پاسخ اجمالی:
علم و تقوا رابطه نزديكى دارند؛ و چه رابطه اى نزديك تر از تأثير متقابل اين دو بر يكديگر. تقوا سرچشمه علم است و علم نيز سرچشمه تقوا، و اين يك اصل اساسى در مسیر معرفت است. هنگامى كه روح انسان بر اثر تقوا پاكيزه شود، جاذبه نيرومندى ميان آن و علوم حقيقى برقرار مى گردد. در واقع تقوا دل را آماده علم و دانش کرده و انسان را لايق فيض الهى مى كند. علم نیز در تقوا اثرگذار است؛ علم حقيقى ريشه هاى رذايل اخلاقى را از بين مى برد و عواقب آن را یادآور می شود و اين آگاهى، كمك مؤثّرى به پرهيز از گناه مى نمايد.
پاسخ تفصیلی:
اين دو در حقيقت رابطه نزديكى دارند؛ و چه رابطه اى نزديك تر از تأثير متقابل اين دو بر يكديگر. تقوا سرچشمه علم است و علم نيز سرچشمه تقوا، و اين نه تنها عجيب نيست؛ بلكه يك اصل اساسى در طى كردن طريق معرفت محسوب مى شود.
تأثير تقوا را بر علم و معرفت از طرق زير مى توان مدلّل ساخت:
الف. هميشه سنخيت و هماهنگى سبب جاذبه و ارتباط است. هنگامى كه روح انسان بر اثر تقوا پاك و پاكيزه شود، جاذبه نيرومندى ميان آن و معارف و علوم حقيقى برقرار مى گردد.
ب. داس تقوا تمام خار و خس هاى مزاحم را از مزرعه روح آدمى مى چيند، و دل را براى پرورش بذرهاى علم و دانش آماده مى كند. بلكه اگر دقيقاً بينديشيم، تمام بذرهاى علوم از آغاز در اين مزرعه به دست آفريدگار پاشيده شده. مسأله مهم از بين بردن مزاحمات و آبيارى صحيح است.
جالب اين كه در حديثى از حضرت مسيح(عليه السلام) مى خوانيم كه به ياران خود فرمود: «لَيْسَ الْعِلْمُ فِى السَّماءِ فَيَنْزِلَ اِلَيْكُمْ وَلا فِى تُخُومِ اْلأَرْضِ فَيَصْعَدَ عَلَيْكُمْ، وَلِكنَّ الْعِلْمَ مَجْبُوْلٌ فِى قُلُوبِكُمْ مَرْكُوْزٌ فِى طَبايِعِكُمْ، تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ الرَّوْحانِيِّيِنَ يَظْهَرُ لَكُمْ»(1)؛ (علم در آسمان نيست كه بر شما فرود آيد، و در اعماق زمين نيست كه براى شما صعود كند؛ بلكه علم در اعماق دل هاى شما و در سرشت و طبيعتتان پنهان است؛ به اخلاق فرشتگان و پاكدلان، متخلّق شويد تا علم بر شما ظاهر گردد).
ج. مى دانيم بخل و حسد در مبدأ عالم هستى نيست، و به مضمون «وَاِنْ مِنْ شَىْء اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعْلُوْم»(2)؛ (و هيچ چيز نيست، مگر آنكه خزاين آن نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معيّنى آن رانازل نمى كنيم) خزاين نامتناهى همه نعمت ها نزد خداوند است. او جواد و بخشنده اى است كه هر قدر بيشتر ببخشد، چيزى از او كم نمى شود؛ بلكه جود و كرم اش آشكارتر مى گردد؛ همان طور که در دعای افتتاح می خوانیم: «وَلا يَزِيْدُهُ كَثْرَةُ الْعَطاءِ اِلاّ جُوداً وَ كَرَما».
بنابراين محروميت ها بر اثر عدم لياقت افراد است، تقوا انسان را لايق فيض الهى مى كند و چه فيضى بالاتر از معارف الهيّه و علوم روشنگر است.
اين دل ها همچون ظرف ها و پيمانه ها است، همان گونه كه على(عليه السلام) فرمود: «انَّ هذِهِ الْقُلُوبُ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُها أَوْعيها»(3)؛ (بهترين دل ها دلى است كه ظريف و گنجايش بيشترى داشته باشد) مهم اين است كه گنجايش و ظرفيّت وجودى ما بيشتر گردد و دل هاى ما همچون ظروف وارونه اى نباشد كه قطره اى در آن قرار نمى گيرد، و اين امر در سايه تقوا امكان پذير است.
امّا تأثير متقابل علم در تقوا: علم حقيقى ريشه هاى رذايل اخلاقى و سرچشمه هاى گناه را از بين مى برد و عواقب اين امور را به انسان نشان مى دهد. اين آگاهى كمك مؤثّرى به پيدايش تقوا و پرهيز از گناه مى نمايد، و از اين جا به خوبى روشن مى شود كه هم علم سرچشمه تقوا است و هم تقوا سرچشمه علم است، منتها مرحله اى از تقوا سبب مرحله اى از علم است، و آن مرحله از علم سبب مرحله بالاترى از تقوا است، و به همين ترتيب اين دو به صورت مداوم در يكديگر اثر مى گذارند و شايد آيه 201 سوره «اعراف» اشاره لطيفى به همين تأثير متقابل است كه مى فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنْ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُّبْصِرُونَ»؛ (پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوه هاى شيطان شوند؛ به ياد [خدا و پاداش و كيفر او] مى افتند؛ و [در پرتو ياد او، راه حق را مى بيند] و در اين هنگام بينا مى شود).
يعنى نخست تقوا است و به دنبال آن تذكر و يادآورى و سپس بصيرت و نتيجه آن نجات از وسوسه هاى شيطان است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.