پاسخ اجمالی:
بسیاری از علمای اهل سنت مثل ابن حجر، ذهبی، ابن ابی الحدید و... درباره شخصیت فاطمه(س) گفته اند: پیامبر(ص) فاطمه(س) را زیاد دوست می داشت و او را احترام می کرد و برایش بلند می شد واو را پاره تن خود و سرور زنان می نامید؛ فاطمه(س) صاحب اخلاقی نیکو و ملکاتی شریف و طبیعتی نجیب، صابر، متدین، نیکوکار، عفیف، قانع و شکر گزار خداوند بود.
پاسخ تفصیلی:
علمای اهل سنت درباره شخصیت صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) سخنان بسیاری از سر تواضع گفته و نوشته اند که ما در اینجا به برخی از کلمات آنان اشاره می کنیم:
1- محمد بن عبد الوهاب (1206ق) [بنیان گذار وهابیت و از معاندان اهل بیت] در کتاب «مختصر زاد المعاد» می نویسد: پیامبر(صلی الله علیه وآله) همواره برای فاطمه(علیها السلام) بر می خواست و این بخاطر خوشحالی از ورود او بود.(1)
2- ابن حجر عسقلانی (852ق )می گوید: «و مناقبها کثیرة جداً»؛ (و فضائل او به واقع بسیار است).
3- ذهبی (748ق)؛ از مورخین بزرگ اهل سنت می نویسد: «و مناقبها غزیرة و کانت صابرة دیّنة خیّرة صیّنة قانعة شاکرةً لله»؛ (فضیلت های فاطمه(علیها السلام) بسیار است و همانا (ایشان بانویی) صابر، متدین، نیکوکار، عفیف، قانع و شکر گزار خداوند بود). وی در جایی دیگر می نویسد: «و قد کان النّبی یحبّها و یکرمها و یسرّ الیها»؛ (پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را دوست می داشت و اکرام و احترام می نمود و اسرارش را با وی در میان می گذاشت).
4- ابو نعیم اصفهانی [در کتاب حلیة الاولیاء]می نویسد: «از جمله پرهیزکارترین برگزیدگان و برگزیده ترین پرهیزکاران، فاطمه(سلام الله علیها)، سیده بتول، پاره ی تن رسول است».
5- ابن اثیر می نویسد(2): «فاطمه(علیها السلام) به ام ابیها ملقب شده و محبوب ترین افراد نزد رسول خدا بود». همچنین در جای دیگر می گوید: «فاطمه(علیها السلام) محبوب ترین دختران پیامبر و شبیه ترین افراد نسبت به او در خلقت و اخلاق بود...».
6- ابن ابی الحدید می گوید: رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلّم)، فاطمه(سلام الله علیها) را بسیار اکرام می نمود. پیامبر در محضر خاص و عام بارها و بارها، و در موارد مختلف می فرمود: «فاطمه سید و سرور زنان است. او همانند مریم دختر عمران است.» اکرام او نسبت به فاطمه از حد یک دوست داشتن عادی پدر و فرزندی فراتر رفته بود.
7- ابن ابی الحدید معتزلی [در شرح نهج البلاغه] از استاد خود، ابوجعفر یحیی بن محمد علوی بصری، نقل می کند که می گفت: «حرمت فاطمه بزرگتر و منزلتش رفیع تر، صیانتش به خاطر رسول خدا سزاوارتر است. فاطمه پاره تن و جزئی از گوشت و خون اوست؛ نه همچون زن بیگانه که هیچ نسبتی بین او و شوهرش نیست... چگونه عایشه و دیگران همپایه فاطمه باشند درحالی که همه مسلمانان، چه آنان که او را دوست دارند و چه آنان که او را دوست ندارند اجماع دارند که فاطمه سرور زنان جهانیان است؟»
8- ابوسالم کمال الدین محمد بن طلحه شافعی- (۵۸۲- ۶۵۲ هـ ق) : صاحب کتاب «عقد الفرید» و «مطالب السؤول» نام دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را با این بیان خاطر نشان می شود: «همانا او به فضیلت و خلق و خوهایی که از سوی پیامبر منصوص بود مخصوص شده بود و به خصایصی که کلام نبوی به آن تصریح کرده بود برتری داده شده بود و با صفات شریفی که نفسهای پاک و گرانقدر در تک تک آنها مسابقه داده بودند متمایز شد... و همراه با فرزندانش داخل در آن عده از کسانی شد که خداوند تعالی آنان را با نزول آیات قرآن کریم مخصوص و وجوب اعتقاد به آنها را لازم کرد...»
9- ابن صباغ مالکی (۷۸۴ – ۸۵۵ ق.) صاحب کتاب «الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمه» در تمجید از بانوی یکتای خلقت می نویسد: «او، فاطمه زهرا، کسی است که «سبحان الذی اسری...» بر او نازل شد و سوّمِ خورشید(پیامبر) و ماه (علی) و سرور زنان به اجماع اهل راستی و هدایت است».
10- توفیق ابوعلم متفکر و نویسندۀ مصری کتابی نگاشته است با نام «فاطمه زهرا» و با زیبایی هرچه تمام تر قلم فرسایی نموده است. او با این بیان از صدیقه کبری(علیها السلام) یاد می کند:
«فاطمه رضی الله عنها، ضرب المثل کمال و جمال بود و در وجودش ذخایری از انسانیت و مردمی، عفت و بزرگواری، پاکی و هوشیاری، فطانت و آگاهی که امکان داشت بانویی به آنها دسترسی یابد، فراهم آمده بود.
این استاد مصری تعبیرات متنوع و پرباری در وصف بانوی دو عالم به کار می برد که از جمله آنها این بیان است: «جان نیرومند فاطمه در قالبی که گنجایش آن را نداشت، جایگزین شده بود.» و باز در جای دیگر می نویسد: « فاطمه، رضی الله عنها، صاحب اخلاقی نیکو و ملکاتی شریف و طبیعتی نجیب بود... او احساسی عظیم و فهمی سریع و ذهنی تند داشت. مروتی سرشار و مکارمی تحسین انگیز و دستی فیاض و کفیّ بسیار بخشنده اش بود. دلی بی پروا و شجاع در سینه اش می طپید. با آنکه زیر بار هیچ زوری نمی رفت از هرگونه خودپسندی و عجب منزه بود. تکبر و تبختر دیگران را به چیزی نمی گرفت و در برابر هیچ عظمتی سر فرود نمی آورد.
او تنها دامان پاکی است که فرزندان رسول خدا، همه از آنند و تنها زمین طیب و طاهری است که شجره برومند خاندان گرامی پیامبر، در آن روییده، بلکه او پاکترین مادری است که حافظه قرون و اعصار به خاطر می آورد» او یکی از نخستین سازندگانِ تاریخ اسلام است... و در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او همین بس که تنها دختر بزرگوار پیامبر، صلی الله علیه و آله سلم، و همسر گرامی امام علی بن ابیطالب، کرم الله وجهه، و مادر حسن و حسین است.
زهرا، آن شهاب نورافشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلک رسالت و بالاخره، زهرا آن والاترین بانوی آفرینش است. اما همه این تعبیرات جز بخش اندکی از دنیای فضیلت و شرافت او را آینه داری نمی کند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایشگر نیست، چرا که زهرا دخت رسالت و پرورده دامان وحی است.». همین نویسنده در ادامه می نویسد: «زهرا جایگاهی والاتر از آن دارد که تعبیرات، عظمت او را بازگویند و جمله ها نمایشگر قدر و مرتبتش گردند».(3)
11- عبدالفتاح عبدالمقصود نویسنده معروف اهل سنت و مصری: وی پشتیبانی و جانبداری فاطمه زهرا(علیها السلام) از امیرالمؤمنین را یادآور می شود و می نویسد: « فاطمه... بر خود لازم می دانست که به پا خیزد، دعوت کند، و تا می تواند بکوشد. او دوش به دوش شوهر مظلومش ایستاد و با زبان که تنها وسیله دفاعش بود او را یاری می کرد. با این عمل، خدیجه کبری را در خاطره ها زنده کرد؛ گویا چهره همان مادر است که نمایان و زنده شده است».(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.