آب داغ بياور» اگر عبد آب خنك داشته باشد، آيا مىتواند آن را دور بريزد، و آب داغ بياورد؟ يا آب داغ براى زمانى است كه واقعاً اضطرارى در كار باشد، و آب خنك يافت نشود؟!
اما مسأله «إجنابِ نَفْس» (يعنى انسانى كه دسترسى به آب ندارد، خود را از راه مشروع جنب كند، سپس با تيمّم نماز بخواند) روايات خاصّى دارد،(5) و نمىتوانيم مسأله مورد بحث را، به آن مسأله منصوص قياس كنيم.
اگر مى خواهيد مسأله فوق را قياس كنيد، به شخصى قياس نماييد كه در بيابان آبى براى غسل و وضو نمىيابد، و فحص و تحقيق نمىكند تا وقت ضيق شود، و در تنگى وقت تيمّم مىكند، و نمازش را مىخواند كه فقها چنين كارى را از نظر شرع جايز نمىدانند؛ هر چند نماز او را از نظر وضعى صحيح مى دانند.
«صاحب جواهر» در اين زمينه مىفرمايد: «لو اخل بالطلب حتّى ضاق الوقت أخطأ لتقصيره في الطلب الواجب عليه و صحّ تيممه و صلاته على الأظهر الأشهر بين الأصحاب، بل في المدارک أنه المشهور و عن الروض نسبته إلى فتوى الأصحاب».(6) نتيجه اين كه تأخير نماز تا تنگى وقت و سپس انجام آن با تيمّم شرعاً جايز نيست، و چنين شخصى مرتكب معصيت شده، زيرا با استفاده از مقدّمه حرام چاره جويى كرده است.
2. حكم وضعى
اگر مكلّف نمازش را تأخير انداخت، و در تنگى وقت، كه زمان كافى براى وضو گرفتن نبود، تيمّم كرد و نماز را خواند، يا به هنگام سحر ماه مبارك رمضان غسل جنابت را به تأخير انداخت و در تنگى وقت، كه زمان كافى براى غسل نداشت، تيمّم بدل از غسل جنابت كرد و روزه گرفت، صرف نظر از اين كه مرتكب معصيت شده، آيا نماز و روزه اش صحيح مى باشد؟ يا باطل است و نياز به قضا دارد؟
حق اين است كه تيمّم چنين شخصى صحيح، و نماز و روزه اش مجزى است و نيازى به قضا ندارد، زيرا اطلاقات ادلّه تيمّم شامل مورد بحث مىشود. از جمله اين اطلاقات آيه ششم سوره مائده است. خداوند متعال در اين آيه مىفرمايد: «وَ اِنْ كُنْتُمْ مَرْضى اَوْ عَلَى سَفَرٍ ... اَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعيداً طَيِّباً»؛ (اگر بيمار يا مسافر باشيد ... يا با زنان تماس گرفتهايد، و آب [براى غسل يا وضو] نيابيد، با خاك پاكى تيمّم كنيد).
جمله ى «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً» را می توان به دوگونه تفسير کرد:
الف) اين كه هيچ گونه آبى در دسترس نباشد.
ب) اين كه آب در دسترس باشد، ولى به علّتى امكان استفاده از آب نباشد؛ حال يا به خاطر گرانى آب، يا ضيق وقت، يا ضرر داشتن آب براى اعضاى وضو و مانند آن.
و به تعبير ديگر «وجدان» را در آيه شريفه به «قدرت» تفسير كنيم. بنابراين «عدم وجدان الماء» يعنى عدم امكان استفاده از آب به هر علّت كه باشد.
خلاصه اين كه اطلاق آيه شريفه «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً» شامل كسى كه نماز خويش را تا آخر وقت به تأخير مىاندازد، و در تنگى وقت نماز را با تيمّم مىخواند مىشود، همانگونه كه حكم اضطرار شامل كسى كه خود را عمداً مضطر به «اكل ميته» نموده نيز مىگردد، و خوردن ميته برايش حلال مىباشد؛ هر چند معصيت كرده است.
و از جمله اطلاقات تيمّم در روايات، روايت معتبر زراره است. به اين حديث توجّه كنيد: «عن زراره، عن أحدهما علیهما السلام قال: إذا لَمْ يَجِدِ الْمُسافِرُ الْماءَ فَلْيَطْلُبْ مادامَ في الْوَقْتِ فَإذا خافَ اَنْ يَفُوتَهُ الْوَقْتُ فَلْيُتَمِّمْ وَ لْيُصَلِّ»(7)؛ (هرگاه مسافر براى وضو آب نداشت، تا زمانى كه وقت نماز تنگ نشده در جستجوى آب باشد. امّا هنگامى كه خوف قضاى نماز بر اثر گذشتن وقت مىرود، تيمّم مىكند و نمازش را بجا مىآورد).
آغاز روايت گرچه مربوط به بحث ما نيست، ولى ذيل آن مطلق است و شامل بحث ما مىشود. يعنى هر كسى تا آخر وقت نماز نخوانده ـ به هر علّتى كه باشد ـ در تنگى وقت تيمّم كند و نماز بخواند، و نماز او صحيح است.
سوال: اطلاقات تيمّم، از جمله آيه شريفه و روايت معتبره فوق، منصرف است به كسى كه عمداً و عصياناً نمازش را به تأخير نيانداخته باشد. بنابراين، اگر شخصى عمداً و از روى تنبلى چنين كارى كند مشمول اطلاقات نمىشود، و دليلى بر صحّت تيمّم او نداريم، بنابراين نمازش باطل است و بايد قضا كند.
پاسخ: اين انصراف، بدوى و ابتدايى است، و با اندكى دقّت و تأمّل از بين مىرود، و چنين انصرافى، همان گونه كه در علم اصول فقه گفته شده، مانع از اطلاق آيه و روايت نمى گردد. و لهذا فقها گفتهاند: «اگر كسى در بيابان آب نداشته باشد، و در جستجوى آب نرود تا وقت تنگ شود، و با تيمّم نماز بخواند نمازش صحيح است» و اين مسأله مشهور بلكه اجماعى است.
نتيجه اين كه هر گاه شخصى به هر علّتى نمازش را تا انتهاى وقت به تأخير بيندازد، سپس با تيمم نماز بخواند؛ ولى نمازش صحيح است.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.