پاسخ اجمالی:
عبدى درباره امیرالمؤمنین(ع) چنین سروده: «لعمرک یا فتى یوم الغدیر**لأنت المرء أولى بالامور...»؛ (سوگند به جان تو اى جوانمرد روز غدیر! تو مردى هستى که در همه امور نسبت به دیگران اولویت دارى و...) . در این قصیده به گوشه اى از فضایل امیر المؤمنین(ع) اشاره شده؛ از جمله :اخوّت بین پیامبر(ص) وعلی(ع)، داستان مباهله، حدیث جوشیدن چشمه، بی توجهی به دنیا و حدیث: یا دنیا غُرّی غیری، حدیث ازدواج زهراى صدّیقه و اینکه محبّت آل محمّد(ع) پاداش رسالت آن حضرت است و... .
پاسخ تفصیلی:
بخشى از قصیده وى در مدح امیر المؤمنین(علیه السلام) ، این است :
1 ـ «لَعمرُکَ یا فتى یومِ الغدیرِ *** لأنت المرءُ أولى بالاُمورِ
2 ـ وأنت أخٌ لخیرِ الخلقِ طرّاً *** ونفسٌ فی مباهلةِ البشیرِ
3 ـ وأنت الصنوُ والصهرُ المزکّى *** ووالدُ شبّر وأبو شبیرِ
4 ـ وأنت المرءُ لم تحفلْ بدنیاً *** ولیس له بذلک من نظیرِ
5 ـ لقد نبعتْ له عینٌ فظلّتْ *** تفورُ کأنّها عنقُ البعیرِ
6 ـ فوافاه البشیرُ بها مغذّاً *** فقال علیٌّ أبشر یا بشیری
7 ـ لقد صیرّتُها وقفاً مُباحاً *** لوجهِ اللهِ ذی العزِّ القدیرِ
8 ـ وکان یقولُ یا دنیای غرّی ***سوای فلستُ من أهلِ الغرورِ
9 ـ وصابرَ مع حلیلتِهِ الأذایا *** فنالا خیرَ عاقبةِ الصبورِ
10 ـ وقالت اُمُّ أیمنَ جئتُ یوماً *** إلى الزهراءِ فی وقتِ الهجیرِ
11 ـ فلمّا أن دنوتُ سمعتُ صوتاً *** وطحناً فی الرحاءِ بلا مُدیرِ
12 ـ فجئتُ البابَ أقرعُهُ نغوراً *** فما من سامع لیَ فی نغوری
13 ـ فجئت المصطفى وقصصتُ *** شأنی وما أبصرتُ من أمر ذعورِ(1)
14 ـ فقال المصطفى شکراً لربٍّ *** بإتمام الحَباء لها جدیرِ
15 ـ رآها اللهُ مُتعَبةً فألقى *** علیها النوم ذو المنِّ الکثیرِ
16 ـ ووکّل بالرحا مَلَکاً مُدیراً *** فعدتُ وقد ملئتُ من السرورِ
17 ـ تزوّجَ فی السماءِ بأمر ربّی *** بفاطمةَ المهذّبةِ الطهورِ
18 ـ وصیّر مهرها خمسَ الأراضی *** بما تحویه من کَرَم وخیرِ
19 ـ فذا خیرُ الرجال وتلک خیرُ *** النساءِ ومهرُها خیر المهورِ
20 ـ وإبناها الأُلى فضلوا البرایا *** بتنصیصِ اللطیفِ بها الخبیرِ
21 ـ وصیّر ودّهم أجراً لطه *** بتبلیغِ الرسالةِ فی الاُجورِ»
1 ـ (سوگند به جان تو اى جوانمردِ روز غدیر! هر آینه تو مردى هستى که در همه امور (نسبت به دیگران) اولویّت دارى . 2 ـ و تو برادر کسى هستى که از همه خلایق برتر است ، ونفْس و جان او شدى در جریان مباهله پیامبرِ بشارت دهنده (بشیر) . 3 ـ و تو برادر عزیز و داماد تزکیه شده او هستى ، و پدر امام حسن (شبّر) و امام حسین (شبیر) مى باشى . 4 ـ و تو مردى هستى که توجّه و مبالاتى به دنیا نداشت و براى او در این مورد نظیر و مانندى نیست . 5 ـ همانا براى او چشمه اى جوشید و آن چشمه فوران نمود آنچنان که گویا گردن شتر است. 6 ـ پس شخصى به سرعت آمد تا بشارت چشمه را به او بدهد پس على فرمود: اى بشارت دهنده بشارت باد تو را . 7 ـ که همانا این چشمه را وقف نمودم براى رضاى خداوندِ صاحب عزّت و قدرت . 8 ـ و پیوسته مى فرمود : اى دنیا! کسى غیر از من را فریب ده که من اهل فریب خوردن نیستم . 9 ـ او و همسرش در برابر اذیّت و آزارها صبر نمودند ، پس به بهترین عاقبتى که براى شخص صبور است رسیدند . 10 ـ و اُمّ أیمن گفت : یک روز در شدّت گرما نزد حضرت زهرا رفتم . 11 ـ پس چون نزدیک شدم صدایى شنیدم و دیدم در سنگ آسیاب آردى است ، بدون اینکه کسى آن را بگرداند . 12 ـ پس نزدیک در آمدم و در را کوبیدم ، ولى کسى که در زدن مرا بشنود نبود . 13 ـ پس نزد مصطفى آمدم و قصّه خود را و ماجراى عجیبى را که مرا سرگشته و دهشت زده کرده بود و با چشم خود دیده بودم بازگو کردم . 14 ـ پس مصطفى فرمود : شکر مى کنم خداوند را به خاطر تمام و کامل کردن نعمت خوب خود بر او (زهراء(علیها السلام)) . 15 ـ خداوند او (زهرا(علیها السلام)) را خسته دید ، پس خداى صاحب نعمت فراوان ، خواب را بر او مسلّط گرداند . 16 ـ و براى آسیاب فرشته اى را وکیل کرد تا آن را بگرداند ; پس من برگشتم در حالى که (وجودم) از شادى پر شده بود . 17 ـ او (على(علیه السلام)) در آسمان به امر پروردگار با فاطمه که اخلاقش از هر عیبى تهذیب شده و پاک و پاکیزه است ازدواج کرد . 18 ـ و مهریّه او را یک پنجم زمینها، با کَرَم و خیرى که دربردارند ، قرارداد . 19 ـ پس این بهترین مردان ، و او بهترین زنان ، و مهر او بهترین مهریّه هاست . 20 ـ و دو فرزند او بر همه خلایق برترى دارند ; به تصریح (خداوند) لطیفِ خبیر . 21 ـ و در میان پاداش ها ، محبّت آنها را پاداش و مزد طه(پیامبر صلی الله علیه و آله) در مقابل تبلیغ رسالت قرار داد) .
در این قصیده به گوشه اى از فضایل امیر المؤمنین(علیه السلام) اشاره شده است ; از جمله :
1 ـ حدیث برقرارى اُخوّت و برادرى بین پیامبر اکرم و امیر المؤمنین(علیه السلام).
2 ـ داستان مباهله ، و اینکه به تصریح قرآن(2) او در آن جریان نَفْس و جان پیامبر اکرم قرار گرفت .
3 ـ حدیث جوشیدن چشمه ; که حافظ «ابن سمّان» در «الموافقة» آورده است ، و «محبّ الدین طبرى» در «الریاض النضرة»(3) از او نقل کرده است ; و آن این که : عمر قطعه زمینى در ینبع به على(علیه السلام) داد . سپس آن حضرت زمینى در نزدیکى آن قطعه زمین خرید و چاهى در آن حفر نمود ، و چون کارگران مشغول کار در آن چاه بودند ، ناگاه آب به مانند گردن شتر از آن فوران نمود . و کسى نزد على آمد و به او بشارت داد . پس فرمود : به وارث بشارت دهید . سپس آن را صدقه داد (وقف کرد) .
«ابن ابى الحدید» در «شرح نهج البلاغه»(4) نوشته است :
در خبرى آمده است : شخصى نزد امیر المؤمنین آمد ، تا به وى بشارت دهد که در زمینش چشمه اى جوشان فوران کرده است . پس دو بار تکرار کرد : به وارث بشارت دهید ، به وارث بشارت دهید. سپس آن مال را وقف فقرا نمود و در همان لحظه وقف نامه اى نوشت .
و«حموى» در «معجم البلدان»(5) و سمهودى در «وفاء الوفاء»(6) و دیگران به صدقات امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ینبع اشاره کرده اند .
4 ـ سخن آن حضرت : «یا دنیا غُرّی غیری»؛ ( اى دنیا! غیر مرا فریب ده) ; ، گروهى از حفّاظ آن را ذکر کرده اند .
5 ـ حدیث آرد کردن آسیاب بدون اینکه کسى آن را بگرداند ; این حدیث را حافظان با لفظ «ابوذر غفارى» ، روایت کرده اند ; وى مى گوید : پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) او را به دنبال على(علیه السلام) فرستاد . پس دید ، سنگ آسیاب در خانه آن حضرت مى گردد و آرد مى کند ، بى آنکه کسى آن را بگرداند . پس به پیامبر خدا خبر داد . آن حضرت فرمود : «یا أباذر ، أما علمت أنّ لله ملائکةً سیّاحین فی الأرض قد وُکّلوا بمعاونة آل محمّد(صلى الله علیه وآله)»(7)؛ ( اى ابوذر! آیا نمى دانى خداوند ملائکه اى دارد که در زمین مى گردند و وکیل شده اند تا به آل محمّد کمک نمایند) .
6 ـ حدیث ازدواج زهراى صدّیقه(8) .
7 ـ اینکه محبّت آل محمّد(علیهم السلام) پاداش رسالت آن حضرت است .(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.