پاسخ اجمالی:
کره زمین 4,000,000,000 سال پیش متولد شده است و 3,000 سال در آن هیچ موجودی زندگی نمی کرده است و همه جا آتش، دود و بخار بوده است، تا اینکه باران ها و سيل های عظیم باعث ایجاد کوه ها و دره ها و دریا ها شده و بعد جانداران با اشکال مختلف آفریده شدند. انسان در «عصر حجر» برای ادامه حیات خویش از سنگ استفاده می کرد ولی به تدریج توانست فلزات و طریق ذوب و استفاده از آن را کشف کند. که به این سه قسمت از زندگی انسان «دوران قبل از تاریخ» گفته می شود.
پاسخ تفصیلی:
هيچ كس درست نمى داند اوّلين طليعه حيات و زندگى در روى كره زمين از كى شروع شده است؛ همين قدر مى دانيم كه تاكنون هر چه دانشمندان در اين زمينه بيشتر كاوش كرده اند تاريخ پيدايش حيات را دورتر برده اند و به همين دليل اين مسأله صورت پيچيده تر و اسرار آميزترى به خود گرفته است.
آخرين تحقيقات دانشمندان مى گويد: كره مسكونى ما (احتمالًا) در چهار هزار ميليون سال قبل تولّد يافته است! سه هزار سال بر اين كره زمين گذشت كه از زندگى و حيات، مطلقاً نام و نشانى نبود، همه جا آتش بود، همه جا دود و بخار بود، تا پوسته زمين كمى سرد، و چين خوردگي ها به صورت كوه ها و دره هاى عظيم در آن آشكار شد. سپس دوران باران هاى سيلابى شروع گرديد، هزاران سال طوفان و باران هاى سيل آسا زمين را ميدان تاخت و تاز خود قرار داده بود، و امواج كوه پيكر، صخره هاى عظيم را همه جا در هم مى كوبيد و بر تمام قاره ها مى دويد.
گويا اين باران ها و سيل ها مأموريت داشتند مانند يك تراكتور عظيم زمين ها را هموار كنند؛ صخره ها را بشويند و دشت ها و جلگه هاى وسيعى كه بستر زندگى انسان و ساير جانداران و محل روييدن انواع گياهان است به وجود آورند.
بالاخره اين مأموريت به خوبى انجام يافت، آب ها در گودال هاى عظيم جمع شدند و درياها به وجود آمدند، كوه ها به مقدار زيادى ساييده شد، دره ها پر گرديد، و زمين هاى هموار و نرمى به وجود آمد.
پس از سه هزار ميليون سال يا قدرى بيشتر [كه باز تاريخ دقيق آن در دست نيست] نخستين جوانه زندگى در درياها و در ميان آبى كه مايه حيات است پديدار گرديد. جانداران با اشكال عجيب و مختلف يكى پس از ديگرى به وجود آمدند، عدّه اى از نژادهاى آنها براى هميشه منقرض شدند و عدّه اى ديگر باقيمانده و در همه جا منتشر شدند که چگونگى پيدايش اين جانداران گوناگون از اسرار آميزترين فصول تاريخ زندگى كره مسكونى ماست. همين تحقيقات مى گويد: كاملترين نوع جانواران كه پستانداران باشند شايد از يكصد ميليون سال قبل باين طرف پيدا شدند.
از پيدايش انسان در روى زمين مدّت زيادى نمى گذرد؛ اين مدّت را به چند صد هزار سال تا چند ميليون سال تخمين مى زنند. اين مدّت گر چه در برابر عمر زمين و پيدايش حيات در آن بسيار ناچيز است ولى در حد خود مدّت كمى نيست. متأسفانه تحولاتى كه در اين مدّت در زندگى انسان ها و قسمت هاى مختلف زمين روى داده نيز به طور وضوح بر ما روشن نيست.
اطلاعات نسبتاً روشن ما درباره انسان بيشتر مربوط به پنج، شش هزار سال اخير است كه «خط» اختراع شده و تاريخ مدونى [آنهم چه تاريخى؟!] از زندگى بشر به يادگار مانده است که اين دوران را دوران تاريخ و پيش از آن را دوران قبل از تاريخ مى نامند.
اگر مجموع عمر انسان را در روى زمين برابر با يك شبانه روز فرض كنيم، تمام تاريخ دوران بشر از چند دقيقه تجاوز نخواهد كرد، و نسبت به همه عمر زمين از يك ثانيه هم كمتر است، و عمده اطلاعات ما مربوط به همين يك ثانيه مى باشد.
ولى در اين ميان، خاك ها خدمت بزرگى به ما كرده اند، و گنجينه هاى گران بهايى از دوران قبل از تاريخ، از آثار گوناگون زندگى گذشتگان، در دل خود نگاه داشته اند كه مى تواند بسان يك نورافكن ضعيف، پرتو كم رنگى بر قسمت هاى تاريك زندگى نياكان ما بيندازد، و حقايقى از وضع آنها را به ما نشان دهد.
دانشمندان با استفاده از اين پرتو ضعيف توانسته اند دوران ماقبل از تاريخ را به چهار دوران ممتاز بر اساس ابزار و آلاتى كه از آنها به دست آمده تقسيم كنند:
نخست: «عصر حجر قديم» است كه اطلاعات انسان از نيروها و مواهب آفرينش بسيار كم بود، و تنها وسيله او براى ادامه حيات در صحنه پرغوغاى زندگى، تنها قطعات سنگ هاى بى قواره اى بود كه تا اندازه اى آن را به صورت سلاح هاى ساده درآورده بودند. در اواخر اين دوران انسان به كشف مهمى نايل گشت كه قيافه زندگى او را عوض كرد، و آن كشف «آتش» بود.
از اين دوران كه بگذريم به «عصر حجر جديد» مى رسيم. در اين عصر، انسان ابزارهاى سنگى منظم و صاف و صيقلى به وجود آورد، و تغييرات فراوانى در قسمت هاى مختلف زندگى خود داد. عمر «عصر حجر جديد» خيلى كوتاه است، و شايد از ده بيست هزارسال تجاوز نكند، در حالى كه «عصر حجر قديم» بيش از 90 درصد مجموع عمر بشر را روى زمين اشغال مى كند!
پس از اين دوران «عصر برنز» يا «مفرغ» شروع مى گردد كه انسان براى نخستين بار با فلزات و طريقه ذوب آنها آشنا مى شود و بالاخره «عصر آهن» كه آخرين دوران قبل از تاريخ است با كشف فلز محكم و پر مقاومتى به نام آهن آغاز مى گردد، و قيافه زندگى انسان به كلى دگرگون مى شود و كم كم براى شروع دوران تاريخ خود آمادگى پيدا مى كند.
در اين جا نكته قابل توجهى وجود دارد و آن اين كه: اعصار مزبور در تمام نقاط جهان همزمان با يكديگر «شروع» و «پايان» نيافته اند، بلكه بعضى از نقاط جهان «عصر آهن» را طى مى كردند در حالى كه همان زمان نقاط ديگرى «عصر حجر» را.
در اين بين، بنا به گواهى مورّخان شرق و غرب هنگامى كه بسيارى از نقاط مشرق زمين به عصر آهن رسيده بودند اروپايي ها در عصر حجر زندگى مى كردند که بد نيست اين سخن را از زبان نويسندگان تاريخ تمدّن غرب بشنويم:
در كتابى كه به نام «تاريخ تمدّن غرب و مبانى آن در شرق» زير نظر سه تن از اساتيد برجسته دانشگاههاى امريكا نوشته شده چنين مى خوانيم: «اكنون اين طور به نظر مى رسد كه در بعضى از قسمت هاى آسيا انسان موقعى كه به آخرين دوره ترتيب زمانى يعنى «عصر آهن» رسيده بود، مردمى كه در اروپا زندگى مى كردند هنوز در «عصر حجر جديد» به سر مى برند، و مردم استراليا تقريباً در «عصر حجر قديم» بودند.
كاوش ها و حفرياتى كه در نقاط مختلف مشرق زمين به عمل آمده نيز اين حقيقت را روشن مى كند كه تمدن انسانى از شرق به غرب رفته است، زيرا قدمت آثار برجسته اى كه از انسان هاى گذشته به يادگار مانده در هيچ يك از نقاط جهان به پاى آثارى كه در شرق پيدا شده نمى رسد.
و از اين بيان بخوبى نتيجه مى گيريم كه شرقي ها خيلى زودتر از غربي ها مراحل ابتدايى تمدّن را پشت سر گذاشتند؛ و در حقيقت مشرق زمين گاهواره اصلى تمدّن انسانى بوده است. اين نخستين برگ تاريخ تمدّن بشرى در روى زمين مى باشد و در همين برگ تفوق و برترى آشكار تمدّن شرقى به چشم مى خورد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.