پاسخ اجمالی:
درباره كلام امام علي(ع) درباره زنان دو مطلب را باید در نظر داشت؛ يكي اين كه اين خطبه بعد از جنگ «جمل» ايراد شده كه ميدان دارِ اصلى آن جنگ، «عايشه» همسر پيامبر(ص) بود كه به تحريك طلحه و زبير وارد جنگ با امام شد و خون هاى زيادى را به زمين ريخت. ديگر اينكه وقتی قرآن نوع بشر را مذمّت كرده و مثلاً گفته: «انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده»، ناظر به انسان هايى است كه تحت تربيت رهبران الهى قرار نگرفته اند. در مورد جنس زن نيز مطلب اين گونه است، در ميان زنان، هم افراد شايسته داريم و هم زنان بسيار منحرف.
پاسخ تفصیلی:
در طول تاريخ در مورد شخصيّت زن بسيار گفتگو شده و افراط و تفريط هايى در نحوه قضاوت پيرامون آنها صورت گرفته است؛ گاه او را از مقام انسان پايين كشيده و يا در شخصيّت انسانى او ترديد كردند! و گاه او را به اوج برده و به عنوان جنس برتر معرّفى نمودند و زن سالارى را در جامعه بشريت پيشنهاد كرده اند! که مى توان گفت اين افراط و تفريط ها عكس العمل يكديگر است.
در جوامع امروز، به ويژه جوامع غربى يا آنها كه راه غرب را در دموكراسى مى پيمايند نيز سخن در اين زمينه بسيار است؛ سياستمداران، خود را نيازمند آراى زنان مى دانند؛ چرا كه زن و مرد در انتخابات يكسان عمل مى كنند و سرمايه داران خود را نيازمند به كار زنان مى بينند به خصوص اينكه غالباً توقّع آنها از نظر دستمزد و امتيازات ديگر از مردان كمتر است. دستگاه هاى عظيم تبليغاتى نيز كه بخش مهمى از سياست هاى تبليغاتى و اقتصادى را تشكيل مى دهند، خود را به زنان نيازمند مى بينند.
اين جهات سبب شده كه در سخن، دفاع زيادى از حقوق آنها شود و شخصيّت آنها را تا آنجا كه مى توانند بالا ببرند؛ ولى در عمل خبرى نيست و زنان امروز گرفتار انواع محروميت ها هستند كه در گذشته نيز با آن دست به گريبان بودند. همين امر در تفسير متون مذهبى نيز مؤثّر واقع شده است و گروهى كه از حقوق زن به صورت شعار گونه و رياكارانه دفاع مى كنند، اين متون را طورى تفسير مى كنند كه باب طبع اكثريت زنان باشد و تمايلات آنها را - هر چند به صورت كاذب - اشباع كند.
عبارت: «مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الایمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ ...»؛ (اى مردم! زنان از نظر ایمان و بهره اقتصادى و موهبتِ عقل، کاستى هایى دارند....) در خطبه 80 نهج البلاغه و جملات معدود ديگرى که شبيه آن است، از اين گفتگوها و تفسيرهاى مختلف بر كنار نمانده، گاه در سند آن ترديد شده و گاه در تفسير متن آن بحث كرده اند كه مبادا كمترين گرد و غبار نقص، بر دامان زنان بنشيند و بعضى نيز راه تفريط را پيموده و زنان را مجموعه اى از نقص و كاستى نشان داده اند.
ولى در اين ميان، دو چيز را نمى توان انكار كرد، نخست اينكه: اين خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مى دانيم ميدان دارِ اصلى آن جنگ، همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «عايشه» بود كه به تحريك «طلحه» و «زبير» به شكل بى سابقه اى در ميدان جنگ وارد شد و خون هاى زيادى از بى گناهان و يا ناآگاهان را به زمين ريخت كه بعضى، عدد كشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مى دانند. درست است كه بعد از شكست لشكريانِ «عايشه» و «طلحه» و «زبير»، آن زن، اظهار ندامت كرد و اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز به خاطر احترام پيامبر(صلى الله عليه وآله) او را به مدينه باز گرداند؛ ولى آثار نامطلوب اين جنگ براى هميشه در تاريخ اسلام باقى ماند.
ديگر اينكه: ما در بسيارى از آيات قرآن حتى مذمّتى از نوع بشر مى بينيم: «إِنَّ الاِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»(1)؛ (به يقين انسان، حريص و كم طاقت آفريده شده! هنگامى كه بدى به او رسد، بى تابى مى كند و هنگامى كه خوبى به او رسد بخل مى ورزد و مانع ديگران مى شود). و در جاى ديگر مى خوانيم: «إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولاً»(2)؛ (انسان به يقين بسيار ظالم و جاهل بود). و در جاى ديگر او را، كفران كننده آشكار نامیده است؛ «إِنَّ الاِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ»(3). و در جاى ديگر از انسان به عنوان موجودى كه هرگاه به نعمت مى رسد طغيان مى كند، ياد شده: «إِنَّ الاِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى...»(4) و مانند آن.
لکن بى شك، انسان در طبيعتش نه «كفور مبين» است، نه «ظلوم و جهول» و نه طغيانگر؛ بلكه ظاهر اين است كه اين بحثها درباره انسان هايى است كه تحت تربيت رهبران الهى قرار نگرفته اند و به صورت گياهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمايى و نه بيدارگرى دارند و در ميان هوس ها غوطه ورند.
به همين دليل در قرآن از مقام انسانِ با تقوا و مطيع فرمان الهى، مدح و تمجيد فراوان شده و اصولاً بنى آدم به عنوان گل سرسبد جهان آفرينش معرّفى گرديده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُم عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً».(5)
در مورد جنس زن نيز مطلب همين گونه است، در ميان زنان، افراد شايسته اى داريم كه حتّى در ميان مردان مانند آنها كم است و به عكس، زنان بسيار منحرفى داريم كه سرچشمه بسيارى از نابسامانى هاى جامعه بشرى هستند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.