پاسخ اجمالی:
اختلاف ظاهر آیات و روایات در ارتباط با علم غیب غیر خدا، سبب اختلاف نظر دانشمندان اسلامی شده است. قرآن می فرماید: «كليدهاى غيب نزد خداست و كسى آنها را نمى داند». اما آیه دیگر می فرماید: «هيچ كس را بر اسرار غيب آگاه نمى سازد مگر رسولان برگزيده». این تفاوت در روایات نیز وجود دارد و محققان در جمع آيات و روايات گفته اند: علم خدا، ذاتى است و علم اوليا تعليمى است.
پاسخ تفصیلی:
دانشمندان اسلام در مورد «علم غيب» و اين كه غير از خداوند كسى آگاه بر غيب است يا نه، اختلاف نظر دارند و ظاهر اين است كه اختلاف نظر آنها از اختلاف ظواهر آيات و روايات سرچشمه مى گيرد زيرا: بعضى از آيات قرآن به وضوح مى گويد: علم غيب مخصوص خداست مانند آيه 65 سوره «نمل» که می فرماید: «قُلْ لاَ يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمواتِ وَ الاْرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللهُ»؛ (بگو هيچ يك از كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب را نمى دانند، جز خدا).
در آيه 59 سوره «انعام» نيز مى خوانيم: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»؛ (كليدهاى غيب نزد خداست جز او كسى آنها را نمى داند).
در حالى كه از بعضى از آيات به خوبى استفاده مى شود كه حدّ اقل بخشى از علم غيب در اختيار بعضى از اولياء الله بوده است مانند آنچه درباره حضرت مسيح در آيه 49 سوره «آل عمران» آمده: «وَ اُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ»؛ (من شما را از آنچه مى خوريد يا در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد خبر مى دهم)، و در آيه 26 و 27 سوره «جن» مى خوانيم: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَسُول...»؛ (عالم به امور پنهانى اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد مگر رسولانى كه آنها را برگزيده است...).
در روايات نيز همين تفاوت را مى بينيم مثلاً در حديثى مى خوانيم كه «ابو بصير» و چند تن ديگر از ياران معروف امام صادق(عليه السلام) در مجلسى حاضر بودند امام خشمگين وارد مجلس شد، هنگامى كه نشست در حضور جمع فرمود: «يَا عَجَباً لإَقْوام يَزْعَمُونَ اَنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ مَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إلاّ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»(1)؛ (شگفت آور است كه عده اى گمان مى برند ما علم غيب داريم هيچ كس جز خداوند متعال از غيب آگاه نيست).
در حالى كه از روايات فراوانى استفاده مى شود امامان معصوم(عليهم السلام) از بسيارى از امور پنهانى آگاه بودند مانند آنچه از خطبه 128 نهج البلاغه درباره فتنه «صاحب الزنج» و «مغول» يا در ساير خطبه هاى نهج البلاغه در مورد امور آينده آمده است.
بى شكّ نه در ميان آيات بالا و مانند آن و نه در ميان روايات فوق و روايات ديگرى كه به اين مضمون وارد شده، تضادّى وجود ندارد و محققان بزرگ براى جمع ميان اين آيات و روايات وجوه زيادى گفته اند از جمله:
1ـ آيات و رواياتى كه علم غيب را مخصوص خدا مى شمرد منظور از آن علم ذاتى است و آنچه انبيا و اوليا مى دانند تعليمى است از سوى خداوند بزرگ اين همان چيزى است كه در كلام امام(عليه السلام) در خطبه 128 آمده است.
2ـ اسرار غيب بر دو گونه است بخشى مخصوص خداست و هيچ كس جز او بر آن آگاه نيست مانند زمان قيام قيامت و امور ديگرى كه در آيه 34 سوره لقمان آمده است و در خطبه 128 نيز به اين وجه جمع اشاره شده است و ما شرح آن را ذكر كرده ايم.
3ـ آگاهى خداوند بر اسرار غيب بالفعل است يعنى در هر زمان همه را مى داند ولى آگاهى اولياء الله فعلى نيست بلكه هنگامى است كه اراده كنند كه چيزى را بدانند و اين اراده نيز با اذن و رضاى خدا انجام مى گيرد به همين جهت در سوره «يوسف» مى خوانيم كه حضرت «يعقوب» از سرنوشت فرزندش در بيابان «كنعان» ظاهراً خبر نداشت در حالى كه بعد از سالها از سرنوشت او در «مصر» آگاه شد، از «مصر» بوى پيراهنش را شنيد ولى در چاه «كنعانش» نديد، در مورد اوّل مأذون نبود كه اراده كند تا بداند ولى در مورد دوّم مأذون بود.
4ـ راه ديگر براى جمع ميان آيات و روايات مختلف اين است كه اسرار غيب در دو جا ثبت مى شود «لوح محفوظ» خزانه مخصوص علم خداوند كه هيچ گونه دگرگونى در آن رخ نمى دهد و كسى جز خدا بر آن آگاه نيست و در «لوح محو و اثبات» كه در واقع علم به مقتضيات است نه علم به علت تامه و به همين دليل قابل دگرگونى است آنچه اولياء الله مى دانند مربوط به همين قسم است.
شرح بيشتر را درباره هر يك از طرق چهارگانه بالا در «تفسير نمونه» جلد 25، صفحه 142 تا 151 از تفسير سوره «جن» مطالعه فرماييد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.