پاسخ اجمالی:
احكام اسلامى ناظر به افراد متعارف و عادى است و كسانى كه به هر نحوى از حدود متعارف بيرونند بايد به روش افراد عادى عمل نمايند. فقهاى ما حكم ساكنين مناطق قطبي را از اين قاعده استفاده كردهاند و گفتهاند كه چنين اشخاصى بايد طبق «مناطق معتدله» عمل نمايند. همچنين طول روز و شب را در فصول مختلف، مطابق مناطق معتدله تعيين نمايند.
پاسخ تفصیلی:
"چگونه ممكن است اسلام يك دين جهانى باشد، در حالىكه دستورهاى مهم آن مانند «نماز و روزه» در همه نقاط جهان قابل عمل نيست؟! زيرا همه مىدانيم در منطقه قطب شمال و جنوب زمين، نقاطى هست كه طول شب و روز آن هر كدام به شش ماه! مىرسد، بديهى است كه در چنين نقاطى نه مىتوان روزه گرفت و نه مىتوان نمازهاى پنجگانه روزانه را به صورتى كه ما انجام مىدهيم انجام داد." اين ايرادى است كه بارها در گوشه و كنار در مورد «جهانى بودن آئين اسلام» عنوان شده و به گوش مان خورده است.
چندى قبل در يكى از مجلات معروف، اين ايراد با آب و تاب عجيبى به صورت زير مطرح شده بود: «... آفتاب نيمه شب، اسلام را به خطر انداخته است!... اگر شما مسلمانانِ پاك اعتقادى هستيد و فرائض و اعمال مذهبى را به دقت به جا مىآوريد دعا كنيد هيچگاه در ماه رمضان، گذار شما به كشور «فنلاند» يا هر كشورى كه در نواحى قطبى قرار دارد نيفتد!؛ زيرا به طورىكه مىدانيد آفتاب در ماه اوت (تقريباً مقارن مرداد ماه) در آنجا غروب نمىكند و همين موضوع در يكى از ماههاى رمضان گذشته قضيه بغرنجى براى علماى دانشگاه «الازهر» مصر پيش آورد...
اكنون عدهاى از مسلمانان در فنلاند زندگى مىكنند كه به علل مختلفى به آن سرزمين رفتهاند و چون در آنجا در ماه «اوت» آفتاب غروب نمىكند و يا به قدرى كم غروب مىكند كه در غيبت آن، فرصتى براى صرف يك غذاى حسابى نيست، از اين رو مسلمانان فنلاند در برابر «دو مسئله دشوار و حل نشدنى! قرار گرفتهاند: و آن اين كه، آيا همه ماه رمضان را روزه بگيرند و به طور كلى در سراسر اين ماه مطلقاً از خوردن غذا امساك كنند؟ (اين كه نشدنى است) و يا اين كه يكى از مقدسترين وظائف مذهبى خود را نقض نمايند؟!
از اين جهت براى يافتن راه حل به مجتهدين و فقهاى مصرى (چون تابع مذهب تسنن بودهاند) مراجعه كرده، آنها هم هنوز راه حلى براى آن نيافتهاند!!
اين بود خلاصه سخنى كه در مجله مزبور در چند سال پيش انتشار يافت و هم اكنون نيز گاهگاه در پيرامون اين مسئله از ما سؤال مىكنند.
اما پاسخ
لازم است بدانيد نه آفتاب نيمه شب «فنلاند» اسلام را به خطر انداخته و نه لازم است مسلمانانى كه در آن نقاط هستند يك ماه تمام از خوردن غذا امساك نمايند و به عبارت ديگر خودكشى كنند و نه ضرورتى دارد كه وظيفه مقدس مذهبى خود يعنى «روزه» را نقض نمايند و نه دانشمندان اسلام ـ اعم از شيعه و اهل تسنن ـ از حل چنين مسئلهاى عاجز ماندهاند و نه صحيح است كه نام اين مسئله را يك مسئله «بغرنج و لاينحل» بگذاريم؛ بلكه پاسخ اين مسئله را «فقها» صريحاً در كتابهائى كه براى توضيح و بيان وظائف اسلامى نوشتهاند، روشن ساختهاند. متنها دورى ايرادكنندگان و عدم تماس مستقيم آنها با دانشمندان دينى، اين مسئله را در نظر آنها به صورت يك مشكل لاينحل جلوه داده است.
بديهى است اين مشكل منحصر به «روزه» نيست در مورد «نماز» و بسيار از دستورهاى ديگر مذهبى نيز اين موضوع خودنمائى مىكند.
آيا مىتوان تنها در يك ماه به خواندن چند ركعت نماز كه وظيفه يك روز است قناعت نمود؟ و يا در نقاطى كه طول اين روز به «شش ماه» تمام مىرسد و به دنبال آن يك شب طولانى شش ماهه نيز هست و در تمام مدت سال يك شبانه روز بيشتر وجود ندارد، تنها 17 ركعت نماز خواند؟!
ولى معلوم نيست چرا اين نويسنده، آفتاب نيمهشب فنلاند را تنها خطرى براى اسلام شمرده است. اگر (فرضاً) روزهاى طولانى شمال فنلاند يا مناطق ديگر قطبى دردسر و خطرى توليد كند منحصر به اسلام نيست؛ بلكه اين خطر متوجه مراسم «روز يكشنبه» مسيحيان و نماز و روزه يهوديان و غير آنها نيز خواهد بود؛ زيرا در تمام مذاهب مراسمى وجود دارد كه به شب و روز و هفته و ماه مربوط است.
اما همانطور كه گفتيم اين مسئله از مدتها پيش در فقه اسلامى مطرح بوده و پاسخ آن را روشن ساختهاند، منتها چون ايرادكنندگان سر و كارى با اين گونه كتابها نداشتهاند تصور مىكنند همانطور كه اين مسئله براى خودشان بغرنج و پيچيده جلوه نموده، براى همه همينطور است.(1)
به هر حال پيش از تشريح پاسخ اين سؤال لازم است به سه نكته اشاره شود:
بهم خوردن شب و روز در مناطق قطبى
1ـ شبها و روزهاى طولانى و بيش از 24 ساعت تنها مربوط به كشورهايي مانند: «فنلاند» و بعضى از نقاط ممالك «اسكانديناوى» نيست؛ بلكه كليه نقاطى كه بالاتر از «مدار 66 و نیم درجه» قرار دارند با چنين وضعى روبرو مىشوند.
به عبارت ديگر: در تمام نقاطى كه ميان مدار 66 و نیم و مدار 90 درجه كه نقطه اصلى «قطب شمال» يا «قطب جنوب» است قرار دارند در همه يا قسمتى از سال، شب و روزهاى طولانى وجود دارد و به هر نسبت كه از مدار 66 و نیم بالاتر برويم طول اين شب و روزها بيشتر مىشود. مثلا نقطه شمالى «فنلاند» كه تقريباً 70 درجه عرض شمالى واقع شده يك روز طولانى «شصت و چند روزه»! دارد كه از اوائل خرداد ماه شروع مىشود و تا اوائل مردادماه ادامه دارد و يك شب دو ماهه نيز دارد كه از اوائل آذرماه تا آخر دي ماه طول مىكشد (يعنى درست اين شب طولانى از نظر فصل در نقطه مقابل آن روز طولانى قرار دارد).
هنگامى كه به حدود مدار 74 درجه مىرسيم يك «روز سه ماهه» كه از اواسط ارديبهشت ماه تا اواسط مردادماه به طول مىانجامد ديده مىشود كه يك «شب سه ماهه»، از وسط پائيز تا وسط زمستان نيز در قرينه آن قرار گرفته است و به همين ترتيب هر چه بالاتر مىرويم بر طول اين شب و روز طولانى كه در فصل زمستان و تابستان است افزوده مىشود تا به نقطه قطب يعنى مدار 90 درجه مىرسيم.
قسمتى از كره زمين كه روى اين مدار واقع شده، در تمام ايام سال به جاى 365 روز ما، تنها يك شب و يك روز دارد كه هر كدام به مدت شش ماه! مىباشد.
ولى توجه داشته باشيد كه عدد شش ماه كاملا دقيق نيست؛ زيرا طول روز در نقطه قطب شمال «6 ماه و چند روز» و طول شب «6 ماه چند روز كم» مىباشد و در نقطه قطب جنوب درست عكس آن است.
مجموعه نقاطى را كه در مافوق مدار 66 و نیم تا 90 درجه قرار دارد «مناطق قطبى» مىنامند و سكنه اين نقاط در قطب جنوب صفر و در قطب شمال بسيار كم است كه از جمله قسمتى از شمال «فنلاند» و «سوئد» و «نروژ» و «روسيه» مىباشد.
اخيراً دستههائى از دانشمندان براى مطالعات علمى به مناطق قطب شمال و جنوب مسافرت مىنمايند كه ساكنان موقت اين سرزمينها محسوب مىشوند.
ولى ترديدى نيست اگر يك نفر هم در آنجا زندگى نمايد يا براى يك سفر كوتاه به آنجا برود بايد حكم او از نظر دستورات اسلامى كه جنبه «جهانى» دارد و مخصوص به نقطه خاصى از كره زمين نيست روشن شود.
اما در نقاطى كه پائينتر از مدار 66 و نیم درجه قرار دارند در تمام مدت سال، شب و روز وجود دارند، منتها طول هر دو تنها در دو روز از سال (آغاز بهار و آغاز پائيز) مساوى و در بقيه ايام با هم تفاوت دارد كه تدريجاً كم يا زياد مىشود.
فقط در خط «استوا» كه در حكم كمربند زمين است در تمام مدت سال طول شب و روز هميشه مساوى و هر كدام معادل 12 ساعت مىباشد و كمترين تفاوتى در تابستان و زمستان ميان اين دو وجود ندارد.
شناسائى ظهر و نيمه شب در مناطق قطبى
2ـ نكته ديگرى كه توجه به آن در حل اين مسئله نهايت لزوم را دارد اين است در مناطقى كه آفتاب غروب نمىكند و به اصطلاح آفتاب نيمهشب دارند، آفتاب در افق دائماً در گردش است و هر 24 ساعت يك بار سرتاسر افق آن را دور مىزند (البته در واقع كره زمين گردش مىكند؛ ولى به نظر چنين مىرسد كه آفتاب به دور آن مىگردد).
يعنى اگر شما در آن يك ماه كه آفتاب در بعضى از شهرهاى كشور فنلاند غروب نمىكند در آنجا باشيد، مىبينيد كه قرص كم رنگ آفتاب دائماً در كنار افق است و مانند عقربه ساعت در گردش مىباشد و 24 ساعت طول مىكشد كه يك دور كامل در افق بگردد، آهسته آهسته از سمت مشرق به جنوب و از آنجا به طرف مغرب و از آنجا به شمال و مجدداً به سوى نقطه شرق باز مىگردد!
ولى توجه داشته باشيد كه قرص آفتاب گرچه دائماً در كنار افق ديده مىشود ولى فاصله آن با افق در 24 ساعت يكسان نيست، يعنى گاهى كمى اوج مىگيرد و بالا مىآيد و هنگامى كه حداكثر اوج خود را طى كرد رو به طرف افق پائين مىآيد تا به حداقل برسد، آنگاه مجدداً اوج مىگيرد.
علت اين تغييرِ وضع آفتاب، همان انحراف 23 و نیم درجه «محور» زمين نسبت به «مدار» آن مىباشد(دقت كنيد). روى اين حساب هنگامى كه آفتاب به آخرين نقطه اوج خود برسد نيمه روز آنجا محسوب مىگردد؛ چون در اين موقع آفتاب درست روى نصف النهار آنجا قرار دارد.
به عبارت روشن تر وقتى كه آفتاب خوب بالا آمد «ظهر» آنجاست و به اين ترتيب هنگامى كه آفتاب كاملا پائين رفت (و به حداقل ارتفاع رسيد) درست مطابق «نيمه شب» آنجاست و آن آفتاب كم ارتفاع هم همان آفتاب نيمهشب است!
بديهى است روشنى هوا در 24 ساعت در اين نقاط يكنواخت نيست؛ بلكه هنگامى كه آفتاب بالا مىآيد و به اصطلاح روز آنجاست هوا كاملا روشن مىشود و هنگامى كه آفتاب پائين مىرود و به نزديكى افق مىرسد هوا كمى تاريك و مانند هواى گرگ و ميش بينالطلوعين خودمان مىگردد و روى اين حساب آنها هم براى خود «روز و شبى» دارند؛ ولى نه مانند روز و شب ما.
از بيانات بالا به خوبى روشن شد كه تشخيص وقت دقيق «ظهر» و «نيمه شب» در اين نقاط كاملا ساده است و همه كس مىتواند با نصب يك شاخص كوچك (قطعه چوب يا ميله آهنى كه كاملا بر زمين عمود باشد) از كم و زياد شدن سايه آن، ظهر و نيمه شب را تشخيص دهند يعنى هنگامى كه سايه شاخص به حداقل رسيد درست موقع ظهر و هنگامى كه به حداكثر رسيد نيمه شب است!
لابد خواهيد گفت: فكرمان از نظر تشخيص ظهر و نيمه شب در اين مناطق هنگامى كه روزهاى طولانى وجود دارد كاملا راحت شد؛ ولى هنگامى كه شبهاى طولانى بر اين نقاط سايه افكنده است چه بايد كرد؟
خوشوقتيم كه به شما اعلام كنيم كه حركت ستارگان در اين شبهاى طولانى به دور افق نيز شبيه حركت آفتاب در روزهاى طولانى آنجاست.
واضحتر بگوئيم: ستارگان در آنجا كمتر طلوع و غروب دارند؛ بلكه چنين به نظر مىرسد كه همه دسته جمعى دور تا دور افق را گردش مىكنند (البته در واقع زمين گردش مىكند نه ستارگان).
منتها حركات آنها هم به دور افق يكسان نيست گاهى كمى اوج مىگيرند و سپس پائين به طرف افق مىآيند.
به طورى كه اگر يك ستاره را در كنار افق نشانه كنيم هنگامى كه به حداكثر ارتفاع خود رسيد حتماً روى خط نصف النهار و درست هنگام ظهر است و موقعى كه به حداقل ارتفاع خود رسيد درست نيمه شب مىباشد.
اين موضوع را هم نبايد هرگز از نظر دور داشته باشيد كه تيرگى هواى شبهاى طولانى آنجا، در بيست و چهار ساعت يكسان نيست، گاهى هوا كمى روشن مىشود (مانند هواى گرگ و ميشِ بينالطلوعين) و آن روز آنجا محسوب مىگردد و سپس رو به تاريكى كامل مىرود كه شب واقعى آنجا مىباشد.
از مجموع اين توضيحات نتيجه مىگيريم كه شناختن «ظهر» و «نيمه شب» در شبها و روزهاى طولانى مناطق قطبى مسئلهاى است حل شده و غير قابل ايراد و نيازمند به هيچ وسيله خاصى مانند ساعت و راديو و امثال آن نيست.
مقياس حد وسط است
3ـ آخرين نكتهاى كه ذكر آن براى روشن شدن پاسخ آينده ضرورت دارد اين است كه: از نظر «فقه اسلامى» هيچ موضوع و هيچ حادثهاى بدون حكم نيست و به عبارت ديگر قوانين اسلامى آنچنان جامع است كه حكم هيچ موضوعى را فروگذار نكرده است.
اين يك ادعا نيست يك واقعيت است و براى افرادى كه از نزديك با مسائل فقهى آشنائى دارند كاملا مشهود مىباشد.
منتهى موضوعات بر دو قسمند:
1ـ موضوعاتى كه حكم مخصوص به خود دارند و در مدارك اسلامى صريحاً حكم آن ذكر شده است (و به اصطلاح علمى «منصوص» مىباشند).
2ـ موضوعاتى كه حكم خاصى براى آن تعيين نشده و بايد به «قواعد» و «اصول كلى» اسلامى رجوع شود و حكم آن از آنها استنباط گردد.
توضيح اين كه در اسلام يك سلسله قواعد كلى و اصول اساسى وجود دارد كه حكم تمام مسائل و حوادث پيش بينى نشده با مراجعه به آنها روشن مىگردد، اين قواعد و اصول كلى آنچنان وسيع و گسترده است كه از نظر علمى ممكن نيست موضوعى پيدا كنيد كه مندرج در تحت هيچ يك از آنها نباشد. (و به اصطلاح حصر ميان آنها حصر عقلى است).
موضوع مورد بحث يعنى وظيفه كسانى كه در مناطق قطبى زندگى مىكنند از قسم دوم است يعنى حكم آنها را مىتوان از قواعد و اصول كلى استنباط نمود.
نمىخواهيم در اينجا خوانندگان گرامى را در پيچ و خم اصطلاحات و استدلالات فقهى قرار دهيم و بحثها و گفتگوهاى دانشمندان و فقها را درباره مسئله فوق شرح دهيم؛ ولى اين مطلب مانع از آن نيست كه يك قاعده كلى علمى را كه پايه استنباط حكم اين مسئله است به زبان كاملا ساده تشريح نمائيم و آن اين است كه: اصولا احكام و مقررات اسلامى منصرف و ناظر به افراد متعارف و عادى است و كسانى كه به نحوى از انحاء از حدود متعارف بيرونند بايد به روش افراد عادى رفتار نمايند.
مثلا مىدانيم همه در هنگام وضو بايد صورت خود را از رستنگاه موى سر تا چانه بشويند، حال اگر پيشانى و موى سر كسى برخلاف متعارف باشد، مثلا موى او از وسط سر برويد و يا به قدرى پائين باشد كه از بالاى ابروى او شروع شود، مسلماً چنين كسى نبايد وضع رستنگاه موى سر خود را مقياس قرار دهد؛ بلكه همه فتوى دادهاند كه بايد به مقدار افراد عادى و متعارف بشويد.
يا اين كه در مورد «آب كر» اندازه آن طبق مشهور سه وجب و نيم طول، در سه وجب و نيم عرض، در سه وجب و نيم عمق است.
بديهى است اين حكم ناظر به وجبهاى معمولى و متعارف مىباشد، بنابراين اگر انگشتان و كف دست كسى به قدرى كشيده و بزرگ باشد كه وجب او دو برابر وجب معمولى و يا به اندازهاى كوچك است كه وجب او نصف وجب معمولى باشد، هيچ گاه نمىتواند وجب خود را مقياس قرار دهد؛ بلكه بايد اين دو دسته بر طبق افراد عادى عمل كنند و حد متوسط را در نظر بگيرند و اين همان است كه مىگويند اطلاقات احكام و قوانين كلى شرع منصرف به افراد متعارف مىباشد.
اين يك قانون كلى و عمومى است و اختصاص به باب معينى ندارد، فقهاى ما حكم كسانى را كه در مناطق قطبى زندگى مىكنند از اين قاعده استفاده كرده و عدهاى از آنان در فتاواى خود تصريح نمودهاند كه چنين اشخاصى بايد طبق «مناطق معتدله» عمل نمايند.
يعنى چون طول شب و روز در اين مناطق برخلاف متعارف نقاط روى زمين است، ساكنان آن موظفند رجوع به حد متوسط نموده و وظائف شرعى خود را مطابق آن، انجام دهند: مثلا اگر ماه رمضان در آغاز تابستان واقع شده و حد متوسط طول روزها (از طلوع صبح تا مغرب) در مناطق معتدله 15 ساعت است، آنها بايد در ماه مبارك هر روز 15 ساعت روزه بگيرند و هنگامى كه ماه رمضان در آغاز زمستان است، اگر حد متوسط روز در مناطق معتدله 12 ساعت است، بايد همين 12 ساعت را روزه بگيرند و نماز خود را نيز طبق همين حساب انجام دهند.
بنابراين ملاحظه مىكنيد كه حكم اين مسئله كه به نظر بعضى خيلى بغرنج و پيچيده آمده از يك قاعده كلى فقهى به آسانى استنباط مىگردد و جاى هيچ شبهه اى باقى نمىماند.
نتيجه نهائى بحث با توضيح بيشتر
از آنچه در بالا توضيح داديم اين نكته كاملا روشن شد كه ساكنان مناطق قطبى موظف نيستند تمام آن روزهاى طولانى مثلا روز يك ماهه را در ماه مبارك رمضان از خوردن غذا امساك نمايند، يا تنها چند ركعت نماز در سراسر اين روز طولانى بخوانند؛ بلكه وظيفه آنها اين است كه بر طبق افق مناطق معتدله رفتار نمايند، يعنى همان طور كه در اين روز طولانى يك ماهه مثلاً حساب روزهاى هفته و ماه را طبق مناطق معتدله كه شب و روز دارند در نظر مىگيرند و شنبه و يكشنبه و... ماه و سال را حساب مىكنند، هم چنين طول روز و شب را بايد در فصول مختلف مطابق مناطق معتدله تعيين نمايند.
البته شناختن ظهر حقيقى در اين مناطق بدون احتياج به هيچ وسيلهاى، از حركت آفتاب و نهايت اوج گرفتن و بالا رفتن آن در افق، (تنها به وسيله يك شاخص ساده) مىتوان تشخيص داد و حديث معروف «اِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلوتَيْنِ»؛ (هنگامى كه آفتاب از دايره نصف النهار گذشت وقت نماز ظهر و عصر داخل مىشود) به خوبى شامل آن مىشود.
همچنان كه نيمهشب آنجا را نيز از نهايت انخفاض و رسيدن خورشيد به حداقل ارتفاع، مىتوان تشخيص داد و آخر وقت نماز مغرب و عشا نيز به اين وسيله به دست مىآيد.(2)
بنابراين آغاز وقت دو نماز از نمازهاى پنجگانه و انتهاى وقت دو نماز ديگر، بدون احتياج به هيچ وسيله ديگرى، تنها از وضع حركت آفتاب به دست مىآيد.
و همانطور كه گفته شد روز و شب نيز از كم و زياد شدن روشنى هوا به واسطه ارتفاع و انخفاض آفتاب تا اندازهاى مشخص مىگردد و همچنين از كم و زياد شدن ميزان تاريكى در شبهاى طولانى آن نقاط روز و شب آنجا محسوس است.
تنها چيزى كه باقى مىماند به دست آوردن آغاز روز (طلوع صبح) و پايان روز (غروب آفتاب) است؛ زيرا فرض اين است كه آفتاب در اين يك ماه يا بيشتر در آنجا غروب و طلوع ندارد و دور افق در گردش است.
راه تشخيص آن هم رجوع به وضع روز و شب در «مناطق معتدله» است، به عبارت ساده تر! اگر آنها تقويم سادهاى، نظير آنچه در آغاز ماه رمضان در محيطهاى ما منتشر مىشود، در دست داشته باشند مىتوانند بر طبق آن عمل نمايند.
و باز به عبارت روشنتر: آنها مىتوانند با اذان صبح كه از راديوى مناطق معتدله پخش مىشود روزه بگيرند و با اذان مغرب اين مناطق افطار كنند (البته بايد توجه داشت محل ايستگاه راديو با محل سكونت شخص مورد بحث بايد هم افق باشد و به عبارت ديگر دو نقطه روى يك نصف النهار قرار گيرد مثلا ساكنان شمال فنلاند مىتوانند از ايستگاههاى هم افق خود در مناطق معتدله استفاده كنند).
چند يادآورى لازم
1ـ ممكن است كسانى بگويند: مىدانيم مناطق معتدله هم يكنواخت نيستند و روز و شب آنها با هم مساوى نمىباشد، مثلا در آغاز تابستان در پارهاى از اين مناطق طول روز 15 ساعت و در بعضى ديگر 14 يا 13 ساعت است و اين بستگى به فاصله آنها از خط استوا دارد.
پاسخ ـ با مراجعه به حد وسط مناطق معتدله (و يا صحيح تر حد وسط «مناطق غير قطبى» كه در تمام طول سال داراى شب و روز متعارف هستند) اين مشكل نيز حل خواهد شد؛ يعنى ساكنان مناطق قطبى مىتوانند بر طبق نقاطى كه روى مدار 33 و بیست و پنج صدم درجه (يعنى ميانگين 66 و نیم درجه) قرار دارد عمل نمايند.
اين مدار از نزديكى شهرهاى پيشاور، كابل، اصفهان، بغداد و دمشق در «آسيا» و از تونس و مراكش در «افريقا» و از جنوب ايالات متحده در قاره «امريكا» عبور مىكند.
2ـ ممكن است كسانى ايراد كنند: اين دستور گرچه ساده و روشن است و در عصر ما با وجود ساعت و هم چنين ايستگاههاى راديو اشكالى ندارد؛ ولى تشخيص آن براى كسانى كه ساعت و يا راديو ندارند مواجه با اشكال خواهد شد، وظيفه اين گونه افراد چيست؟
پاسخ ـ همانطور كه گفتيم به دست آوردن ظهر و نيمهشب در اين مناطق هيچگونه نيازى به ساعت و غير آن ندارد و تنها طول روز و شب است كه نيازمند به آن مىباشد، اگر كسانى در اين مناطق باشند كه هيچگونه دسترسى به اين وسائل براى تعيين وقت ندارند يا اين كه هوا مثلاً ابر است، موظفند به «تخمين و گمان خود» عمل نمايند و وظائف خود را بر طبق آن انجام دهند و در صورتى كه بتوانند بايد احتياط كنند تا يقين به وقت حاصل گردد.
همانطور كه در مناطق ما نيز اگر كسى در بيابانى گرفتار شود و هوا ابر باشد و هيچ وسيله ای براى تشخيص وقت نداشته باشند يا در زندان تاريك و مجردى بسر برد، بايد احتياط كند و در صورت عدم امكان احتياط، به تخمين و گمان خود عمل كند.
3ـ ممكن است كسانى بپرسند: كم و زياد شدن ارتفاع آفتاب در طول 24 ساعت در مناطق قطبى كه وسيلهاى براى تشخيص ظهر و نيمه شب است، در مدار 90 درجه كامل وجود ندارد؛ زيرا آفتاب در اين نقطه كاملا يكنواخت به دور افق گردش مىكند (كراراً گفتيم در حقيقت زمين به دور خود گردش مىنمايد و به نظر مىرسد كه آفتاب مىگردد) خلاصه در خصوص اين نقطه كه وضع آفتاب نسبت به افق كاملا يكنواخت است ظهر و نيمه شب مفهومى ندارد.
پاسخ ـ درست است؛ ولى بايد توجه داشت مدار 90 درجه در حقيقت يك نقطه موهوم نيست و اگر كمى هم پا را فراتر بگذاريم بايد بگوئيم مدار 90 درجه قطعه زمين كوچكى مىباشد كه اگر كمى از آن دورتر برويم اين يكنواختى وضع آفتاب به هم مىخورد و ظهر و نيمه شب پيدا مىشود و مىتوانيم وظائف خود را كاملا انجام دهيم.
4ـ ممكن است سؤال شود: تكليف ساكنان مناطق قطبى در روزهاى طولانىِ آن روشن گرديد، در شبهاى طولانى آنجا چه بايد كرد؟
پاسخ ـ «ستارگان» در آن شبها درست وضعى مشابه «آفتاب» در روزها دارند، يعنى به دور افق مرتباً مىگردند، گاهى اوج مىگيرند و گاهى به افق نزديك مىشوند، اگر يكى از آن ستارگان در نزديكى افق در نظر گرفته شوند از حداكثر ارتفاع و انخفاض آن مىتوان ظهر و نيمه شب را به وقت محلى آنجا تعيين نمود.
از مجموع توضيحات مختلفى كه در اين بحث آورديم به خوبى روشن مىشود كه نه آفتاب نيمه شب كشور «فنلاند» اسلام را به خطر انداخته و نه ساكنان آنجا از نظر اجراى وظائف اسلامى سرگردان خواهند شد و نه اين مسئله صورت يك مشكل لاينحل به خود گرفته است!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.