پاسخ اجمالی:
قرآن در سوره مطففین، تسلیم نشدن در برابر آیات الهی و انکار قیامت را نتیجه اعمال زشت گناهکاران می داند. در سوره محمد(ص) نیز این مطلب اشاره می شود که منافقان به سبب گناهانشان چهره حق را نمی بینند و صدای آن را نمی شنوند. همچنین در سوره روم می فرماید، سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به تکذیب آیات خدا یعنی بالاترين مرحله كفر می رسد. آيات مختلف قرآن مجيد گناهان و معاصى را يكى از موانع عمده معرفت بر مى شمرند.
پاسخ تفصیلی:
قرآن در آیات 11- 14 سوره مطففین، درباره کسانى که منکر قیامت هستند، مى فرماید: «دلایل قیامت روشن است، تنها کسانى به انکار بر مى خیزند که متجاوز و گنهکاراند؛ آنها هیچ گاه در برابر آیات الهى تسلیم نمى شوند. لذا وقتى آیات خدابر آنها خوانده مى شود براى این که آن را نپذیرند مى گویند: اینها افسانه ها و اساطیر پیشینیان است!».
قرآن در پاسخ [به افسانه نامیدن آیات الهی] با صراحت مى گوید: «چنین نیست که آنها گمان مى کنند؛ این سخنان به خاطر آن است که اعمال زشت و گناهانشان چون زنگارى بر دل هایشان نشسته».
از این آیهبه خوبى استفاده مى شود که گناهصفاى قلب را مى گیرد؛ به گونه اى که حقایق در این آیینه الهى منعکس نمى شود، وگرنه آیات حق مخصوصاً در زمینه مبدا و معادروشن و آشکار است.
لذا بعضى از مفسّران گفته اند که از این آیهظاهر مى شود اولا اعمال بد، نقوش و صورت هایى در نفس ایجاد مى کند، و ثانیاً این نقش ها و صورت ها مانع از ادراک حق مى شود، و ثالثاً روح آدمى به حسب طبیعت نخستین اش داراى صفا و جلایى است که حقیقت را چنانکه هست درک مى کند و میان حق و باطل جدایى مى افکند و تقوارا از فجور و بى تقوایى تشخیص مى دهد، همان گونه که در آیه7 و 8 سورهشمس آمده: «و سوگند به روح آدمى و آن کس که آن را [آفریده و] موزون ساخته، * سپس فجور و تقوایش [شر و خیرش] را به او الهامکرده است».(1)
بعضى دیگر از مفسّران تحلیل دیگرى در این زمینه دارند که خلاصه اش این است: هنگامى که انسان اعمالى را تکرار مى کند تدریجاً حالت ملکه نفسانى پیدا مى کند؛ مانند خواندن و نوشتن که در آغاز انسان با زحمت زیاد آن را انجام مى دهد ولى بعد از تکرار و ممارست چنان بر این کار مسلّط مى شود که بدون احتیاج به فکر و مطالعه آن را انجام مى دهد. در مورد گناهان نیز چنین است؛ هنگامى که انسان کراراً مرتکب معاصى شود در قلب اش ملکه گناهحاصل مى گردد، و مى دانیم حقیقت گناهچیزى جز این نیست که انسان را به غیر خدامشغول مى کند، و توجّه به غیر خداظلمت است. هنگامى که این ظلمت ها یکى بعد از دیگرى بر قلب چیره شد؛ صفاى اوّلى را از آن مى گیرد، و این ظلمت ها سلسله مراتب دارد: در مرحله اوّل «رَیْن» یا زنگار است و در مرحله دیگرى «طَبْع» (مُهر نهادن) است و در مرحله بالاتر قفل ها!
در سورهمحمد(ص) نیز آیات 22 و 23، ناظر به وضع منافقان است که به دروغدعوى ایمانمى کردند؛ امّا هنگامى که آیات جهادنازل مى شد این بیمار دلان حالتى شبیه کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته و نزدیک است قبض روح شود پیدا مى کردند. قرآنبه آنها مى گوید: «اگر شما به مخالفت خود ادامه دهید و از فرمان خداو عمل به کتاب او روى برگردانید، انتظارى جز این نخواهد بود که در زمین فساد کنید، و حتى بر خویشاوندان خویش رحم ننمایید»؛ بعد مى افزاید: «خداوند این گروه را [به جرم این گناهانشان] مورد لعن قرار داده، و شنوایى و بینایى آنها را گرفته، چشم هایشان کور و گوش هایشان کر است؛ چهره حق را نمى بینند و صداى حق را نمى شنوند».
این آیات نیز از یک سو نشان مى دهد که نفاق حجابى است بر دل و جان، و از سوى دیگر بیانگر تاثیر گناهان مخصوصاً فساد در زمین و قطع رحم و ظلم و ستم بر روى ادراک و تشخیص انسان است.
همچنین در آیه10 سورهروم به عاقبت کار کسانى اشاره مى کند که اعمال بدى مرتکب شده اند؛ مى گوید: «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدارا تکذیب کردند.» که بالاترین مرحله کفر است.
چگونه چنین نباشد و حال آن که گناهان همچون بیمارى خوره به جان انسان مى افتد و ایماناو را تدریجاً از بین مى برد، حجابى بر قلب و جان اش مى افکند، و او را کور و کر مى کند. نه تنها ایماننمى آورد؛ بلکه به کفر خویش افتخار مى کند، و تاریخ امثال این گونه اشخاص را بسیار به خاطر دارد.
کوتاه سخن این که آیات مختلف قرآنمجید گناهان و معاصى را یکى از موانع عمده معرفت مى شمرد. حقیقتى که براى بسیارى از مردم قابل لمس است و آن را تجربه کرده اند که وقتى گناهى از آنها سر مى زند تاریکى خاصّى در قلب و جان خود مى بینند، و به عکس به هنگام گرایش به پاکى و تقوااحساس روشنایى و آمادگى براى معرفت بیشتر دارند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.