پاسخ اجمالی:
ابن تیمیه ادعا کرده: نظر شیعه درباره شأن نزول آیه ولایت ناشی از جعل حدیثی است که به اجماع اهل حدیث آگاه کذب محض است. پاسخ: تکذیب روایتی که سندش به بسیاری از صحابه همچون امیرالمومنین، ابن عباس، ابوذر، عمار و... میرسد و بسیاری از امامان و حافظان حدیث آن را نقل کردهاند، جسارت و وقاحت بسیاری میخواهد. روایتی که محدّثان آن را نقل کرده اند، و حتّى برخى از آنها به صحّت آن تصریح کرده اند و اهل علم بر استدلال به آن اتفاق نظر داشته اند چگونه ممکن است بر کذب بودن آن اجماع داشته باشند؟!
پاسخ تفصیلی:
ابن تیمیه مى گوید:
بعضى از جاعلان درباره آیه: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(1)؛ (سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند)، حدیث دروغى وضع کرده، مى گویند: این آیه درباره «على» هنگامى که انگشترش را در نماز صدقه داد نازل شده است، در حالى که این حدیث به اجماع محدّثانِ آگاه، دروغ محض است.(2)
آنگاه وى با یک سرى حرف هاى پوچ و بیهوده که زیاد اینگونه سخنان را در برابر نصوص در کتاب «منهاج السنة» خود تکرار مى کند و نمونه اش در مبحث ردّ شمس، و بحث آیه تطهیر(3)، و آیه مودّت(4)، و حدیث مؤاخات و غیره نیز آمده، بر جعلى بودن این حدیث استدلال کرده آن را ردّ مى نماید.
در پاسخ مى گوییم: تصور نمى شود که بى شرمى و وقاحت، انسان را به جایى برساند که همه حقایق را زیر پا گذارد و روایتى که سندش به [بسیاری از صحابه از جمله:] امیر مؤمنان، ابن عبّاس، ابوذر، عمّار، جابر انصارى، ابورافع، انس بن مالک، سلمة بن کهیل، و عبدالله بن سلام منتهى مى شود، و امامان و حافظان حدیث آن را نقل کرده اند، را دروغ پنداشته و در خیال باطل خود بر جعلى بودن آن ادّعاى اجماع کند. آرى، این اجماع نیز مانند اجماع هاى دیگرش بى پایه و دور از صدق و راستى است.
نمى دانیم او چگونه مى گوید: اهل علم، بر دروغ بودن آن اجماع دارند، در حالى که آنان در دو جا به این آیه شریفه و این حدیث استدلال کرده و آن را از آیات الأحکام(5) شمرده اند؛ یکى: در احکام نماز که آیا نماز با انجام کارهاى کوچک باطل مى شود یا نه؟ دوم: در صدقه مستحبى که آیا زکات نامیده مى شود یا خیر؟ و اینها به صراحت نشان مى دهند که آنان در صحّت حدیث اتّفاق نظر دارند.
و همچنین متکلّمانى که خواسته اند آن را مورد نقد و بررسى قرار دهند، بدون خدشه در سند، تنها پیرامون دلالتش بحث کرده اند، حتّى برخى با وجود نقدى که بر دلالتش دارند گفته اند: اصل حدیث نزد همه مفسّران ثابت است و اگر بحثى هم هست تنها درباره معناى آن است. همه اینها به خوبى نشان مى دهد که صحّت حدیث نزد همه مفسّران و متکلّمان و فقها پذیرفته شده است.
علاوه بر اینها، محدّثان و حافظان حدیث در آثار و تألیفاتشان آن را آورده و در برابر آن تواضع و خشوع کرده و آن را نقل کرده اند، حتّى برخى از آنها به صحّت آن تصریح کرده اند. با توجّه به اینها، این پرسش مطرح مى شود که اجماع ابن تیمیّه از کجا پیدا شده و اهل اجماعِ او از کدام نقطه زمین روییده اند؟! در اینجا تعدادى از راویان یا قبول کنندگان حدیث را بر مى شماریم:
1 ـ ابو جعفر إسکافى معتزلى، متوفّاى (240)؛ وى این حدیث را در رساله اى که در ردّ جاحظ نگاشته، آورده است(6).
2 ـ حافظ ابو عبدالرحمن نسائى، صاحب سنن، متوفّاى (303)، در «صحیح» خود.
3 ـ ابن جریر طبرى، متوفّاى (310)؛ وى در تفسیر خود حدیث را با چندین طریق نقل کرده است.(7)
4 ـ حافظ ابوبکر جصّاص رازى، متوفّاى (370)، در «أحکام القرآن» با چندین طریق.(8)
5 ـ ابو القاسم جار الله زمخشرى حنفى، متوفّاى (538)؛ وى در تفسیر «کشّاف»(9) حدیث را آورده و مى گوید :
اگر کسى اشکال کند که واژه به کار رفته، یعنى «مؤمنین»، جمع است، پس فرد نمى تواند مراد باشد! در پاسخ مى گویم: اگر چه صدقه دهنده و سبب یک نفر بوده است، لکن به صورت جمع آورده شده تا دیگران را براى انجام چنین کارى و رسیدن به ثواب آن تشویق نماید.
6 ـ حافظ ابو القاسم ابن عساکر دمشقى، متوفّاى (571)، با طرق متعدّد در تاریخ شام.(10)
7 ـ عزّ الدین ابن ابى الحدید معتزلى، متوفّاى (655)، در «شرح نهج البلاغه».(11)
8 ـ قاضى ناصر الدین بیضاوى شافعى، متوفّاى (685)، در «تفسیر» خود.(12)
9 ـ جلال الدین سیوطى شافعى، متوفّاى (911)، در «الدرّ المنثور»(13) با چندین طریق.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.