پاسخ اجمالی:
یکی از زمينه هاى پرورش اخلاق، بالا بردن سطح علم و معرفت افراد است؛ در آيات فراوانی بر رابطه جهل با رذائل اخلاقى تاکید گرديده است. در آيه 55 سوره نمل و آيه 33 سوره يوسف و آيه 26 سوره فتح، جهل سرچشمه فساد، تعصّب و لجاجت بیان شده است. در آیه 4 سوره حجرات نیز، تعبير «اَكْثَرُهُم لايَعقْلِونَ»؛ (غالب آنها نمى فهمند) اشاره لطيفى است به اين كه خلق و خوى زشت غالباً از پايين بودن سطح آگاهى افراد سرچشمه مى گيرد.
پاسخ تفصیلی:
یکی از زمينه هاى پرورش اخلاق بالا بردن سطح علم و معرفت افراد است، چرا كه هم با دليل منطقى و هم با تجربه هاى فراوان به ثبوت رسيده است كه هر قدر سطح معرفت و دانش الهى انسان بالاتر برود فضائل اخلاقى در او شكوفاتر مى شود؛ و بعكس، جهل و فقدان معارف الهى ضربه شديد بر پايه ملكات فضيله وارد مى سازد و سطح اخلاق را تنزّل مى دهد.
اين واقعيّت را نمى توان انكار كرد كه علم، يكى از عوامل زمينه ساز اخلاق است و به همين دليل افرادى كه گرفتار جهل و جاهليّت هستند آلودگى بيشتری دارند و عالمان آگاه كه داراى معارف الهى هستند آلودگى كمترى دارند هر چند هر يك از اين دو نيز استثناهائى دارند!
به همين دليل، در قرآن مجيد در مورد دعوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه او مبعوث شد تا آيات خداوند را بر مردم بخواند و از آلودگيهاى اخلاقى و گناهان پاكسازى كند. «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُمّيينَ رَسوُلا مِنهُمْ يَتْلوُا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ اْلكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبين».(1)
و به اين ترتيب، نجات از ضلال مبين و گمراهى آشكار و همچنين پاكسازى از رذائل اخلاقى و گناهان به دنبال تلاوت آيات قرآن مجيد و تعليم كتاب و حكمت فراهم است كه بى شك نشانه روشنى بر وجود ارتباط در ميان اين دو است. شواهد زنده فراوانى از آيات قرآن مجيد بر ارتباط علم و معرفت با فضائل اخلاقى و رابطه جهل و عدم شناخت با رذائل اخلاقى بيان گرديده كه در اينجا به ده نمونه از آن به صورت فشرده اشاره مى كنيم:
1 ـ جهل سرچشمه فساد و انحراف است! در آيه 55 سوره نمل مى خوانيم كه لوط پيامبر بزرگ خدا به قوم منحرفش فرمود: «اِنَّكُمْ لَتَاْتُونَ الِرّجالَ شَهْوَةً مِنْ دوُنِ الِنّساءِ بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ (آيا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مى رويد؟! شما قومى نادانيد!).
در اينجا، جهل و نادانى قرين با انحراف جنسى و فساد اخلاقى شمرده شده است.
2 ـ جهل سبب بى بندوبارى جنسى است! در آيه 33 سوره «يوسف» مى خوانيم كه آن حضرت در كلام خودش بى بندوبارى جنسى را همراه با جهل مى شمارد: «قالَ رَبِ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَىَّ مِمّا يَدْعُونَنى اِلَيْهِ وَاِلاّ تَصْرِفْ عَنِىّ كَيْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَيْهِنَّ وَ اَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ»؛ (او [يوسف] گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اين زنان مرا به سوى آن مى خوانند! و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، به آنها متمايل مى شوم و از جاهلان خواهم بود!).
3 ـ جهل يكى از عوامل حسادت است! در آيه 89 سوره يوسف مى خوانيم: (در آن زمان كه او عزيز مصر شد و بر تخت قدرت نشست و بطور ناشناس در برابر برادرانش كه براى تحويل گرفتن گندم از كنعان به مصر آمده بودند، ظاهر شد؛) چنين گفت: «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِيُوسُفَ وَ اَخيهِ اِذْ اَنْتُمْ جاهِلُونَ»؛ (آيا دانستيد با يوسف و برادرش [بنيامين] چه كرديد، آن گاه كه جاهل بوديد!).
يعنى جهل شما سبب آن حسادت شد و آن حسادت سبب شد كه توطئه قتل يوسف را بچينيد و او را شكنجه دهيد و در چاه بيفكنيد!
4 ـ جهل سرچشمه تعصّب و لجاجت است! در آيه 26 سوره فتح تعبيرى به چشم مى خورد كه نشان مى دهد تعصّب كور مشركان عرب در عصر پيامبر از جهل و نادانى آنها سرچشمه مى گرفت: «اِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ»؛ (به خاطر بياوريد هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و تعصّب جاهليّت را قرار دادند).
5 ـ رابطه جهل و بهانه جوئى: تاريخ انبياء پر است از بهانه جوئيهائى كه امّتهاى نادان در برابر آنها داشتند؛ در قرآن مجيد مكرّر به آن اشاره مى كند و گاه روى رابطه آن با جهل انگشت مى گذارد؛ از جمله در آيه 118 سوره بقره مى خوانيم: «وَ قالَ الَّذينَ لايَعْلَمونَ لَوْلا يُكَلِّمُنا اللّهُ اَوْ تَأتينا آيَةٌ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ (افرادى جاهل و ناآگاه گفتند چرا خدا با ما سخن نمى گويد و چرا آيه و نشانه اى بر خود ما نازل نمى كند! پيشينيان آنها نيز همين گونه سخن مى گفتند؛ دلها و افكارشان شبيه يكديگر است).
در اينجا تكيه بر جهل به عنوان زمينه بهانه جويى شده است، و نشان مى دهد كه اين انحراف اخلاقى، رابطه نزديكى با جهل دارد، همان گونه كه تجربيّات فراوان نيز آن را نشان مى دهد.
6 ـ رابطه سوء ظن و بدبينى با جهل: در آيه 154 سوره آل عمران در مورد جنگجويان اُحُد مى خوانيم: «ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ اَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ اَهَمَّتْهُمْ اَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»؛ (سپس به دنبال اين غم و اندوه [كه از شكست اُحُد حاصل شد] خداوند آرامش را به صورت خواب سبكى بر شما فرستاد كه جمعى را فرا گرفت؛ امّا جمع ديگرى در فكر جان خود بودند [و خواب به چشمانشان نرفت] آنها گمانهاى نادرستى درباره خداوند مانند گمانهاى دورانهاى جاهليّت داشتند!).
بى شك سوء ظن يكى از رذائل اخلاقى است كه سرچشمه مفاسد بسيارى براى فرد و جامعه است ؛ در اينجا رابطه ميان جهل و سوء ظن به روشنى بيان شده است.
7 ـ بى ادبى از جهل سرچشمه مى گيرد! قرآن مجيد در آيه 4 سوره حجرات، غالب كسانى را كه نسبت به مقام والاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) احترام لازم را نمى كردند، افراد كم فكر و نادان مى شمرد؛ مى فرمايد: «اِنَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ اَكثَرُهُمْ لايَعْقِلُونَ»؛ (كسانى كه از پشت حجره ها [ى خانه ات] بلند صدا مى زنند، اكثرشان نمى فهمند).
اين آيه اشاره به كسانى است كه وقت و بى وقت، پشت در خانه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى آمدند و بلند صدا مى زدند: «يا مُحَمَّد! يا مُحمَّدُ! اُخْرُج اِليْنا!»؛ (اى محمّد! اى محمّد! بيرون بيا با تو كار داريم)!
پيامبر(صلى الله عليه وآله) از بى ادبى و مزاحمتهاى پى در پى آنان، سخت آزرده خاطر بود ولى بر اثر حجب و حيا سكوت مى كرد، تا اين كه آيه 4 سوره حجرات نازل شد و آداب سخن گفتن و خطاب با پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) را شرح داد.
تعبير به «اَكْثَرُهُم لايَعقْلِونَ»؛ (غالب آنها نمى فهمند) اشاره لطيفى است به اين كه اين خلق و خوى زشت (جسارت و بى ادبى) غالباً از پايين بودن سطح آگاهى سرچشمه مى گيرد.
8 ـ دوزخيان جاهلانند! بى شك كسانى راهى جهنّم مى شوند كه داراى اعمال زشت و اخلاق رذيله اند؛ و به تعبير ديگر، صفات اخلاقى و نيز اعمال اخلاقى آنها آلوده است؛ و با توجّه به اين كه قرآن، دوزخيان را افرادى ناآگاه و جاهل و نادان معرفى مى كند بخوبى روشن مى شود كه رابطه نزديكى در ميان اعمال زشت و جهل و نادانى است.
در آيه 179 سوره اعراف مى خوانيم: «وَ لَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لايَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها، وَلَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها، اُولـئِكَ كَالاَْنَعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اوُلـئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»؛ (به يقين گروه بسيارى از جنّ و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [عقلها] يى دارند كه با آن [انديشه نمى كنند و] نمى فهمند؛ و چشمانى كه با آن نمى بينند؛ و گوشهايى كه با آن نمى شنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهترند! اينان همان غافلانند!).
در اين آيه و بسيارى ديگر از آيات قرآن، رابطه اى ميان جهل و اعمال و اخلاق سوء، تبيين شده است.
9 ـ صبر و شكيبايى از آگاهى سرچشمه مى گيرد! در آيه 65 سوره انفال اين نكته به مسلمانان گوشزد شده است كه در عين نابرابرى سپاه خود با سپاه دشمن مى توانند به وسيله سپاه ايمان و صبر كه زائيده علم و آگاهى است جبران كنند؛ مى فرمايد: «يا اَيُّهَا النّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤمِنينَ عَلَى الْقِتالِ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مَأَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِانَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ»؛ (اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ [با دشمن] تشويق كن! هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر غلبه مى كنند؛ و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مى گردند؛ چرا كه آنها گروهى هستند كه نمى فهمند!).
آرى، ناآگاهى كافران سبب سستى و عدم شكيبايى آنها مى شود؛ و آگاهى مؤمنان، سبب استقامت و پايمردى مى گردد؛ تا آنجا كه يك نفر از آنها با ده نفر از سپاه دشمن، مى تواند مقابله كند.
10 ـ نفاق و پراكندگى از جهل سرچشمه مى گيرد! قرآن مجيد در آيه 14 سوره حشر، اشاره به گروهى از يهود مى كند (يهود بنى نضير) كه به سبب اختلاف و پراكندگى (على رغم ظاهر فريبنده آنها) از مقابله با مسلمانان عاجز و ناتوان ماندند؛ مى فرمايد: «لايُقاتِلوُنَكُمْ جَميعاً اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَوْ مِنْ وَراءِ جُدُر بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلوُبُهُمْ شَتّى ذلِكَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ»؛ (آنها هرگز به صورت گروهى با شما نمى جنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها! پيكارشان در ميان خودشان شديد است، [امّا در برابر شما ضعيف!] آنها را متّحد مى پندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است؛ اين به خاطر آن است كه آنها قومى نادان هستند!).
به اين ترتيب، نفاق و پراكندگى آنها را كه از رذائل اخلاقى است ناشى از جهل و نادانى آنها مى شمرد.
آنچه در بالا تحت عناوين دهگانه آمد، بخشى از آياتى است كه در قرآن مجيد پيرامون رابطه علم و فضيلت از يك سو و جهل و رذيلت از سوى ديگر آمده است و به عنوان مشت نمونه خروار مى تواند ما را به واقعيّت اين رابطه محكم آشنا سازد.
به تجربه روزمرّه خود نيز اين مسأله را بسيار ديده ايم كه افراد جاهل و ناآگاه، مرتكب اعمال زشتى مى شوند و داراى صفات رذيله اى هستند، و هنگامى كه آگاهى كافى درباره قبح آن اعمال و مفاسد و زيانهاى آن صفات پيدا مى كنند يا سطح و معارف آنها درباره مبدأ و معاد بالاتر مى رود، بكلّى آن اعمال و صفات را رها كرده، يا لااقل به مقدار زيادى از آن مى كاهند.
دليل منطقى اين مسأله نيز روشن است؛ زيرا حركت به سوى صفات والا و اعمال صالحه احتياج به انگيزه اى دارد؛ بدون شك يكى از بهترين انگيزه ها، آگاهى از مصالح اعمال و صفات نيك و مفاسد اعمال و صفات رذيله است، و نيز آگاهى بر مبدأ و معاد، و آشنائى با برنامه هاى مكتب انبياء و اولياء، انسان را به سوى آنها سوق مى دهد و بازتاب وسيعى در اصلاح مفاسد اخلاقى دارد.
ناگفته پيدا است كه منظور از علم و آگاهى در اينجا، آگاهى بر فنون صنايع و مسائل مادّى نيست؛ چرا كه بسيارند كسانى كه از اين مسائل آگاهند و از همه آلودگان آلوده ترند؛ بلكه منظور علم و آگاهى به ارزشهاى والاى انسانى و تعليمات الهى و مصالح و مفاسد معنوى و معارف الهيّه است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.