پاسخ اجمالی:
ابن تیمیه می گوید: «او بر امرى حزن داشته که فوت شده و باز نمى گردد، ولى ابوبکر از ترس این که حضرت پیامبر کشته شود خوف داشته است... چون حضرت فوت کرد هرگز چنین حزنى را ابوبکر نداشت؛ زیرا بى فایده است، نتیجه این که حزن ابوبکر بدون شکّ کامل تر از حزن فاطمه است». در جواب می گوییم: اولا: حزن ابوبکر که خدا و رسولش از آن نهی کردند ناشى از ضعف ایمان او بوده است. ثانیا: حزن در فراق محبوب نه تنها امرى جایز و راجح است بلکه خود پیامبر(ص) نیز در مرگ فرزندش ابراهیم محزون می شد.
پاسخ تفصیلی:
ابن تیمیه در اعتراض به حزن حضرت زهرا (علیها السلام) در سوگ پدرش و مقایسه آن با حزن ابوبکر در غار مى گوید: «شیعه و دیگران از فاطمه حکایت مى کنند که به حدّى در سوگ پیامبر(صلى الله علیه وآله) حزن داشته که قابل توصیف نیست، و این که او بیت الاحزان ساخته است، و این کار را مذمّت براى او به حساب نمى آورند، با این که او بر امرى حزن داشته که فوت شده و باز نمى گردد، ولى ابوبکر در زمان حیات پیامبر از ترس این که حضرت کشته شود خوف داشته است و آن حزنى است که متضمن نگهبانی از پیامبر(صلى الله علیه و آله) است، و لذا چون حضرت فوت کرد هرگز چنین حزنى را ابوبکر نداشت؛ زیرا بى فایده است، نتیجه این که حزن ابوبکر بدون شکّ کامل تر از حزن فاطمه است» (1).
در پاسخ باید گفت: اوّلا: حزن ابوبکر ناشى از ضعف ایمان او به نصرت الهى بوده است و لذا پیامبر(صلى الله علیه وآله) در غار به او فرمود: ( لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا) (2)؛ « غم مخور، خدا با ماست».
چرا که خداوند متعال دربارۀ دوستان خود مى فرماید: ( أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ)(3)؛ «آگاه باشید [دوستان و] اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند.»
از طرفی این حزنی که از ابوبکر صادر شده یا مورد رضایت خدا بوده یا مورد سخط و غضب او، اگر مورد رضایت الهی بوده خدا و رسولش از کاری که مرضیّ الهی بوده باشد هرگز نهی نمی کنند در حالیکه اینجا ابوبکر را نهی کردند، و اگر موجب غضب خدا است پس ابوبکر مرتکب فعلی شده که غضب و سخط الهی را برانگیخته است.
ثانیاً: حزن در فراق محبوب و گریه کردن بر او نه تنها امرى جایز و راجح است بلکه خود پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز چنین مى کرده است.
انس بن مالک از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که در مرگ فرزندش ابراهیم فرمود:« إنّ العین تدمع والقلب یحزن و لا نقول إلاّ مایرضى ربّنا، و إنّا لفراقک یا إبراهیم لمحزونون»(4)، «همانا چشم مى گرید، و قلب محزون مى شود ولى غیر از آنچه رضایت پروردگار ماست نمى گوییم، و به طور حتم اى ابراهیم در فراق تو محزونیم».
چرا ابن تیمیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعتراض نمى کرد که چرا به امرى که گذشته و فوت شده محزونى؟!
بخارى و مسلم نقل کرده اند: هنگامى که خبر شهادت زید بن حارثه و جعفر بن ابى طالب و عبدالله بن رواحه در غزوه موته به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) رسید؛ در حالى که آثار حزن بر ایشان هویدا بود، جلوس نمود(5).
بخارى از انس بن مالک نقل کرده که گفت: « قنت رسول الله(صلى الله علیه وآله) شهراً حین قتل القرّآء، فما رأیت رسول الله حزن حزناً قطّ أشدّ منه»(6)، «هنگامى که قاریان قرآن در کنار بئر معونه به شهادت رسیدند، یک ماه حضرت با مردم سخن نمى گفت. و هرگز دیده نشد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به این شدّت ناراحت شده باشد».
ثالثاً: حزن و اندوه حضرت زهرا (علیها السلام) بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در فراق پدرش نبوده، بلکه حزن و اندوه و گریه او بر ارتداد امت و به فراموشى سپردن تمام زحمات و سفارشات پدرش و خانه نشین کردن خلیفه به حق رسول خدا (صلى الله علیه وآله) یعنى حضرت على (علیه السلام) و دیگر امور نیز بوده است. حضرت زهرا(علیها السلام) چنان از این امور محزون و ناراحت بود که عبدالله بن حارث مى گوید: « مکثت فاطمة بعد النبیّ(صلى الله علیه وآله) ستّة أشهر و هی تذوب»(7)، « فاطمه (علیها السلام) بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله) شش ماه زنده بود و این درحالى بود که بدنش در این مدّت آب مى شد».
رابعاً: چه کسى گفته که ابوبکر در سوگ پیامبر(صلى الله علیه وآله) محزون نشده و نگریسته است؟! بلکه مطابق نصّ طیالسى، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نوحه سرایى نیز کرده است.
او مى گوید: «بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) چون بر حضرت وارد شد لبانش را بین دو چشمان حضرت گذاشت و دو دستش را به دوگیجگاه او، آن گاه فریاد برآورد:« وا نبیّاه، وا خلیلاه، وا صفیّاه»؛ «آه اى نبىّ خدا، واى اى دوست خدا، واى انتخاب شده خدا»(8).
خامساً: چگونه انسان در فراق رسول خدا(صلى الله علیه وآله) محزون نگردد؛ در حالى که حضرت فرمود: « من أصیب بمصیبة فلیذکر مصیبته بی فإنّها من أعظم المصائب»(9)؛ « هر کس به مصیبتى گرفتار آمد باید مصیبت مرا به یاد آورد؛ زیرا که مصیبت من از بزرگ ترین مصیبت ها است».
سلمان و ابوالدرداء دائماً در فراق رسول خدا(صلى الله علیه وآله) محزون بودند و لذا از آن دو رسیده که مى گفتند: « ثلاثة أحزنتنی حتّى أبکتنی: فراق محمّد (صلى الله علیه وآله)...»(10)؛ « سه چیز مرا به حدّى محزون کرده که به گریه وا داشته است: یکى فراق محمّد (صلى الله علیه وآله)...».
حال آیا محزون نشدن یک انسان در مرگ پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) فضیلت است؟!(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.