پاسخ اجمالی:
روایاتی که دربارۀ مذمت مختار در کتب روایی و رجالی ذکر شده پنج روایت است؛ سند سه روایت به طور جدّی ضعیف است و روایت چهارم مرسل است و متن روایت پنجم هم دچار تحریف است. اگر اقوال ائمه(ع) را ملاحظه کنیم، می فهمیم که مختار از پیشگامان مجاهدانی است که خداوند جل جلاله آنها را ستوده است. واضح است که دشمنان مختار برایش عیوبی را ساختند تا او را از قلوب شیعه دور کنند.
پاسخ تفصیلی:
روایاتی که دربارۀ مذمت مختار در کتب روایی و رجالی ذکر شده عبارتند از:
1. حبیب الخثعمی از أبی عبد الله (امام صادق(علیه السلام)) روایت کرده که فرمود: مختار بر علی بن حسین (امام سجاد(علیه السلام)) دروغ می بست.(1)
2. یونس بن یعقوب، از أبی جعفر (امام باقر(علیه السلام)) روایت کرده که فرمود: مختار بن أبی عبیدة به علی بن الحسین(امام سجاد علیه السلام) نامه ای نوشت و هدایایی برای ایشان از عراق فرستاد، پس هنگامی که فرستادگان بر در خانه علی بن الحسین(علیه السلام) ایستادند، شخصى رفت براى آنان اجازه ورود بگیرد. آنگاه شخصى از طرف حضرت سجاد(علیه السلام) بیرون آمده و به آنان گفت: امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: از در خانه من دور شوید، زیرا من هدیه هاى دروغگویان را نمی پذیرم و نامه هاى آنان را نمی خوانم. آنان نام حضرت سجاد(علیه السلام) را محو کردند و در عوض نام محمّد بن حنفیه را نوشتند.
امام محمّد باقر(علیه السلام) می فرماید: مختار در آن نامه چیزى براى امام سجاد(علیه السلام) ننوشته بود غیر از اینکه نوشته بود: «یابن خیر من طشى و مشى» «ای فرزند بهترین کسی که زندگی کرد و راه رفت». ابو بصیر می گوید: به حضرت باقر(علیه السلام) گفتم: من معناى کلمه مشى را می دانم. معناى کلمه طشى چیست؟ فرمود: حیات و زندگى کردن.(2)
3. عمر بن علی می گوید: مختار بیست هزار دینار براى امام زین العابدین(علیه السلام) فرستاد. پس ایشان آن پول را قبول کرد و خانه عقیل بن ابى طالب را که خراب شده بود ساخت. عمر بن علی گفت: بعد از اینکه مختار کلام خود را ظاهر کرد چهل هزار دینار براى امام سجاد فرستاد، ولى حضرت سجاد آن را نپذیرفت. و مختار کسی است که مردم را بسوى محمّد بن حنفیه دعوت می کرد. آنان که مختاریه بودند به کیسانیه نامیده شدند. لقب مختار: کیسان بود. مختار بدین جهت به کیسان لقب یافت که نام امیر لشکرش ابو عمره، کیسان بود... (3)
4. شیخ صدوق (قدس سره) نیز روایت مرسلی را روایت کرده است که: وقتى امام حسن(علیه السلام) در تاریکى ساباط (مدائن) عبور می کردند شخصى که در تعقیب آن حضرت بود با خنجرى مسموم حمله کرد و ضربتى به امام(علیه السلام) زد، ضربت کارگر واقع شد. لذا حضرت، امر فرمودند که او را به قبیله جریحى که حاکم بر آنها عموى مختار، مسعود بن قیله بود، ببرند. حضرت را به آنجا انتقال دادند، مختار به عموى خود گفت: حسن را بگیر و تسلیم معاویه کن، او عراق را به ما خواهد داد، شیعیان از گفتار مختار به عمویش به خشم آمدند؛ پس قصد کردند مختار را بکشند، عمویش از شیعیان عذر خواهى نمود و تقاضا کرد او را ببخشند، شیعیان از کشتنش در گذشتند . (4)
با بررسی این روایات معلوم می شود که سند سه روایت اول به طور جدّی ضعیف است و روایت چهارم به خاطر مرسل بودنش قابل اعتماد نیست، علاوه بر آن، اگر روایت صحیح هم بوده باشد می توان گفت این خواسته مختار خواسته ای جدی نبوده و بی شک مختار خواسته است با آن پیشنهاد نظر عمویش را کشف کند، پس اگر بداند که عمویش چنین می خواهد برای خلاصی امام حسن(علیه السلام) اقدام کند. بنابراین گفته او از باب علاقه به امام حسن(علیه السلام) است.
البته روایت پنجمی هم وجود دارد که روایتی صحیح بوده و متن آن چنین است: ابن سنان از ابو عبدالله (امام صادق(علیه السلام)) روایت کرده که فرموند: براستی ما اهل بیت، راستگویانی هستیم که از دروغگویی که بر علیه ما دروغ می بندد و با دروغش [اثر] صدق ما را نزد مردم ساقط می کند در امان نیستم؛ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در سخن، راستگوترین مردم بود که مسیلمه بر ایشان دروغ می بست، و امیرالمؤمنین(علیه السلام) راستگوترین آفریده های خدا بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود و آن کسی که بر ایشان دروغ می بست و در مسیر تکذیب ایشان - به واسطه دروغ هایی که بر ایشان افترا می بست – تلاش می کرد، عبدالله بن سباء بود که خدا او را لعنت نماید، و ابو عبدالله الحسین بن علی(علیه السلام) مبتلا به مختار بود.
پس از آن حضرت ابو عبدالله (امام صادق(علیه السلام)) حارث شامی و بنان را یاد آوری نمود و فرمود: حارث و بنان بر علی بن الحسین(علیهما السلام) دروغ می بستند، سپس از مغیرة بن سعید و بُزیعا و سرّی و ابا الخطاب و معّمر و بشار اشعری (شعیری) و حمزۀ بربری و صائد نهدیّ یاد کرد و فرمود: خدا آنها را لعنت کند، براستی ما از دروغگو یانی که بر ما دروغ می بندند و کسانی که در فکر و عقیده ناتوان هستند در امان نیستیم، خداوند ما را از شرّ آنها حفظ کند و سوزش آهن را به ایشان بچشاند.(5)
لکن این روایت دچار تحریف است، چرا که مختار ابن ابی عبیده در کوفه و امام حسین(علیه السلام) در مدینه بود، و در هیچ روایتی و حتی در هیچ خبر ضعیفی، دروغی از مختار نسبت به امام حسین(علیه السلام) نقل نشده است، و بعید نیست که مختاری که بر امام حسین(علیه السلام) دروغ می بست شخصی غیر از مختار ابن ابی عبیده باشد.
علامه مجلسی (قدس سره) - به نقل از جعفر بن نما الحلی (م680)– فرموده است: «اگر علما در اقوال امامان در مدح مختار اندیشه می کردند، هر آیینه می دانستند که مختار از پیشگامان مجاهدی است که خداوند جل جلاله آنها را در کتاب مبینش ستوده است، و دعای امام زین العابدین(علیه السلام) برای مختار دلیل واضح و برهان آشکاری است بر اینکه بی شبهه مختار در نزد ایشان از نیکان برگزیده است؛ اگر دعای امام(علیه السلام) برخلاف اعتقادی باشد که درباره مختار دارد، در این صورت امام(علیه السلام) دعایی می کند که مستجاب نشود و سخنی می گوید که ثمره ای نداشته باشد که در این حالت دعای امام(علیه السلام) برای مختار بیهوده خواهد بود و امام(علیه السلام) منزه است از بیهوده گویی.
و ما از امامان(علیهم السلام) گفتار زیادی در ضمن این کتاب (ذوب النضار فی شرح آخذ الثار) آوردیم که مدح مختار و نهی از سرزنش او در آن تکرار شده بود آن اندازه که در آن صاحبان بصیرت را بی نیازی و صاحبان عبرت را نیاز باشد.
و بی شبهه این است و جز این نیست که دشمنان مختار برایش عیوبی را ساختند تا او را از قلوب شیعه دور کنند، چنانکه دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) عیبهایی برای ایشان ساختند و به سبب آن ساخته ها بسیاری از رویگردانان از محبت و اطاعتش هلاک شدند... پس در قضیه مختار آن شده که در رابطه با پدر امامان پاک شده است»... .(6)، (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.