پاسخ اجمالی:
تبرّک یعنی درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت از آثار پیامبر(ص) و بندگان صالح. معناى تبرک آن نیست که انسان اسباب طبیعى را براى رسیدن به خواسته هایش به روى خود ببندد، بلکه در همان حال که به علل و اسباب طبیعى تکیه مى کند، راه تبرک را در برابر خود باز مى گذارد. قرآن کریم و روایات بر این حقیقت تأکید دارند و هیچ مانع عقلى نیست که آثار پیامبر و صالحان در اجابت خواسته انسان اثر گذار باشد. بر این اساس، مسلمانان به آثار پیامبر اعظم(ص) مانند؛ موى شریف او، قطرات آب وضوى ایشان، جامه و ظرف حضرت، تبرک مى جستند.
پاسخ تفصیلی:
تبرّک در لغت، مشتق از «برکت» به معناى افزونى در نعمت است.
امّا در اصطلاح آن است که موحّدان، از رهگذر تبرّک به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت کنند. معناى این آن نیست که تبرک جوینده، راه ها و اسباب طبیعى را براى رسیدن به خواسته هایش به روى خود ببندد، بلکه در همان حال که به علل و اسباب طبیعى تکیه مى کند، راه تبرک را در برابر خود باز مى گذارد، تا از این طریق، به فیض الهى که از این مجرا نازل مى شود، افزون بر آنچه از راه اسباب طبیعى مى رسد، دست یابد.
مسلم است که میان آثار پیامبران و صالحان و خیراتى که انسان از این راه به دست مى آورد رابطه مادى وجود ندارد، لیکن همانگونه که گفته شد فیض هاى الهى بربندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى شود، آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. آیات قرآن کریم و روایات فراوانى بر این حقیقت تأکید دارد. افزون بر اینکه هیچ مانع عقلى نیست که آثار پیامبر و صالحان در اجابت خواسته هاى انسان اثر گذار باشد. اینک برخى از آیاتى که در این زمینه است:
1. پیراهن یوسف(علیه السلام) و بینایى یعقوب(علیه السلام)
یعقوب پیامبر، مدتى طولانى در رنج هجران فرزند عزیزش یوسف(علیه السلام) بود و در آن مدّت آنقدر گریست که به تعبیر قرآن کریم، چشمانش سفید (و نابینا) شد: «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»(1).
اراده الهى بر آن شد که به واسطه پیراهن فرزندش یوسف، بینایى یعقوب را به او برگرداند. خداوند از زبان یوسف(علیه السلام) چنین نقل مى فرماید:
«اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً»(2) ؛ (این پیراهن مرا ببرید و به صورت پدرم بیندازید، بینا مى شود).
شکى نیست که پیراهن یوسف، از جهت موّاد و شکل، با پیراهن هاى دیگر فرقى ندارد، ولى خواست خدا آن بود که فیض الهى از این راه به بنده اش یعقوب برسد. قرآن با صراحت این حقیقت را چنین بیان مى کند:
«فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً»(3)؛ (چون مژده دهنده آمد، آن پیراهن را به صورت او افکند، پس او بینا شد).
2. تابوت سکینه بنى اسرائیل
حضرت موسى(علیه السلام) در اواخر عمر شریفش، الواح مقدّس را که در بردارنده شریعت او بود، همچنین زره، سلاح و آثار دیگرش را در صندوقى گذاشت و صندوق را به وصىّ خود «یوشع بن نون» سپرد. از همین جا آن صندوق نزد بنى اسرائیل اهمیت ویژه اى یافت. در جنگ هایى که میان آنان و دشمنانشان پیش مى آمد، آن صندوق را به عنوان تبرک با خود مى بردند و به سبب آن از خداوند نصرت مى طلبیدند و تا وقتى که آن صندوق میان آنان بود، با عزّت مى زیستند. امّا وقتى که در دین سست شدند و تأثیر عامل بازدارنده اخلاقى در میان ایشان کم شد، دشمنانشان توانستند آنان را شکست دهند و آن صندوق مقدس را هم به غارت ببرند.
چون خداى سبحان پس از مدتى طالوت را به عنوان پادشاه و فرمانده بنى اسرائیل برگزید، پیامبرشان به ایشان گفت: نشانه صدق او و اینکه طالوت از سوى خداوند به فرماندهى تعیین شده است، آن است که صندوق را نزد شما مى آورد. قرآن در اشاره به این داستان مى فرماید:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(4)؛ (پیامبرشان به آنان گفت: نشانه فرمانروایى او آنست که تابوت را براى شما مى آورد، در آن مایه آرامشى از سوى خداست و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون برجا گذاشته اند. آن صندوق را فرشتگان حمل مى کنند. به یقین در این موضوع، نشانه اى است، اگر اهل ایمان باشید.)
دقّت در آیه مى رساند که قرآن کریم، از زبان پیامبر نقل مى کند که بنى اسرائیل به آن صندوق تبرک مى جستند و آن قدر ارزش و شرافت داشته که فرشتگان آن را حمل مى کردند. اینک مى پرسیم: اگر این کار، با اصول توحید، ناسازگار است، چگونه آن پیامبر، این خبر را به صورت یک مژده به آنان نقل مى کند؟
به این دو آیه بسنده مى کنیم. دقت در این آیات ما را از یک اصل علمى و قرآنى روشن آگاه مى کند و آن اینکه گاهى خواست الهى بر این مى شود که نعمت ها، مواهب مادى و معنوى را از خلال اسباب و عوامل طبیعى به بشر افاضه کند، بدون آنکه میان امور مادى و معنوى تفاوتى باشد، مثل آنکه اراده الهى تعلّق گرفته تا بشر را از راه اسباب طبیعى هدایت کند، از این رو پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاده است. ولى در همان حال، گاهى نیز اراده خدا بر این تعلّق مى گیرد که فیض خویش را از راه ها و اسباب غیرطبیعى جارى سازد. تبرّک یکى از آن راه هاى غیرطبیعى است که انسان به آن روى مى آورد تا فیض الهى و نعمت پروردگار را به دست آورد.
براساس همین روش، مسلمانان به آثار پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و به موى شریف او و به قطرات آب وضوى آن حضرت و به جامه و ظرف و لمس بدن مطهّرش تبرک مى جستندکه نمونه هاى آن در روایت ها آمده است. پس تبرّک، سنتى شد که صحابه به آن عمل مى کردند و تابعان و صالحان بعدى نیز از آنان پیروى کردند.(5)
ممنون