پاسخ اجمالی:
شخصی نزد معتصم عباسی به دزدی اعتراف کرد و معتصم خواست حدّ دزد را اجرا کند، لذا از فقها پرسید: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ بعضی گفتند از مچ و دلیلشان آیه تیمم بود که در آن دستور به مسح دست تا مچ داده شده است، و بعضی گفتند از آرنج و دلیلشان آیه وضو بود که دستور به شستن دست تا آرنج داده است. معتصم از امام جواد(ع) خواست نظرشان را اعلام کنند و ایشان فرمودند: فقط انگشتان قطع می شود، چون کف دستها جزء اعضای سجده است و قرآن می فرماید: «سجده گاهها متعلق به خداوند است...» و آنچه براى خداست، قطع نمى شود.
پاسخ تفصیلی:
امام جواد (عليه السلام ) گاه از راه مناظره و گاه از راههاى ديگر بيمايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مى كرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومى تثبيت مى نمود. از آن جمله فتوايى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصيل آن بدين قرار است:
«زُرقان»(1)، كه با «ابن ابى دُؤاد»(2) دوستى و صميميت داشت، مى گويد: يك روز «ابن ابى دُؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم! پرسيدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر امام جواد(علیه السلام) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جريان چه بود!
گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» حضرت جواد(علیه السلام) را نيز فرا خواند و از ما پرسيد:
دست دزد از كجا بايد قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟
گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَاَيْدِيْكُمْ»(3) ؛(صورت و دستهايتان را مسح كنيد) تا مچ دست است.
گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مى گفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود، ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَاَيْدِيَكُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ»(4) ؛(صورتها و دستهايتان را تا آرنج بشوييد) تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن على امام جواد(علیه السلام) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مسئله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گويم. اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دست بايد باقى بماند.
معتصم گفت: به چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذيرد: صورت (پيشانى)، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مى فرمايد:
«وَ اَنّ الْمَساجِدَِ للهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أحَداً»(5) ؛(سجده گاهها (هفت عضوى كه سجده بر آنها انجام مى گيرد) از آن خداست، پس، هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد و عبادت نكنيد)(6) و آنچه براى خداست، قطع نمى شود.
«ابن أبى دُؤاد» مى گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شديم) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم!(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.