پاسخ اجمالی:
یاقوت حموى در«معجم الأدباء» در شرح حال «ابن مفجّع» مى نویسد: قصیده «ذات الأشباه» از آن اوست. این قصیده از آن رو ذات الأشباه نامیده شده که سراینده اش به حدیث تشبیه نظر داشته است و با این مطلع آغاز می شود: اى که مرا براى محبّتم به على سرزنش مى کنى، برخیز و نکوهیده و رسوا به دوزخ در آى...، و در ادامه شباهت علی(ع) با پیامبران در حدیث تشبیه را به نظم آورده.
پاسخ تفصیلی:
یاقوت حموى در «معجم الأدباء» در شرح حال «محمّد بن احمد بن عبیداللهِ» کاتب، معروف به «ابن مفجّع» مى نویسد: قصیده «ذات الأشباه» از آن اوست. این قصیده از آن رو «ذات الأشباه» نامیده شده که سراینده اش به حدیث تشبیه نظر داشته است.
مفجّع این حدیث را در قصیده اش آورده است. آغاز قصیده او چنین است:
«أ یُّهَا اللَّائِمی لِحُبیِّ عَلیّاً *** قُمْ ذَمیماً إلَى الْجَحیمِ خَزیّ
أ بِخَیْرِ الْأنامِ عَرَّضْتَ لا *** زِلْتَ مَذُوداً عَنِ الْهُدَى مَزْویّا؟!
أ شِبْهِ الْأنْبیاءِ کَهْلا وَ زُولا *** وَ فَطیماً وَ راضِعاً وَ غَذیّا؟!
کانَ فی عِلْمِهِ کَآدَمَ إذْ علـ *** ـِمَ شَرْحَ الْأسْماءِ وَ الْمـَکْنیَّ
وَ کَنُوح نَجّى مِنَ الْهـُلْکِ مَنْ سُیْـ *** ـیِرَ فیِ الْفُلْکِ إذْ عَلَا الْجُودیَّ
وَ جَفا فی رِضَا الإْلهِ أباهُ *** وَ اجْتَواهُ وَ عَدَّهُ أجْنَبیّ
کَاعْتِزالِ الْخَلیلِ آزَرَ فیِ اللهِ *** وَ هِجْرانِهِ أباهُ مَلیّ
وَ دَعا قَوْمَهُ فَآمَنَ لُوطٌ *** أقْرَبُ النَّاسِ مِنْهُ رُحْماً وَ رِیّ
وَ عَلیٌّ لَمـَّا دَعاهُ أخُوهُ *** سَبَقَ الْحاضِرینَ وَ الْبَدَویَّ
وَ لَهُ مِنْ أبیهِ ذِی الْأیْدِ *** إسْماعیلَ شِبْهٌ ما کانَ عَنیِّ خَفیّ
إنَّهُ عاوَنَ الْخَلیلَ عَلَى الْکَعْبَةِ *** إذْ شادَ رُکْنَهَا الْمـَبْنیَّ
وَ لَقَدْ عاوَنَ الْوَصیُّ حَبیبَ اللْـ *** ـله إذْ یَغْسُلانِ مِنْهَا الصُّفیَّا(1)
رامَ حَمْلَ النَّبیِّ کَیْ یَقْطَعَ الْـ *** ـأصْنامَ مِنْ سَطْحِهَا الْمـَثُولَ الحَبیَّ
فَحَناهُ ثِقْلُ النُّبُوَّةِ حَتَّى *** کادَ یَنْآدُ تَحْتَهُ مَثْنیّ
فَارْتَقَى مِنْکَبَ النَّبیِّ عَلیٌّ *** صِنْوُهُ ما أجَلَّ ذَا الْمـُرْتَقیَّ
فَأماطَ الْأوْثانَ عَنْ ظاهِرِ الْـ *** ـکَعْبَةِ یَنْفی الرِّجاسَ عَنْها نَفیَّ
وَ لَوْ أنَّ الْوَصیَّ حاوَلَ مَسَّ النْـ *** ـنَجْمِ بِالْکَفِّ لَمْ تَجـِدْهُ قَصیّ
أ فَهَلْ تَعْرِفُونَ غَیْرَ عَلیٍّ *** وَ ابْنُهُ اسْتَرْحَلَ النَّبیَّ مَطیّا»
(اى که مرا براى محبّتم به على سرزنش مى کنى، برخیز و نکوهیده و رسوا به دوزخ در آى.
آیا از بهترین آفریدگان، به کنایه، خرده مى گیرى؟! همواره از هدایت دور و برکنار باشى!
او که در میانسالى و جوانى و خردسالى و شیرخوارگى و جنینى، همانند پیامبران است؟
او در دانشش همچون آدم (علیه السلام) است، چرا که شرح نامها و کنیه ها را مى داند.
و همچون نوح هر کس را که در کشتى نشست، از نابودى نجات داد؛ آن گاه که کشتى بر بلنداى «کوه جودى» جاى گرفت.
و براى خشنودى خدا، از پدرش دورى جست(2) و کناره گرفت و او را بیگانه به شمار آورد.
مانند کناره گیرى ابراهیم خلیل از آزر در راه خدا و دورى او از وى، به مدّتى طولانى.
ابراهیم قومش را [ به خدا ]دعوت کرد و لوط که در خویشاوندى و همسایگى، نزدیک ترین مردمان به ابراهیم بود، او را پاسخ گفت.
و على نیز آن هنگام که برادرش، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را [ به اسلام] فرا خواند، از تمام شهرنشینان و بادیه نشینان پیشى گرفت.
و او شباهتى به پدرش اسماعیلِ صاحب قدرت دارد؛ شباهتى که از من پوشیده نیست.
اسماعیلْ، خلیل را در بناى کعبه یارى کرد؛ آن گاه که ستون آن بنا را بالا مى برد.
و وصىّ، حبیب خدا را یارى رساند؛ آن گاه که با یکدیگر، کعبه را از بتهاى سنگى پاک مى کردند.
او خواست پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بر دوش خود نهد تا وى بتهاى ایستاده متراکم را واژگون کند؛
ولى سنگینى نبوّت پشت او را خَم کرد تا اینکه نزدیک بود زیر این سنگینى، خمیده شود.
پس على، برادر راستین نبى، بر شانه او بالا رفت. چه پرشکوه است این بالارونده!
او بتها را از ظاهر کعبه دور کرد و پلیدیها را از آن، به بهترین شکل، زدود.
و اگر وصى مى کوشید تا از بلنداى شانه هاى نبى، به ستارگان دست بیابد، آن را دور از دسترس نمى یافت.
پس آیا جز على و پسرش (امام حسن(علیه السلام)) کسى را مى شناسید که پیامبر را مرکب خود قرار داده باشد؟)(3).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.