پاسخ اجمالی:
دوستان و معاشران انسان در هدایت یا گمراهی او بسیار موثّرند. در سوره صافّات، آيات 50 تا 53 بیان شده كه همنشين بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى برد. در آيات دیگری سخن از تأسّف و تأثّر عميق ستمگران در قيامت است كه از انتخاب دوستان ناباب تأسّف مى خورند؛ که در سوره فرقان، آیات 27 الی 29 به این مساله اشاره شده است. در دسته دیگری از آیات قرآن سخن از كسانى است كه همنشين بدى داشتند ولى آنها به لطف الهى و با تلاش و كوشش توانسته اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند.
پاسخ تفصیلی:
غالباً دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگى افراد پاك شده اند؛ عكس آن نيز صادق است، زيرا بسيارى از افراد پاك و قوىّ الاراده توانسته اند بعضى از معاشران ناباب را به پاكى و تقوا دعوت كنند. با اين اشاره به قرآن مراجعه می کنیم و اشاراتى را كه قرآن به اين مسأله دارد با هم مى شنويم:
آیات قرآنی مربوط به این مساله در سه بخش قابل بررسی می باشد:
نخست آياتی كه درباره همنشينى شيطان با غافلان از ياد خداست، ولى تأثير همنشين بد را در اخلاقيّات و در سرنوشت هر انسانى روشن مى سازد.
مى فرمايد: (هر كس از ياد خدا روى گردان شود شيطان را بر او مسلّط مى سازيم كه همواره قرين و همنشين او باشد!)؛ «وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ».(1) (سوره زخرف، آیه 36)
سپس نقش اين قرين سوء (همنشين بد) را چنين بيان مى كند كه آنها، يعنى شياطين، راه هدايت و حركت به سوى خداوند را به روى آنها مى بندد و آنها را از رسيدن به اين هدف مقدّس باز مى دارد و غم انگيزتر، اين كه در عين گمراهى گمان مى كنند كه هدايت يافته اند! «وَاِنَّهُمْ لَيَصُدُّوْنَهُمَ عَنِ السَّبيلِ وَيَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»! (2)
سپس به نتيجه آن پرداخته و مى گويد: روز قيامت كه همه در محضر الهى حاضر مى شوند و پرده ها كنار مى رود و حقايق فاش مى شود، اين انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شيطانش كرده، مى گويد اى كاش فاصله ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشين بدى هستى! «حَتّى اِذا جاءَنا قالَ يا لَـيْتَ بَـيْنى وَبَيْنَـكَ بُعْـدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرينُ».(3)
از اين تعبيرات بخوبى استفاده مى شود كه همنشين بد مى تواند انسان را بكلّى از راه خدا منحرف سازد؛ پايه هاى اخلاق را بر روى او ويران كند و واقعيّتها را چنان دگرگون نشان دهد كه انسان در عين گمراهى خود را در زمره هدايت يافتگان ببيند؛ و به يقين در چنين حالى هدايت و بازگشت به صراط مستقيم غير ممكن است؛ و زمانى بيدار مى شود و به هوش مى آيد كه راه برگشت بكلّى بسته شده؛ حتّى از تعبير آيه استفاده مى شود كه اين همنشينان بد در آن زندگى ابدى نيز با او هستند و چه دردآور است كه انسان كسى را كه مايه بدبختى او شده هميشه در برابر خود ببيند و به او گفته شود بيهوده آرزوى جدا شدن از او را مكن شما با هم سرنوشت مشتركى داريد! «وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ اِذْ ظَلَمْتُمْ اَنَّكُمْ فِى الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ».(4)
شبيه آيات فوق، آيه 25 سوره فصّلت مى باشد كه مى گويد: «وَقَيَّضْنا لَهُمْ قُرَنآءَ فَزَيَّنُوْا لَهُمْ ما بَيْنَ اَيْديهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فى اُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ اِنَّهُمْ كانُوا خاسِرينَ»؛ (ما براى آنها همنشينانى [زشت سيرت] قرار داديم كه زشتيها را از پيش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ و فرمان الهى درباره آنان تحقّق يافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جنّ و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند؛ آنها مسلّماً زيانكار بودند!)
در بخش دوم از اين آيات، از كسانى سخن مى گويد كه همنشين بدى داشتند كه پيوسته در گمراهى آنها مى كوشيدند ولى آنها به لطف و رحمت الهى و با تلاش و كوشش توانسته اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند در حالى كه تا لب پرتگاه پيش رفته بودند؛ در اينجا نيز سخن از تأثير فوق العاده همنشين بد در شكل گيرى عقائد و اخلاق انسان است ولى در عين حال چنان نيست كه انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و كوشش، خويشتن را نجات دهد؛ مى فرمايد: «در روز قيامت بعضى از بهشتيان به بعضى ديگر مى گويد من در دنيا همنشينى داشتم كه پيوسته به من مى گفت آيا به راستى تو اين سخن را باور كرده اى كه وقتى ما مرديم و خاك شديم و استخوان پوسيده شديم، بار ديگر زنده مى شويم و به جزاى اعمال خود مى رسيم (ولى من به فضل الهى تسليم وسوسه هاى او نشدم و در ايمان خود ثابت قدم ماندم!)؛ «فَاَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض يَتَسآءَلُونَ ـ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ اِنّى كانَ لى قَرينٌ ـ يَقُولُ ءَاِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ ـ ءَاِذامِتْنا وَكُنّا تُراباً وَعِظاماً ءَاِنّا لَمَدينُونَ».(5)
در اين هنگام او به فكر همنشين نااهل قديمى خود مى افتد و به جستجو برمى خيزد و از همان اوج بهشت نگاهى به سوى دوزخ مى افكند و ناگهان او را در وسط جهنّم مى بيند؛ «فَاطَّلَعَ فَرَاهُ فى سَوآءِ الْحَجيمِ».
به او مى گويد به خدا سوگند نزديك بود مرا نيز به هلاكت بكشانى و همچون خودت بدبخت كنى و اگر لطف الهى و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نيز امروز در آتش دوزخ احضار مى شدم «قالَ تَاللّهِ اِنْ كِدْتَّ لَتُرْدينِ وَلَوْلا نِعْمَتُ رَبّى لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ».
مجموع اين آيات بخوبى نشان مى دهد كه همنشين بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى برد و اگر ايمان قوى و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط مى كند!
در سومين بخش از آيات مورد بحث، سخن از تأسّف و تأثّر عميق ستمگران در قيامت است كه از انتخاب دوستان ناباب تأسّف مى خورند؛ چرا كه عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت با آنان مى بينند؛ مى فرمايد: (و [به خاطر آور] روزى را كه ظالم دست خويش را از [شدّت حسرت] به دندان مى گزد و مى گويد: اى كاش [با رسول خدا] راهى برگزيده بودم! اى واى بر من! كاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از يادآورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن كه [ياد حق] به سراغ من آمده بود! و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است!)؛ «وَيَوْمَ يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يالَيْتَنى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا ـ يا وَيْلَتى لَيْتَنى لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً ـ لَقَدْ اَضَلَّنى عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ اِذْجآءَنى وَكانَ الشَّيْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُوْلا».(6) به اين ترتيب، ستمگران در قيامت، نخست از ترك رابطه با پيامبر شديداً اظهار تأسّف مى كنند، و سپس از ايجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد؛ و بعد با صراحت، عامل اصلى گمراهى خود را همين دوستان منحرف5 و آلوده معرّفى مى كنند! و حتّى تأثير آنها را بالاتر از تأثير پيامهاى الهى (البتّه در بيمار دلان) مى شمرند؛ و از تعبير آخرين آيه، استفاده مى شود كه دوستان بد جزء لشكر شيطانند؛ و يا به تعبير ديگر، از شياطين انس محسوب مى شوند. قابل توجّه اين كه، در اين آيات تأسّف اين گروه را با جمله «يَعَضُّ الظّالِمُ عَلى يَدَيْهِ»؛ (ظالم هر دو دست خود را به دندان در آن روز مى گزد) بيان فرموده؛ و اين آخرين مرحله تأسّف است؛ و اين در موارد ضعيفتر، انسان انگشت خود را به دندان مى گيرد و در مرحله بالاتر، پشت دست را به دندان مى گزد و در مراحل شديد هر دو دست خود را يكى بعد از ديگرى به دندان مى گزد؛ و در حقيقت اين يك نوع انتقام گيرى از خويشتن است كه چرا كوتاهى كردم و با دست خود وسائل بدبختى خويش را فراهم كردم!
آنچه از آيات فوق و بعضى از آيات ديگر قرآن بخوبى استفاده مى شود اين است كه دوستان و معاشران و همنشينان در سعادت و شقاوت انسان تأثير فوق العاده اى دارند؛ نه تنها اخلاق و رفتار افراد را تحت تأثير قرار مى دهند، كه در شكل گيرى عقائد آنها مؤثّرند؛ اينجاست كه يك استاد اخلاق بايد همواره با دقّت تمام افراد تحت تربيت خود را از اين نظر مورد توجّه قرار دهد؛ مخصوصاً در عصر و زمان ما كه نشر وسائل فساد از طريق دوستان ناباب به صورت وحشتناكى در آمده و يكى از سرچشمه هاى اصلى انواع انحرافات را تشكيل مى دهد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.