پاسخ اجمالی:
خداوند حكيم است و كاري بيهوده انجام نمي دهد و هدفي را در نظر دارد. هدف از خلقت انس و جن در نظام تشريع، تكامل عبادي آنهاست و اگر انسان كه داراي روح مجرد عقلي است، آن را شكوفا كند و از همراهانش سبقت بگيرد، خودش هدف بسياري از موجودهاي پايين تر قرار مي گيرد. عبادت درجات فراواني دارد كه برخي هدف مياني و بعض ديگر هدف نهايي است. قرآن هدف آفرينش جهان خلقت را آگاهي انسان به قدرت و علم بيكران خدا مي داند؛ بنابراين، يقين شهودي به معارف، هدف نهايي آفرينش انسان است كه همواره به عبادت متكي است.
پاسخ تفصیلی:
بر اثر حكمت خداي سبحان، هيچ كاري بيهوده از او صادر نمي شود؛ چون خداوند حكيم است و هر حكيمي كارش را با هدف انجام مي دهد؛ پس كار خداوند داراي هدف است(1) و بر اثر غناي ذاتي او هيچ چيزي نمي تواند هدف ذات حق باشد(2)؛ زيرا لازمه اش آن است كه ذات حق، بدون آن هدف كامل نبوده و با نيل به آن كامل شود در حالي كه واجب الوجود عين كمال صرف و نامحدود است و كمالي خارج از ذات وي فرض نمي شود. جمع ميان اين دو اقتضا آن است كه فاعل جهانِ امكان، منزّه از هدف بوده ـ چون خود عين هدف هر موجودي است چنانكه عين مبدأ هر وجودي است ـ ليكن خود جهان داراي هدف وجودي بوده و به آن نايل مي گردد، گرچه عدّه اي از آن، در بين راه از گزند برخورد ناگوار مصون نخواهند بود.
هدف انس و جن در نظام تشريع، تكامل عبادي آنهاست و اگر انسان كه داراي روح مجرد عقلي است، آن را شكوفا كند و از همراهان خود سبقت بگيرد خودش هدف بسياري از موجودهاي مادون قرار مي گيرد، گرچه هدف نهايي همه خداوند است؛ ليكن همانطور كه در قوس نزول، نخستين صادر، جوهر عقل است، در قوس صعود كاملترين راجع و بازگشت كننده، جوهر عاقل است، مدار امكان از عقل شروع شده و به عاقل ختم مي شود و اين مطلب نه بر پندار عقول عشره و مانند آن است كه حكمت «مشاء» نيز آن را از مسائل جزمي فلسفه خود به حساب نياورد و فقط در حد احتمال ياد كند؛ بلكه بر اساس تشكيك وجود يا ظهور است كه حكمت متعاليه يا عرفان آن را مي فهمد يا مي بيند.
عبادت درجات فراواني دارد كه برخي از آنها هدف ميانگين و بعض ديگر هدف نهايي است و چون عمل محدود است و شهود نامحدود، عبادتهاي عملي، هدفهاي محدود بوده و عبادتهاي شهودي، هدفهاي نامحدود خواهند بود و سرّ محدود بودن عبادتهاي عملي آن است كه قلمرو تكليف با انتقال از دنيا به آخرت تمام شده؛ ولي منطقه شهود همچنان ادامه دارد و تكاملهاي عملي كه توسط فعل اختياري انسان حاصل مي شود، در قيامت نيست؛ ليكن تكاملهاي علمي كه با افاضه خداي سبحان حاصل مي گردد، همواره ميسور است و بسياري از پرده هاي غيب، پس از مرگ برطرف شود تا آنچه ناديدني بود، مشهود گردد. لذا قرآن كريم هدف آفرينش جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بيكران خداوند مي داند: «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»(3).
گرچه علم حصولي و يقين استدلالي در حدّ خود، كمال علمي به شمار آمده و هدف قرار مي گيرد، ليكن نسبت به علم حضوري و يقين شهودي وسيله محسوب مي شود: «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ»(4) يعني با علم اليقين ميتوان به عين اليقين رسيد.
بنابراين، مي توان يقين شهودي به معارف را هدف نهايي آفرينش انسان دانست كه همواره به عبادت متكي است، گرچه نحوه اعتماد آن بر عبادت در هر نشئه اي مناسب با همان نشئه است يعني در دنيا به متن عبادتهاي تشريعي تكيه دارد و در آخرت به باطن آن كه ظاهر مي شود، متكي است و اگر لحظه اي عبادت نباشد آنچه مشهود است مستور ميگردد و آنكه شاهد است محجوب مي شود؛ زيرا تنها وسيله شهودِ سالك و ظهورِ غيب، همانا عبادت است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّي يَأْتِيَکَ الْيَقينُ»(5) نه آنكه بعد از يقين پرستش برطرف شود؛ زيرا زوال عبادت همان و زوال يقين همان؛ چون عصيان بدترين حجاب است.
آنچه از آيه 12 سوره «طلاق» بر مي آيد اين است كه هدفِ پيدايش جهان، يعني ظهور حق در آيينه خلق، آگاه شدن انسانِ سالك به علم و قدرت حق است و اين علم شهودي، عارف واصل را مظهر «عليم» و «قدير» مي كند كه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» در صورت اذن خداي سبحان، همان كاري را كه در قيامت به صرف اراده مي كند در دنيا نيز انجام دهد و هر چه را بخواهد بداند، مشاهده كند.
اين مطلب را مي توان از حديث معروف قدسي استنباط كرد كه فايده ظهور ذات كه كنز مخفي بود (ظهور ذات نيز همان تجلي حق در آيينه حق است) آگاه شدن انسان سالك به غيب مطلق به اندازه وسع خويش است و اگر در سَنَد حديث ياد شده سخني باشد مضمون آن را آيه سوره «طلاق» ضمانت مي كند؛ زيرا آيه ياد شده هم علم را هدف آفرينش مي داند و هم قدرت را و چون قدرت خداوند عين علم اوست، قدرت انسان عارف نيز در همان علم وي تعبيه مي شود؛ زيرا عقل عملي و نظري در سالكان واصل متحد است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.