پاسخ اجمالی:
عایشه بعد از واقعه جمل بارها ابراز پشیمانی کرد و ابن زبیر را ملامت نمود. وی می گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم بیست سال پیش از این روز، مرده بودم. دوست داشتم در سوگ ده فرزند مانند حارث بن هشام مى نشستم و همراه پسر زبیر، این راه را نمى پیمودم. وقتى آیه: «وقرن فى بیوتکنّ...» را تلاوت مى کرد، چنان می گریست که روسرى اش خیس مى شد. او به عبد الله بن عمر می گفت: اگر تو مرا باز مى داشتى، دست به شورش نمى زدم... .
پاسخ تفصیلی:
عایشه بعد از واقعه جمل بارها ابراز پشیمانی کرد و در این مورد بارها به نقش ابن زبیر هم اشاره داشت. با توجه به اینکه متون تاریخی اهل سنت حکایت از توجیه ناپذیری جنگ جمل و نقش حساس پسر زبیر دارد، سخن عایشه را در این باره ذکر می کنیم:
1. الکامل فی التاریخ به نقل از عایشه، می نویسد که وی پس از جنگ جمل گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم بیست سال پیش از این روز، مُرده بودم.(1)
2. المستدرک على الصحیحین به نقل از عایشه روایت کرده که وی گفت: دوست داشتم در سوگ ده فرزند مانند حارث بن هشام مى نشستم و همراه پسر زبیر، این راه را نمى پیمودم. (2)
. الطبقات الکبرى به نقل از عمارة بن عُمَیر می نویسد: کسى برایم روایت کرد که شنیده بود وقتى عایشه آیه: «وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ …»(3)؛ (و در خانه هایتان بنشینید) را تلاوت مى کرد، چنان می گریست که روسرى اش خیس مى شد.(4)
4. تاریخ بغداد به نقل از عُروه روایت کرده که: هیچ گاه عایشه حضور در جنگ جمل را به یاد نمى آورْد، مگر آن که مى گریست تا آن جا که روسرى اش خیس مى شد و مى گفت: اى کاش از یاد رفته بودم و فراموش شده بودم ؟!(5)، (6)
5. المناقب به نقل از ابو عتیق نوشته است: عایشه گفت: هر زمان پسر عمر [از این جا] گذر مى کند، او را به من نشان دهید. وقتى گذر کرد، به عایشه گفته شد: این، فرزند عمر است.
عایشه گفت: اى ابو عبدالرحمان! چه چیزى جلوىِ تو را گرفت که مرا از رفتن [به جنگ با على] باز بدارى؟
عبد الله بن عمر گفت: دیدم مردى بر [فکر و کار] تو مسلّط شده است که یقین داشتم با او مخالفت نمى کنى (مقصودش عبد اللَّه بن زبیر بود).
عایشه گفت : بدان که اگر تو مرا باز مى داشتى، دست به شورش نمى زدم.(7)
6. نهایة الأرب می نویسد: چهره هاى سرشناسی بعد از جنگ جمل، نزد عایشه آمدند. یکى از آنها قَعقاع بن عمرو بود که نزد او آمد و سلام کرد. عایشه گفت: به خدا سوگند، دوست داشتم که بیست سال پیش از این، مُرده بودم.(8)
7. فتح البارى به نقل از محمّد بن قیس روایت کرده که: [روزی] جنگ جمل به یاد عایشه آمد و گفت: آیا هنوز مردم از جنگ جملْ سخن مى گویند؟ گفتند: آرى.
گفت: دوست داشتم در خانه مى نشستم - چنان که دیگران نشستند - و این براى من دوست داشتنى تر بود از این که از پیامبر خدا ده فرزند مى داشتم و تمامى آنان، مانند عبدالرحمان بن حارث بن هشام بودند.(9)، (10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.