پاسخ اجمالی:
آلوسی اعتقاد دارد آیه ولایت در خصوص على نازل نشده، بلکه درباره مهاجران و انصار که على هم جزء آنهاست نازل گردیده است؛ به دلیل اینکه ساختار واژه (الذین) جمع است. پاسخ: گویا او فراموش کرده است که اگر حکمى ابتدا به صورتى مطرح شود که تک تک افراد را شامل شود آنگاه با آوردن قید و نشانه اى فرد مورد نظر را مشخّص کند، اثرش رساتر و قویتر از حکمى خواهد بود که مستقیماً متوجّه فرد شود. و این روش، روشى ناشناخته و غیر معمول در قرآن نیست و مثالهای فراوانی دارد، مثل «الذین قال لهم الناس» و... .
پاسخ تفصیلی:
حمیدالدین عبد الحمید آلوسى در کتاب «نثر اللآلی على نظم الأمالی»(1) وقتى که به آیه ولایت مى رسد مى گوید:
«این آیه آن گونه که پنداشته اند در خصوص على نازل نشده، بلکه درباره مهاجران و انصار که على هم جزء آنهاست نازل گردیده است؛ به دلیل اینکه ساختار واژه (الَّذیِنَ) جمع است؛ و از این رو على به تنهایى نمى تواند مراد آیه باشد».
پاسخ: گویا او فراموش کرده است که اگر حکمى ابتدا به صورتى مطرح شود که تک تک افراد را شامل شود ـ حال یا براى تشویق به مثل آن کار یا براى بازداشتن از آن ـ آنگاه با آوردن قید و نشانه اى فرد مورد نظر را مشخّص کند، اثرش رساتر و قویتر از حکمى خواهد بود که مستقیماً متوجّه فرد شود. و این روش، روشى ناشناخته و غیر معمول نیست، بلکه شیوه اى است شایع و معمول، و در زبان قرآن براى آن نمونه هاى فراوانى یافت مى شود. در اینجا نمونه هایى از آن را ذکر مى کنیم:
1 ـ «الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَآءُ»(2)؛ (آنها که گفتند: خدا فقیر است، درحالی که ما بى نیازیم!).
حسن گفته است: گوینده این کلام حیى بن أخطب است. و عکرمه و سدّى و مقاتل و محمّد بن اسحاق گفته اند: او فنحاص بن عازوراء است. و خازن گفته است: این سخن گر چه از یک یهودى صادر شده، ولى چون آنها از این حرف راضى بوده اند به همه آنها نسبت داده شده است.
در این باره به تفسیر قرطبى و ابن کثیر و خازن مراجعه شود.(3)
2 ـ «لایَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ»(4)؛ (خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى کند). این آیه درباره اسماء دختر ابوبکر نازل شده است و شأن نزول آن این است که قتیله مادر اسماء که دختر عبد العزّى و مشرک بود به مدینه آمده، هدایایى را براى او آورد ولى اسماء به او گفت: تا از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) اجازه نگیرم، نه هدیه ها را مى پذیرم و نه اجازه ورود به خانه ام را مى دهم؛ آنگاه خدمت پیامبر خدا رسیده و مسأله را مطرح کرد، به دنبال آن خداوند این آیه را نازل فرمود و پیامبر خدا نیز دستور داد که او را به خانه برده هدایاى او را بپذیرد و در حق او خوبى کرده و او را احترام نماید.
این حدیث را بخارى و مسلم و احمد و ابن جریر و ابو حاتم نقل کرده اند(5)؛ آن گونه که در تفسیر قرطبى و ابن کثیر و خازن آمده است.
3 ـ «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ»(6)؛ (اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم، به آنان گفتند: «مردم (لشکر دشمن) براى (حمله به) شما اجتماع کرده اند...»).
منظور از واژه «الناس» نخست، نعیم بن مسعود أشجعى است. نسفى در تفسیر خود(7) گفته است:
«الناس» با اینکه جمع است ولى از آن یک نفر اراده شده است، و احتمال دارد که او به خاطر پیروانش که مانند او مردم را از شرکت در جهاد باز مى داشتند، به صیغه جمع آورده شده باشد.
و خازنى گفته است:
لفظ «ناس» عام است، ولى فردى خاصّ از آن اراده شده است.
ابن مردویه با سند خود از ابو رافع نقل مى کند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) على را با گروهى براى تعقیب ابوسفیان فرستاد. آنها با یک اعرابى از قبیله خزاعه برخورد کردند و او گفت: آنان علیه شما متّحد شده اند، و على(علیه السلام) و همراهانش گفتند: «حسبنا الله و نعم الوکیل»؛ (خدا بهترین وکیل و یاور است)، آنگاه آیه یاد شده درباره ایشان نازل گردید.(8)
4 ـ «یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِى الْکَلالَةِ»(9)؛ (از تو (درباره ارث خواهران و برادران) سؤال مى کنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براى شما بیان مى کند»).
آیه درباره جابر بن عبدالله انصارى نازل شده و سؤال کننده، اوست و او همیشه مى گفت این آیه درباره من نازل شده است.(10)، (11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.