پاسخ اجمالی:
ازدواجهای پیامبر(ص) حکمتهای انسانی، فرهنگی و اجتماعی داشت و انگیزه ایشان در ازدواجها، میل زیاد به زنان نبود. ذکر دو حقیقت درباره زینب به تهمت غربی ها پاسخ می دهد: 1- پیامبر زینب دخترعمه خویش را از کودکی می شناخت؛ لذا داستان دیدن یکباره و مبهوت شدن از جمال او دروغ محض است. 2- پیامبر خود زینب را به ازدواج زید درآورد و بعد از طلاق و تنهایی زینب و جهت مقابله با خرافه «منع ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده»، با او ازدواج کرد. روایت علاقه به زنان هم جهت مقابله با پدیده «عزلت گزینی از زنان» بیان شده است.
پاسخ تفصیلی:
برخی شرق شناسان از جمله گوستاولوبون شرق شناس معروف فرانسوی ازدواج های پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از روی هوا و هوس و به خاطر علاقه پیامبر به زنان بیان کرده اند و برای ادعای خود به روایتی از پیامبر تمسک جسته اند که فرمود: «از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: یکی زن و دیگری بوی خوش ولی آنچه که بیش از همه قلبم را قوت می دهد نماز است». حتی مدعی شده اند که: «محبت او به زنان چنان بود که روزی ناگهان چشمش به زن زید بن حارثه که پسر خوانده او بود بیفتاد و میلی از آن در دل او پیدا شد بدین خاطر شوهرش زید بن حارثه آن زن (زینب) را طلاق گفت که پیغمبر با او ازدواج کند».(1)
این ادعای مغرضانه در حالی مطرح می شود که پیامبر اسلام مشهور به حیا و نجابت بود و حتی در ازدواج اوّل این خدیجه بود که به ایشان پیشنهاد ازدواج داد. حضرت خديجه به خاطر علاقه به حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) به عموی ایشان ابوطالب گفت: به سوى عموى من برويد و از من خواستگارى كنيد و به عموى خودش نيز سفارش کرد كه اگر براى محمّد(صلّى اللَّه عليه و آله) از من خواستگارى كردند قبول كن.(2)
حضرت محمد(صلى الله عليه و آله) در اوج جوانی با همسری مسن تر از خود ازدواج کرد و تا زمانی که حضرت خدیجه زنده بود هرگز با زن دیگری ازدواج نکرد در حالی که اگر به دنبال هوا و هوس می بود در سن جوانی علاوه بر خدیجه زنان جوانی را هم به همسری اختیار می کرد. خصوصا وقتی زمینه آن توسط مشرکان مکه فراهم شد چرا که مشرکان مکه به ایشان پیشنهاد در اختیار نهادن اموال و زیباترین دختران عرب در صورت دست کشیدن از دعوت به اسلام دادند اما ایشان نپذیرفتند. به عنوان نمونه: در جلسه ای با سران قریش که پیامبر به دعوت عمویش در آن شرکت کرد سران قريش رو به حضرت نموده و از وى پرسيدند: تو با طرح دين جديد به دنبال چه هستى؟ اگر طالب پست و مقامى، به تو مقام والايى خواهيم داد، به شرط آنكه از بتهاى ما دست برداشته آنها را تحقير نكنى. و اگر خواستار مال و ثروتى، پول فراوان و سرمايه عظيمى برايت فراهم مى كنيم مشروط بر اينكه از دعوت مردم به آيين جديد دست بكشى. و چنانچه همسر زيبا و خوبى مى خواهى، بهترين زنان عرب را برايت خواستگارى مى كنيم! مقام، ثروت و شهوت، مهمترين امتيازات دنياپرستان است، كه براى رسيدن به آن مرتكب هر جنايتى مى شوند اما پیامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) در راه خدا به همه اینها پشت پا زد و در پاسخ به آنها فرمود: «لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرَ فِي يَسَارِي مَا أَرَدْتُهُ، وَ لَكِنْ يُعْطُونِي كَلِمَةً يَمْلِكُونَ بِهَا الْعَرَبَ وَ تَدِينُ لَهُمْ بِهَا الْعَجَمُ»(3)؛ (اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید هرگز چنین کاری نخواهم کرد، اما شما در يك جمله با من همراهى كنيد، تا در سايه آن بر تمام مردم دنيا حكومت كنيد!).(4)
پیامبر اسلام بعد از اینکه در مدینه پایگاهی برای تیلیغ اسلام ایجاد کرد اجازه ازدواجهای متعدد را برای براى حل يك سلسله مشكلات اجتماعى و سياسى یافت؛ خداوند در آیه 50 سوره احزاب خطاب به رسول خود چنین می فرماید: «يَأَيُّهَا النَّبىُِّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ الَّتىِ ءَاتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ بَنَاتِ عَمِّكَ وَ بَنَاتِ عَمَّتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَ بَنَاتِ خَلَتِكَ الَّتىِ هَاجَرْنَ مَعَكَ وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبىِِّ إِنْ أَرَادَ النَّبىُِّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فىِ أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَنُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا»؛ (اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال كرديم، و همچنين كنيزانى كه از طريق غنايمى كه خدا به تو بخشيده است مالك شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمّه ها، و دختران دايى تو، و دختران خاله ها كه با تو مهاجرت كردند [ازدواج با آنها براى تو حلال است] و هر گاه رن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد [و مهرى براى خود نخواهد] چنانچه پيامبر بخواهد مى تواند او را به همسرى برگزيند امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان ما مى دانيم براى آنان در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشته ايم [و مصلحت آنان چه حكمى را ايجاب مى كند] اين بخاطر آن است كه مشكلى [در اداى رسالت] بر تو نباشد [و از اين راه حاميان فزونترى فراهم سازى] و خداوند آمرزنده و مهربان است).
آیه فوق می گوید پیامبر اجازه دارد با زنان برشمرده در آیه ازدواج کند؛ زيرا هنگامى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) نداى اسلام را بلند كرد تك و تنها بود، و تا مدتها جز عده محدود و كمى به او ايمان نياوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافى عصر و محيط خود قيام كرد. طبيعى است كه همه اقوام و قبائل آن محيط بر ضد او بسيج شوند. بايد ایشان از تمام وسائل براى شكستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده كند كه يكى از آنها ايجاد رابطه خويشاوندى از طريق ازدواج با قبائل مختلف بود، زيرا محكمترين رابطه در ميان عرب جاهلى رابطه خويشاوندى محسوب مى شد، و داماد قبيله را همواره از خود مى دانستند، و دفاع از او را لازم، و تنها گذاشتن او را گناه مى شمردند. قرائن زيادى در دست داريم كه نشان مى دهد ازدواجهاى پيامبر لا اقل در بسيارى از موارد جنبه سياسى داشته است.(5)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در اوج قدرت و ریاست و بعد از بر طرف شدن ضرورت «ازدواج سیاسی» با پیشنهاد قبایل مختلف برای ازدواج با زنان جوان، آزاد و زیباروی مواجه بود؛ امّا ایشان فقط با زنان پیر و بیوه و یا کنیزان ازدواج می کرد؛ او سرپرستی زنان بیوه را به عهده می گرفت و بعد از آزاد کردن کنیزان با آنها ازدواج کرده و به آنان شخصیّت می بخشید. به گفته علامه طباطبایی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با بعضى ديگر به اين انگيزه ازدواج كرد كه هزينه زندگيشان را تكفل نمايد و به ديگران بياموزد كه در حفظ پير زنان از فقر و مسكنت و بى كسى كوشا باشند، و مؤمنين رفتار آن جناب را در بين خود سنتى قرار دهند.(6)
برای نجات پیامبر(صلی الله علیه وآله) از فشار توقّعات قبایل، هرگونه ازدواجی برای ایشان حرام گردید تا دیگر بهانه ای برای هیچ کس باقی نماند چنان که در آیه 52 سوره احزاب می خوانیم: «لا يَحِلُ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً»؛ (بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگرى تبديل كنى [یعنی بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى بجاى او برگزينى] هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه به صورت كنيز در ملك تو در آيد و خداوند ناظر و مراقب هر چيز است [و به اين ترتيب فشار قبائل را در اختيار همسر از آنها، از تو برداشتيم]).
در نتیجه چنان که از مطالب بالا بر می آید انگیزه های پیامبر در ازدواج ها، انگیزه هایی انسانی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده است نه - نعوذ بالله - زن بارگی.
درباره زینب بنت جحش نیز بیان دو حقیقت تهمت شرق شناسان غربی را زیر سوال می برد:
1- زینب بنت جحش دختر عمّه پیامبر بود و ایشان وی را از کودکی می شناخت؛ جمال زینب برای پیامبر امر مخفى نبود و ازدواج پیامبر با او قبل از اين ماجرا مشكلى نداشت. لذا داستان دیدن یکباره و مبهوت شدن او از جمال زینب دروغ محض است.(7)
2- پیامبر اسلام خود از زینب برای زید خواستگاری کرده بود و اختلاف و جدایی زید و زینب مربوط به خلق و خوی اجتماعی آن دو است که یکی زنی آزاد از قریش و دیگری غلام خدیجه بود. این اختلاف منجر به ناسازگاری و طلاق شد. پیامبر همان گونه که برای مقابله با سنت های طبقه گرایی اجتماعی، زینب را به ازدواج زید درآورده بود، بعد از تنها شدن زینب و غریبی او در مدینه برای جبران تنهایی و شکست زینب در ازدواج و مقابله با خرافه ای دیگر با زینب ازدواج کرد.
اصل ماجرا از این قرار بود که پيامبر(صلی الله علیه وآله) تصميم گرفت براى «زيد» که مسلمانى مخلص و پيشتاز بود همسرى برگزيند. از «زينب بنت جحش» كه دختر «اميه» دختر «عبد المطلب» (دختر عمه پیامبر) بود، براى او خواستگارى نمود. «زينب» نخست چنين تصور مى كرد كه پيامبر مى خواهد او را براى خود انتخاب كند، خوشحال شد و رضايت داد؛ ولى بعدها كه فهميد خواستگارى از او براى «زيد» است سخت ناراحت شد و سر باز زد. برادرش كه عبداللَّه نام داشت نيز با اين امر به سختى مخالفت نمود.
در اينجا بود كه آیه 36 سوره أحزاب و آیات بعد از آن نازل شد: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَََ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً»؛ (هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى از خود [در برابر فرمان خدا] داشته باشد، و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند به گمراهى آشكارى گرفتار شده است).
این آیه به امثال «زينب» و «عبد اللَّه» هشدار داد كه آنها نمى توانند هنگامى كه خدا و پيامبرش كارى را لازم مى دانند مخالفت كنند و برای همین وقتی آنها اين مساله را شنيدند در برابر فرمان خدا تسليم شدند. البته اين ازدواج، ازدواج ساده اى نبود و مقدمه اى بود براى شكستن يك سنت غلط جاهلى، زيرا در عصر جاهليت هيچ زن با شخصيت و سرشناسى حاضر نبود با برده اى ازدواج كند، هر چند داراى ارزش هاى والاى انسانى باشد.
اما اين ازدواج ديرى نپائيد و بر اثر ناسازگاري هاى اخلاقى ميان طرفين منجر به طلاق شد. هر چند پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) اصرار داشت كه اين طلاق رخ ندهد اما رخ داد.
سپس پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) براى جبران اين شكست زينب در ازدواج و مقابله با خرافه دیگر - که در آن پدرخوانده ها نمی توانستند همسران مطلقه پسرخوانده را به ازدواج درآورند- او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزيد و اين قضيه در اينجا خاتمه يافت(8) و حتی زینب بعدا به خاطر ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه وآله) نزد سایر همسران پیامبر فخرفروشی می کرد و می گفت: «زَوِّجْنِي اللَّهُ مِنَ النَّبِيِّ وَ أَنْتُنَّ إِنَّمَا زَوّجكُنَّ أولِياؤكُنَّ»(9)؛ (ازدواج من با پیامبر توسط خدا صورت گرفت اما ازدواج شما توسط اولیای شما انجام شده است).
گرچه به خاطر برخی خرافات گفت و گوهاى ديگرى در ميان مردم پديد آمد كه قرآن با بعضى از آيات آنها را نیز برچيد، از جمله در آيه 37 سوره أحزاب مى فرمايد: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً»؛ (هنگامى كه زيد حاجت خود را به پايان برد و او را رها كرد ما او را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هاى خود، هنگامى كه از آنها طلاق بگيرند نباشد). و اين كارى بود كه مى بايست انجام بشود (و فرمان خدا انجام شدنى است)؛ «وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا».
در پایان لازم به ذکر است که روایت نبوی حبّ النساء در واکنش به یک ظهور جریان غلط معنوی (عزلت گزینی از زنان برای عبادت) و در جهت شخصیت بخشیدن به زنان و اهمیّت دادن به انتظارات آنها بیان شده است؛ چنانکه آیه 87 سوره مائده نیز در همین جهت نازل شده است. بعد از آنکه پيامبر(صلی الله علیه وآله) درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر(صلی الله علیه وآله) تصميم گرفتند پاره اى از لذائذ و راحتي ها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت پردازند؛ امير مؤمنان على(علیه السلام) سوگند ياد كرد كه شب ها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد. بلال سوگند ياد كرد كه همه روز روزه باشد و عثمان بن مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت پردازد.
روزى همسر عثمان بن مظعون نزد عايشه آمد. او زن جوان و صاحب جمالى بود؛ عايشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى رسى، و زينت نمى كنى؟! در پاسخ گفت: براى چه كسى زينت كنم؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته است. اين سخن به گوش پيامبر(صلی الله علیه وآله) رسيد؛ فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند. هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند. بالاى منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: چرا بعضى از شما چيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده ايد؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم هر كس از آن روى گرداند از من نيست. من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم آميزش دارم و همه روزها را روزه نمى گيرم. وقتی آنها گفتند ما سوگند یاد کرده ایم آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ داد که: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد چيزهاى پاكيزه اى را كه براى [استفاده] شما حلال كرده حرام مشماريد).(10)
این روایت نبوی که می گوید: «از دنیای شما دو چیز را دوست دارم: یکی زن و دیگری بوی خوش، ولی آنچه که نور چشم من می باشد نماز است»(11)، و امثال آن نیز در همین شرایط و برای جلوگیری از افراط و تفریط مسلمانان بیان شده است و در عین حال اهمیت نماز و توجه به خدا حتی در این روایات هم برای جلوگیری از سوء استفاده مغرضان بیان شده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.