پاسخ اجمالی:
مبداء و عامل پیدایش این عقیده، میل عوام به تجسیم است که مى کوشد همه چیز را از دیدگاه مادّیت حل کند. همچنین تأثّر از فرهنگ یهود که در تورات از جسم بودن خداوند بسیار سخن گفته، از عوامل دیگر این تفکر است. خصوصاً که عدّه اى از مستبصرین اهل کتاب همچون کعب الاحبار به دستگاه خلافت نزدیک شده و از این طریق عقاید خود را در جامعه اسلامى با عنوان روایات پیامبر(ص)، منتشر می کردند.
پاسخ تفصیلی:
در مورد عوامل و مبدأ پیدایش نظریه تجسیم اقوالی ذکر شده که به آن اشاره می کنیم:
الف) عوامل پیدایش:
1 ـ میل عوام به تجسیم: زیرا بشر به جهت آن که به چشم خود عینک طبیعت و مادّیت را دارد، لذا مى کوشد همه چیز را از دیدگاه مادّیت حل کند.
2 ـ خوف از افتادن در تعطیل: لکن این قول افراط گرى است که مى توان با قول به تنزیه، جلوى آن را سد کرد.
3 ـ تأثّر از فرهنگ یهود: زیرا در عهد قدیم از جسم بودن خداوند بسیار سخن رفته است؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که عدّه اى از مستبصرین اهل کتاب به دستگاه خلافت نزدیک شده و از این طریق در جامعه اسلامى عقاید خود را منتشر کرده اند.
ب) مبدأ پیدایش:
شهرستانى در کتاب الملل و النحل مى نویسد: «بسیارى از یهود که مسلمان شده بودند، احادیث فراوانى را در خصوص تجسیم و تشبیه در عقاید اسلامى وارد کردند که تمام آن ها برگرفته از تورات بوده است»(1).
با مراجعه به تاریخ قبل از اسلام پى مى بریم که یهود، خدا را جسم دانسته و آن را به شکل انسان به حساب آورده اند و معتقد بودند که خدا داراى همسر و فرزند است. و به همین جهت بود که از حضرت موسى(علیه السلام) خواستند تا خداوند را به طور آشکار به آن ها نشان دهد.
این عقیده از یهود که توسط برخى از کسانى که به جهت کید بر اسلام مسلمان شدند؛ همچون کعب الاحبار و دیگران، داخل در اسلام شد، و به سرعت جاى خود را در بین مسلمانان باز کرد.
ذهبى مى گوید: «کعب الاحبار با اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) مجالست مى کرد و از کتاب هاى بنى اسرائیل براى آنان سخن مى گفت».(2) و نیز در کتاب «العلو» از عبدالله بن سلام یهودى نقل کرده که گفت: «إذا کان یوم القیامة جیء بنبیّکم حتى یجلس بین یدی الله على کرسیه»؛(3) (هر گاه روز قیامت فرا رسد، پیامبر شما آورده مى شود تا این که نزد خداوند بر روى کرسى او مى نشیند...).
دکتر رضاء الله مبارکفورى در مقدمه تحقیق کتاب «العظمة» از شیخ اصبهانى مى گوید: «اسرائیلیات در بین مسلمانان رسوخ کرد، و مى توان مبدأ ورود آن را در بین علوم مسلمانان به عصر صحابه باز گرداند...»(4)
همچنین عبدالله بن احمد بن حنبل به سندش از وهب بن منبه درباره عظمت خداوند متعال چنین نقل کرده است: «إنّ السماوات والبحار لفى الهیکل وأنّ الهیکل لفی الکرسى، وإنّ قدمیه عزّ وجلّ لعلى الکرسی، وقد عاد الکرسی کالنعل فی قدمیه»؛(5) (همانا آسمان ها و دریاها در هیکل است و هیکل در کرسى، و هر دو قدم خداوند عزّوجلّ بر روى کرسى است و کرسى همانند نعل در دو پا برمى گردد).
و نیز حافظ ابن حجر مى گوید: «... و کعبدالله بن عمرو بن العاص؛ فإنّه کان حصل له فی وقعة الیرموک کتب کثرة من کتب أهل الکتاب، فکان یخبر فیها من الأمور المغیبة، حتى کان بعض الصحابة ربما قال له: حدّثنا عن النبیّ(صلى الله علیه وآله) و لا تحدثنا عن الصحیفة»؛ (6) (و همانند عبدالله بن عمرو بن عاص؛ زیرا او در واقعه یرموک بر کتاب هاى بسیارى از کتب اهل کتاب ـ یهود و نصارا ـ دسترسى پیدا کرد، و به آنچه در آن کتب از اخبار غیبى بود حدیث مى گفت، حتى برخى از صحابه به او مى گفتند: براى ما از پیامبر(صلى الله علیه وآله) حدیث نقل کن نه از صحیفه».
بسر بن سعید که از بزرگان تابعین و از رجال کتب ستّه و از شاگردان ابوهریره به شمار مى آید، مى گوید: «فوالله لقد رأینا نجالس أبى هریره فیحدّث عن رسول الله (صلى الله علیه وآله)، و یحدثنا عن کعب ثمّ یقوم، فاسمع بعض من کان معنا یجعل حدیث رسول الله عن کعب و یجعل حدیث کعب عن رسول الله (صلى الله علیه وآله)»؛(7) (به خدا سوگند! ما خود مشاهده مى کردیم که با ابوهریره مجالست مى نمودیم، او براى ما از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و کعب الاحبار حدیث مى گفت، آن گاه برمى خاست. من از برخى از افراد که با ما بودند مى شنیدم که حدیثى را که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنیده بود، به کعب الاحبار نسبت مى داد و حدیثى را که از کعب الاحبار شنیده بود به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) منسوب مى کرد).
همچنین مالک بن انس از ابوهریره نقل کرده که گفت: «خرجت إلى الطور فلقیت کعب الاحبار، فجلست معه فحدثنى عن التوراة و حدّثته عن رسول الله (صلى الله علیه وآله)»؛(8) (من به طرف کوه طور رفتم و در آنجا کعب الاحبار را ملاقات نمودم، با او نشستم، او از تورات براى من حدیث مى گفت و من از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) براى او نقل حدیث مى کردم).
از این احادیث و کلمات استفاده مى شود که مبدأ پیدایش نظریه تجسیم از همان قرن اوّل وارد منابع اسلامى شد.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.