پاسخ اجمالی:
توسل به صالحان از دینا رفته توسل به شئ معدوم نیست؛ زیرا طبق آیات قرآن با مردن عوالمى براى انسان کشف مى شود که در زمان حیاتش کشف نشده بود و یا شهدا زنده شمرده شده نه معدوم. همچنین پیامبر(ص) مردگان سپاه مشرکین در غزوه بدر را با این بیان که شنوا هستند مورد خطاب قرار داد. حال که ثابت شد انسان مرده مانند زندگان مى شنود پس توسل هیچ مانعى ندارد چرا که صحابه پیامبر به شهادت منابع تاریخی و حدیثی فریقین از آن جلوگیرى نمى کردند و اگر توسل به غیر خدا شرک باشد بى تردید آنان از این کار منع مى کردند.
پاسخ تفصیلی:
خیر، زیرا ما شواهد قرآنى فراوانى داریم که: با مردن انسان عوالمى براى او آشکار و کشف مى شود که در زمان حیاتش کشف نشده بود. خداوند در این باره مى فرماید: «فکَشَفْنا عَنکَ غَطآءَکَ فبَصَرُکَ الْیَومَ حَدِیدٌ»؛(1)(و (ولى) ما پرده ات را (از جلو چشمانت) برداشتیم و دیده ات امروز تیز است)
و «وَلَا تَقَوُلُوا لِمَن یُقتَلُ فىِ سَبیل الله أمواتٌ بَل أحیاءٌ وَلَکن لّا تشعُرُون»(2)
کسانى که در راه خدا کشته شده اند مرده نخوانید بلکه زنده اند ولى شما نمى دانید
و نیز «و لَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فِى سَبیلِ الله أمواتاً بَل أحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزِقونَ»؛(3) (هرگز کسانى را در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند).
و همچنین در صحیح بخارى آمده است.
«پیامبر(صلى الله علیه وآله) به کنار «قلیب بدر» (جایى که کشتگان سپاه شرک در آن افکنده شدند) آمد خطاب به کشتگان مشرکان فرمود: آنچه را که خداى مان به ما وعده داده بود حق یافتیم؛ آیا شما نیز وعده خداى تان را حق یافتید؟ به حضرت گفته شد: مردگان را به پاسخ دادن فرا مى خوانید! پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید.(4)
و نیز غزالى یکى از بزرگان مذهب شافعى مى گوید:
«برخى مى پندارند که مرگ نابودى است، این پندار ملحدان (کافران) است (5)
حال که ثابت شد انسان مرده همانند زندگان مى شنود پس درخواست نیاز از او و توسل به وى هیچ مانعى ندارد چرا که صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این کار جلوگیرى نمى کردند و اگر توسل به غیر خدا شرک باشد بى تردید آنان از این کار منع مى کردند.
به عنوان مثال به چند نمونه اشاره می کنم:
بیهقى(6) و «ابن ابى شیبه» با اسناد صحیح روایت کرده اند و نیز از «احمد بن زینى و حلان روایت شده است:«در روزگار خلافت عمر ،مردم دچار قحطى شدند «بلال بن حرث» کنار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفت و گفت اى رسول خدا براى امتت طلب باران کن که (از گرسنگى و خشکسالى) در معرض نابودى قرار گرفته اند(7)
مى دانیم که بلال مدتى طولانى همنشین و یار پیامبر و از صحابه بود و احکام را بى واسطه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) می گرفت. چنانچه خواندن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و توسل به او شرک مى بود بى تردید بلال مرتکب چنین کارى نمى شد. اگر چنین مى کرد، دیگر صحابه او را باز مى داشتند. همین مطلب محکم ترین دلیل بر جواز توسل به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. و نیز بیهقى از عمر بن خطاب نقل کرده است که رسول خدا فرمود: چون آدم مرتکب خطا شد گفت: «یا ربّ اسئلک بحقّ محمد(صلى الله علیه وآله) الا ما غفرت لى»؛ (خداوندا از تو می خواهم به حرمت محمد(صلى الله علیه وآله) مرا ببخشى).(8)
بنابراین اگر توسل به پیامبر(صلى الله علیه وآله) حرام و شرک بود هرگز حضرت آدم(علیه السلام) چنین کارى نمى کرد. در روایت دیگرى آمده است: چون منصور دوانیقى روانه جنگ شد، به زیارت قبر پیامبر نیز رفت. در آن جا به «مالک»(9) پیشواى مالکیان گفت: اى ابو عبدالله رو به قبله بایستم و به درگاه خدا دعا کنم یا این که رو به قبر پیامبر خدا کنم؟
مالک گفت: چرا از پیامبر که وسیله تو و پدرت آدم به درگاه خداوند است روى بگردانى؟ روى به جانب او بکن و او را شفیع خود قرار ده که بى تردید خداوند شفاعت او را درباره ات مى پذیرد زیرا خداوند فرموده است: «و لَو اَنَّهُم اذ ظَّلَوُا اَنفُسَهُم جَاوُک فاسْتَغفِرو الله وَ استَغْفَرَ لَهُم الرَّسولُ لَوَجَدوُا الله تَوّاباً رحیما»
و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر نیز براى آنان طلب آمرزش مى کرد، قطعاً خدا را توبه پذیر مهربان مى یافتند(10).(11)
عبارت او وسیله (واسطه) تو و پدرت آدم به درگاه خداوند است.(12)
دلیل محکمى بر جواز، بلکه مستحب بودن توسل به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى باشد.
«درامى» در صحیح خود از «ابوالجوزا» نقل می کند که:
مردم مدینه دچار قحطى شدیدى شدند. لذا از گرفتارى خود نزد «عایشه» شکایت بردند او گفت:
به قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نگاه کنید و (با نگاه خود) از آن روزنه اى تابه آسمان بسازید به گونه اى که حایل و مانعى در میان نباشد (او را نزد خدواند به شفاعت ببرید) آنان این کار را کردند و رفتند در نتیجه این توسل آسمان باریدن گرفت، گیاهان روئیدند، شترها (از فراوانى علوفه) چربى فراوان دادند و از شدت چاقى دریده شدند آن سال «سال چاک» نامیده شد.(13). (14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.