پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه 82 نهج البلاغه، دنيا را چنين توصيف كرده است: «سرايى كه آغاز آن سختى و مشقّت است و پايانش نيستى و فناست. در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است. كسى كه در دنيا ثروتمند شود، مورد انواع آزمايش ها و فتنه ها قرار مى گيرد و كسى كه فقير گردد محزون مى شود. كسى كه به سرعت به دنبال دنيا بدود، به آن نمى رسد و كسى كه آن را رها سازد، به او روى مى آورد و از وى اطاعت مى كند. آن كس كه با دنيا بنگرد، به او بصيرت و بينايى مى بخشد و آن كس كه به دنيا بنگرد، نابينايش مى سازد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 82 نهج البلاغه، در بيان اوصاف دنيا ده جمله ذكر فرموده است.
در دو جمله نخستين مى فرمايد: (من چگونه توصيف كنم سرايى را كه آغاز آن سختى و مشقّت است و پايانش نيستى و فناست)؛ «مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ».(1) حتّى مرفّه ترين زندگى ها، از انواع درد و رنج ها خالى نيست و به هر حال، هر كسى به نوعى گرفتار است.
آرى، اين طبيعتِ زندگى دنياست كه با درد و رنج آغاز مى شود و ادامه مى يابد و كسى كه غير از آن بطلبد در واقع مى خواهد طبيعت جهان را دگرگون سازد و اين ممكن نيست.
اين درباره درد و رنج دنيا بود و امّا فناپذيرى چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. تمام افراد از مؤمن و كافر، صغير و كبير، از هر قوم و ملّت، اين حقيقت را دريافته اند كه همه بايد سرانجام با زندگى وداع گويند؛ گروهى زودتر و گروهى ديرتر.
سپس در بيان سومين و چهارمين وصف مى فرمايد: (در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است)؛ «فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ».
اشاره به اينكه حتّى انسان در آخرت، گرفتار پيامدهاى دنياى خويش است؛ زيرا از دو حال خارج نيست: يا در طلب حلال بوده و يا در طلب حرام. اگر به سراغ حلال رفته بايد حساب همه آنها را در قيامت پس بدهد و اگر در طلب حرام بوده، بايد كيفر آن را بچشد! به همين دليل در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «يَدْخُلُ الْفُقَرَاءُ الْجَنَّةَ قَبْلَ الاَغْنِيَاءِ بِخَمْسِ مِائَةِ عَامٍ»؛ (فقرا پانصد سال قبل از اغنيا وارد بهشت مى شوند؛ [زيرا اغنيا بايد حساب اموال خود را باز پس دهند]).(2)
سپس در بيان پنجمين و ششمين وصف مى افزايد: (كسى كه در دنيا ثروتمند شود، مورد انواع آزمايش ها و فتنه ها قرار مى گيرد و كسى كه فقير گردد محزون مى شود)؛ «مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ».
اين بحث را با حديثى كه مى تواند شاهد گويايى بر هر دو بخش از خطبه یعنی «مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ» و «وَ مَنْ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ» باشد پايان مى دهيم؛ در حديثى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه: «در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مرد فقيرى در ميان اهل صفّه بود به نام «سعد» كه بسيار نيازمند بود و از ملازمين رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در تمام نمازها بود هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نياز شديد او را مشاهده مى كرد، بسيار اندوهگين مى شد؛ خداوند براى زدودن اين غم و اندوه از قلب پيامبر(صلى الله عليه وآله) جبرئيل را فرستاد و عرض كرد: آيا دوست دارى كه او را بى نياز كنى؟ پيامبر فرمود: آرى! جبرئيل دو درهم به پيامبر داد تا براى امر تجارت به سعد بدهد؛ پيامبر سعد را ديد فرمود: آيا به روش تجارت آشنا هستى؟ عرض كرد: چيزى نداشتم كه با آن تجارت كنم. فرمود: اين دو درهم را بگير و با آن طلب روزى كن! سعد مشغول شد و چيزى نگذشت كه كار و كسب او بالا گرفت و ثروتمند شد؛ محل كسب و كار او نزديك مسجد بود، هنگامى كه بِلال اذان مى گفت، او سرگرم تجارت خويش بود؛ پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او مى فرمود: مثل اينكه دنيا تو را به خود مشغول ساخته و از نماز بازمانده اى؟ عرض كرد: مى فرماييد چه كنم؟ اموالم را ضايع كنم؟! اين مرد را كه مى بينيد چيزى از من خريده، مى خواهم پول آن را بگيرم، مى فرماييد نگيرم؟! آن ديگرى چيزى به من فروخته، بايد ثمن معامله را به او بپردازم مى فرماييد نپردازم؟! پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسيار اندوهناك شد، اندوهى بيش از زمان فقرِ سعد؛ در اين هنگام جبرئيل نازل شد عرض كرد: خداوند از اندوه تو درباره سعد آگاه است كدام را بيشتر دوست دارى حالت سابقش را يا امروزش را؟ فرمود: حالت سابقش را! چرا كه دنيا آخرتش را بر باد داد. جبرئيل عرض كرد: آرى دنيا و اموال دنيا مايه فتنه و سرگرمى و باز ماندن از آخرت است، به سعد دستور ده، دو درهمى را كه روز اوّل به او، دادى به تو بازگرداند، در اين صورت به حالت اوّل باز مى گردد!
پيامبر(صلى الله عليه وآله) سعد را ملاقات كرد، فرمود: نمى خواهى دو درهم ما را بدهى؟ عرض كرد: دو درهم چيزى نيست دويست درهم مى دهم! فرمود: نه! همان دو درهم را بازگردان. سعد دست كرد و دو درهم را داد و از همان روز دنيا به او پشت كرد و تمام آنچه را گرد آورده بود از دست داد و به حالت اوّل بازگشت!».(3)
در هفتمين و هشتمين جمله به بيان دو وصف ديگر از دنيا مى پردازد كه دقّت در آن، انسان را از حرص و آز و عشق به دنيا دور مى كند، مى فرمايد: (كسى كه به سرعت به دنبال دنيا بدود، به آن نمى رسد و كسى كه آن را رها سازد، به او روى مى آورد و از وى اطاعت مى كند)؛ «وَ مَنْ سَاعَاهَا(4)فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ».(5) اشاره به اينكه: بسيارند كسانى كه به دنبال دنيا مى دوند و به آن نمى رسند و بسيارند كسانى كه دنيا را رها مى سازند؛ ولى دنيا به آنها روى مى آورد.
در نهمين و دهمين ويژگى اشاره به نكته بسيار مهمّى درباره دنيا مى كند و مى فرمايد: (آن كس كه با دنيا بنگرد، به او بصيرت و بينايى مى بخشد و آن كس كه به دنيا بنگرد، نابينايش مى سازد!)؛ «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ».
آری دنيا یا به عبارت بهتر «مجموعه مواهب مادّى» همچون خورشيد عالمتاب است كه اگر به آن نگاه كنى، نابينا مى شوى و اگر با آن بنگرى همه چيز را در پرتو نور آن، مشاهده خواهى كرد.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.