پاسخ اجمالی:
ممكن است اشکال شود: وقتي موجودات دائماً در حال تغيير هستد پس علم خدا و ذات او نیز تغيير می کنند. در جواب بايد گفت: اين ايراد وقتي است كه علم خداوند مانند علم ما به اشياءِ خارجى از طريق انعكاس صورت اشياء باشد؛ زيرا تغييرات اين موجودات باعث تغيير اين انعكاس در درون فكر ما مى شود؛ ولى چون علم خداوند «حضوری» است و همه اشياء با تمام وجودشان نزد او حاضرند اين اشكال بی معنا است؛ زيرا تغيير تنها در موجودات روى مى دهد، نه در ذات او؛ ذات مقدّس او به همه آنها احاطه دارد و تنها آنها كه محاطند متغيّرند.
پاسخ تفصیلی:
ممكن است اشکال شود: وقتي موجودات دائماً در حال تغيير هستد پس «علم» خدا و ذات او نیز تغيير می کنند. اما اين ايراد در صورتى است كه علم خداوند مانند علم ما به اشياءِ خارجى از طريق انعكاس صورت اشياء باشد؛ زيرا تغييرات اين موجودات باعث تغيير اين انعكاس در درون فكر ما مى شود، ولى با توجّه به اين كه علم خداوند «حضورى» است و همه اشياء با تمام وجودشان نزد او حاضرند اين اشكال مفهومى ندارد؛ زيرا تغيير تنها در موجودات جهان روى مى دهد، نه در ذات او؛ ذات مقدّس او به همه آنها احاطه دارد و ثابت است، ولى آنها كه محاطند متغيّرند.
فى المثل شخصى كه در مقابل ما حركت مى كند عكس او بر شبكه چشم ما مى افتد و اين عكس همراه تغييرات او تغيير مى كند و صورت هاى ذهنى ما همين گونه دگرگون مى شود اين به خاطر اين است كه علم ما از طريق انعكاس اشياء در ما به وجود مى آيد، اگر علم ما به اشياء خارجيه از اين طريق بود كه به همه آنها احاطه داشتيم هيچ گونه دگرگونى در ما پيدا نمى شد؛ بلكه تنها دگرگونى در آنها بود.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.