پاسخ اجمالی:
رسيدن به مقام امام ممكن نيست؛ اما رسيدن به مقام شاگردان آنها ميسور است. آنها نه امام بودند و نه امامزاده؛ بلكه افراد عادي بودند كه با تلاش و درس خواندن جزء اولياي الهي شدند. اين راه اگر طی کردنش ميسر نبود ما را به رفتنش تشويق نمي كردند. امام صادق(ع) درباره «حمران بن اعين» فرمود: «من و پدرم شفيع خوبي براي او هستيم. دست او را مي گيريم تا با ما وارد بهشت شود». او جواني عادي بود كه به اين مقام رسيد. اين كه بگوييم: ما كجا و ائمه كجا؟ صحيح است؛ اما اگر بگوييم: ما كجا و شاگردان ائمه كجا؟ درست نيست.
پاسخ تفصیلی:
آری رسيدن به مقام امام ممكن نيست، اما رسيدن به مقام شاگردان آنها ميسور است. آنها هم افراد عادي بودند كه به اينجا رسيدند. آنان نه امام بودند و نه امامزاده؛ بلكه افراد عادي بودند كه با تلاش و درس خواندن جزء اولياي الهي گرديدند. اين راه اگر ميسّر نبود براي طي كردن آن اين همه تشويق نمي كردند و دستور نمي دادند. امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «نِعْمَ الشَّفِيعُ أَنَا وَ أَبِي لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَأْخُذُ بِيَدِهِ وَ لَا نُزَايِلُهُ حَتَّى نَدْخُلَ الْجَنَّةَ جَمِيعا»(1)؛ (من و پدرم شفيع خوبي براي حمران بن اعين هستيم؛ زيرا دست او را مي گيريم، رها نمي كنيم تا با ما وارد بهشت شود). حمران بن اعين جواني عادي بود كه از علما شد و به اين مقام رسيد. اين طور نيست كه انسان بگويد: رسيدن به مقام اوليا دشوار است. روز قيامت معلوم مي شود كه راه باز بود و نرفتيم.
اگر آن قضا و قدر الهي نبود كه براي هر كسي زمان معين و عمري مشخص است، اين اولياي الهي هرگز حاضر نبودند در دنيا باشند: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب».(2)
رزمنده اي كه در صحنه نبرد آسيب مي بيند لذت مي برد، او فشار جان كندن ندارد؛ ولي اگر منافق يا كافري سكته كرد، پيوسته در فشار جان دادن است، چون مرگ به لسان دين غير از مرگ به لسان طب است، در طب وقتي بدن كسي سرد شد مي گويند: مُرد؛ ولي در دين، انتقال از دنيا به برزخ را مرگ مي گويند، چنين شخصي در راه رسيدن به برزخ چه رنجها و فشارهايي كه تحمل نمي كند! از امام باقر(عليه السلام) سؤال كردند: شهداي كربلا در برابر آن همه تيرها چه احساسي داشتند؟ فرمود: مثل اين كه شما با دو انگشتان خود، گوشت انگشت ديگرتان را فشار دهيد! چه احساسي داريد؟ شهداي كربلا نيز در برابر آن همه تيرها، شمشيرها، نيزه ها و دشنه ها همين مقدار احساس داشتند. روح وقتي متوجه جاي ديگر باشد درد را احساس نمي كند، آن كس كه متوجه مولاي خويش و مشتاق لقاي اوست، خستگي، گرسنگي و تشنگي را نمي فهمد.
در خطبه «همام» علي بن ابي طالب(عليهما السلام) فرمود: متقين مشتاق رفتن به آن عالمند. گاهي دست كميل بن زياد نخعي را مي گيرد و به بيرون از كوفه برده، براي او درد دل مي كند و آن حديث معروف را بيان مي كند: «يَا كُمَيْلَ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَة فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»(3)؛ (اي كميل اين دلها، ظرف هايي است، بهترين آنها دلي است كه ظرفيتش [براي علوم و معارف] بيشتر باشد). شاگردان ائمه(عليهم السلام) همه يك درجه و يكسان نبودند. ائمه هم براي همه، يك اندازه مقام قايل نبودند. به سؤال بعضي جواب سطحي مي دادند و براي بعضي ديگر پيام مي دادند كه بياييد امشب دور هم باشيم و دريچه اي از علوم و حكمت به روي آنان مي گشودند.
ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا
روزي امام هشتم حضرت علي بن موسی الرضا(سلام الله عليهما) مركوب مخصوص خود را به دنبال «احمد بن محمّد بن ابي نصر بزنطي»كه از شاگردان معروف حضرتش بود فرستاد كه بيا امشب پيش ما باش! وقتي صحبتها با احمد بن محمد بن ابي نصر به پايان رسيد و خواست مرخص شود، حضرت فرمود: امشب شام را پيش ما باش. وقتي كه شام تمام شد و خواست مرخص شود، فرمود: نه، همين جا بخواب. حضرت دستور دادند، رختخواب مخصوص خودشان را در پشت بام براي بزنطي بگسترانند!.(4)
حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)، فاطمه زهرا(سلام الله عليها) امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و فضّه كه خدمتگزار و تربيت شده آنها بود چند روزي، روزه گرفتند. نقل اين ماجراي تاريخي براي آن است كه بدانيم ما هم مي توانيم به اين مقام برسيم؛ زيرا فضه نيز فردي عادي بود و به اين مقام راه يافت. البتّه نهايت مقام اهل بيت(عليهم السلام) اين نيست كه در سوره «هل أتي» بيان شده است. آنها حسابي جداگانه دارند. اين مقام ابرار است و آنها به جايگاه مقرّبين رسيده اند و بلكه از مقربين هم گذشته اند.
قرآن كريم درباره روزه اين عزيزان مي فرمايد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْکيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً».(5) در اين صحنه «فضّه» هم حضور داشت. او هم اطعام كرد. پس معلوم مي شود كه براي يك انسان عادي هم اين مقام وجود دارد. وقتي نانها را به يتيم و اسير و مسكين دادند، حرف همه آنان اين بود كه: ما شما را جز براي رضاي خدا اطعام نمي كنيم، غذا دادن ما به انگيزه پاداش يا تشكر شما نيست: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»(6) حرف فضّه نيز همين بود. پس فرد عادي نيز در اثر تربيت اهل بيت(عليهم السلام) مي تواند به اين جا برسد. حداقل اين است كه ما هم بتوانيم در حد اين بانوي تربيت شده قدم برداريم و نگوييم راه باز نيست. اين كه بگوييم: ما كجا و ائمه كجا؟ صحيح است؛ اما اين كه بگوييم: ما كجا و شاگردان ائمه كجا؟ درست نيست.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.