پاسخ اجمالی:
یکی از علل قیام امام حسین(ع) را باید در بیدارى افکار عمومى و افزایش نفوذ دعوت شیعیان پس از صلح امام مجتبى(ع) جستجو کرد، زیرا جنبشى که پس از امضاى صلح، بر ضد حکومت اموى آغاز شده بود روز به روز در حال گسترش بود. حسین بن على(ع) در واقع دنباله برنامه برادر ارجمند خود را گرفت، زیرا حضرت مجتبى(ع) با کمال شهامت، خرده گیریهاى کوته فکران و عناصرافراطى را تحمل کرد و به تدریج زمینه انقلاب را فراهم ساخت، و در این هنگام حسین بن على (ع) ضربت قاطع را بر پیکر حکومت فاسد بنى امیه وارد ساخت.
پاسخ تفصیلی:
یکی از علل قیام حسین بن على (علیه السلام) را باید در بیدارى افکار عمومى و افزایش نفوذ دعوت شیعیان پس از صلح امام مجتبى(علیه السلام) جستجو کرد، زیرا جنبشى که پس از امضاى صلح، بر ضد حکومت اموى آغاز شده بود روز بروز در حال گسترش و توسعه بود و بر دامنه نفوذ آن افزوده مى شد.
سیاست معاویه نیز، دانسته یا نادانسته، موجب گسترش و نیرومندى این جنبش گردید، زیرا معاویه که پس از شهادت امام مجتبى (علیه السلام) میدان عمل را تا حدودى بلامانع مى دید، بیش از پیش عرصه را بر مردم - خاصه شیعیان و پیروان امیر مومنان (علیه السلام) تنگ گرفت و از هیچ گونه ظلم و ستم فروگذار نکرد.
تجاوز مکرر معاویه به حقوق مسلمانان، حملات و شبیخونهاى پى در پى نظامیان خشن و ستم پیشه معاویه بر مناطق مختلف اسلامى، کشتن و آزار مردم بیگناه، نقض پیمان صلح و بیعت گرفتن براى ولیعهدى یزید- برخلاف مفاد صریح صلحنامه - و بالاخره مسموم ساختن امام مجتبى (علیه السلام) مسائلى بود که وجهه عمومى حکومت بنى امیه را بیش از پیش لکه دار ساخت و موقعیت آن را تضعیف کرد. این حوادث موجب همبستگى و فشردگى هر چه بیشتر صفوف شیعیان و تقویت جبهه ضد اموى شد و بتدریج زمینه نهضت و قیام حسینى را فراهم ساخت.
دکتر «طه حسین»، دانشمند و نویسنده معروف مصرى، پس از بیان سختگیریهاى معاویه نسبت به شیعیان پس از صلح، مى نویسد:
«در ده سال آخر حکومت معاویه، کار شیعیان بالا گرفت و دعوت آنها در شرق کشور اسلامى و جنوب مناطق عربى فوق العاده انتشار یافت، به طورى که هنگام مرگ معاویه عده بسیارى از مردم، مخصوصاً اهل عراق، لعن معاویه و محبت اهل بیت را جزئى از وظیفه دینى خود مى دانستند».(1)
بدین ترتیب، جامعه اسلامى به قدر کافى چهره حقیقى حکومت اموى را شناخت، و طعم تلخ شکنجه هاى آن را چشید، و از انواع ظلمها و تجاوزهاى این حکومت به حقوق مسلسانان، آگاه شد و ماسکى که این حکومت در ابتداى زمامدارى معاویه بر چهره زده بود کنار رفته مردم با قیافه اصلى آن آشنا گشتند. و در نتیجه، با مرگ معاویه و رشد و آگاهى جامعه اسلامى، تمام عواملى که در زمان وى مانع تحقیق یک قیام پیروزمند بود، بر طرف شد و راه قیام بر ضد حکومت اموى کاملاً هموار گردید و در این هنگام بود که حسین بن على (علیه السلام) ضربت قاطع را بر پیکر حکومت فاسد بنى امیه وارد ساخت و آن قیام بزرگ و بىنظیر را پى ریزى نمود.
قیام حسین بن على (علیه السلام) تحول دامنه دارى در جامعه اسلامى به وجود آورد، اوضاع را دگرگون ساخت و افکار عمومى را بر ضد حکومت بنى امیه شوراند و منشأ پیدایش نهضتها و انقلابهاى پى در پى و بزرگى مانند: قیام توابین، نهضت اهل مدینه، قیام مختار ثقفی و نهضت زید بن علی بن الحسین و چندین نهضت بزرگ دیگر گردید، در حالى که اگر همین انقلاب در زمان حضرت مجتبى و به وسیله آن حضرت عملى مى گردید، فاقد چنین ثمراتى بود.
حسین بن على (علیه السلام) در واقع دنباله برنامه برادر ارجمند خود را گرفت، زیرا حضرت مجتبى (علیه السلام) با کمال شهامت، خردهگیریهاى کوته فکران و عناصرافراطى را تحمل کرد و بتدریج زمینه انقلاب را فراهم ساخت و افکار عمومى را آماده نمود و آنگاه که زمینه کاملاً آماده شد، حسین بن على (علیه السلام) ابتکار عمل را در تهاجم به کانون فساد به دست گرفت.
گذشته از تفاوتهایى که دوره امام حسن (علیه السلام) با زمان امام حسین داشته است، باید تفاوت اساسى میان یاران این دو امام را نیز در نظر گرفت.
سپاه امام حسن (علیه السلام) با شنیدن یک شایعه، بهم ریختند و جمعى، سرا پرده امام حسن (علیه السلام) را غارت کردند و حتى فرش زیر پاى امام را ربودند! آنان که می خواستند در رکاب امام، با سپاه شام بجنگند و در این راه جان دهند، خود حادثه ساز شدند و امام را تنها گذاشتند. اکنون آنان را مقایسه کنید با یاران امام حسین که شب عاشورا مى گفتند:
«به خدا سوگند اگر بدانیم که کشته مى شویم، آنگاه ما را زنده مى کنند، سپس مى کشند و خاکسترمان را بر باد مى دهند، و این کار را هفتاد بار مى کنند، از تو جدا نخواهیم شد تا اینکه در راه تو جان بسپاریم. یک کشته شدن که بیش نیست، و آن شهادت است و کرامت جاوید و سعادت ابدى».
آرى با این گونه مردان، مى توان، شورى در تاریخ بشر در انداخت به نام «شهادت» و طنینى در گنبد افلاک در افکند به نام «عاشورا»، نه با کسانى که با آنان نه غلبه نصیب گردد، نه شهادت، بلکه آدمى را دست بسته تحویل دشمن دهند و آنچه بر جاى ماند، ذلت اسارت باشد و بس!
این بود که امام حسن فقط سنگر مبارزه را تغییر داد، به عبارت دیگر تغییر جاى داد نه تغییر جهت، مانند کسى که در وسیله ى در حال حرکت نماز بخواند و روى به قبله داشته باشد، این نماز گزار با تغییر مرکوب،تغییر وضع و جاى مى دهد، نه تغییر جهت(روى به قبله بودن). قبله مردان حق همواره مبارزه با باطل بوده است، چه از میدان عاشورا، چه از درون کوچهها و محلههاى کوفه و مسجد مدینه، چه از زندان بغداد و....
امام حسن(علیه السلام) ، معاویه بزرگترین مانع نشر حق و عدالت در آن روزگار را هدف گرفته بود، گاه از زاویه تجهیز سپاه و گاه از زاویه تدبیر قبول صلح.(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.