پاسخ اجمالی:
با دلاوریهاى سربازان اسلام قلعه های خیبر یکى پس از دیگرى سقوط کرد، ولى دژ «قموص» که بزرگترین دژ و مرکز دلاوران آنها بود، همچنان مقاومت مى کرد ومسلمانان از فتح آن عاجز ماندند. پیامبر(ص) با مشاهده این وضع فرمود: «فردا پرچم را به دست کسى خواهم داد که خداوند این دژ را به دست او مى گشاید؛ کسى که خدا و رسول خدا را دوست مى دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست مى دارند». فردای آن روز امیرالمومنین(ع) با فرمان پیامبر(ص) رهسپار این ماموریت شد و آن قلعه مقاوم را با شجاعتى بى نظیر فتح نمود.
پاسخ تفصیلی:
پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت. انگیزه پیامبر در این اقدام دو امر بود:
۱ـ خیبر به صورت کانون توطئه و فتنه بر ضد حکومت نو بنیاد اسلامى در آمده بود و یهودیان این قلعه بارها با دشمنان اسلام در حمله به مدینه همکارى داشتند، بویژه در جنگ احزاب نقش مهمى در تقویت سپاه احزاب داشتند.
۲ـ گرچه در آن زمان ایران و روم به صورت دو امپراتورى بزرگ، با یکدیگر جنگهاى طولانى داشتند، ولى ظهور اسلام به صورت یک قدرت سوم براى آنان قابل تحمل نبود، از اینرو هیچ بعید نبود که یهودیان خیبر آلت دست کسرى یا قیصر گردند و با آنها براى کوبیدن اسلام همدست شوند و یا همانطور که مشرکان را بر ضد اسلام جوان تشویق کردند، این دو امپراتورى را نیز براى درهم شکستن قدرت این آیین نوخاسته تشویق کنند.
این مسائل پیامبر را بر آن داشت که با هزار و ششصد نفر سرباز رهسپار خیبر شود.
قلعه هاى خیبر دارى استحکامات بسیار و تجهیزات دفاعى فراوان بود و مردان جنگى یهود بشدت از آنها دفاع مى کردند.
با مجاهدتها و دلاوریهاى سربازان اسلام قلعه ها یکى پس از دیگرى اما به سختى و کندى سقوط کرد ولى دژ «قموص» که بزرگترین دژ و مرکز دلاوران آنها بود، همچنان مقاومت مى کرد و مجاهدان اسلام قدرت فتح و گشودن آن را نداشتند و سر درد شدید رسول خدا (ص) مانع از آن شده بود که خود پیامبر (ص) در صحنه نبرد شخصاً حاضر شود و فرماندهى سپاه را برعهده بگیرد، از اینرو هر روز پرجم را به دست یکى از مسلمانان مى داد و ماءموریت فتح آن قلعه را به وى محول مى کرد ولى آنها یکى پس از دیگرى بدون اخذ نتیجه باز مى گشتند. روزى پرچم را به دست ابوبکر و روز بعد به عمر داد و هر دو نفر بدون اینکه پیروزى به دست آورند به اردوگاه ارتش اسلام باز گشتند.
تحمل این وضع براى رسول خدا (ص) بسیار سنگین بود. حضرت با مشاهده این وضع فرمود: «فردا این پرچم را به دست کسى خواهم داد که خداوند این دژ را به دست او مى گشاید؛ کسى که خدا و رسول خدا را دوست مى دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست مى دارند».(1)
آن شب یاران پیامبر اسلام در این فکر بودند که فردا پیامبر پرچم را به دست چه کسى خواهد داد؟ هنگامى که آفتاب طلوع کرد سربازان ارتش اسلام دور خیمه پیامبر را گرفتند و هر کدام امیدوار بود که حضرت پرچم را به دست او دهد. در این هنگام پیامبر فرمود:
على کجاست ؟عرض کردند: به درد چشم دچار شده و به استراحت پرداخته است. پیامبر فرمود: على را بیاورید.وقتى على (ع) آمد، حضرت براى شفاى چشم او دعا کرد و به برکت دعاى پیامبر ناراحتى على (ع) بهبود یافت. آنگاه پرچم را به دست او داد. على (ع) گفت:
یا رسول الله آنقدر با آنان مى جنگم تا اسلام بیاورند. پیامبر فرمود: به سوى آنان حرکت کن و چون به قلعه آنان رسیدى، ابتداءًا آنان را به اسلام دعوت کن و آنچه در برابر خدا وظیفه دارند (که از آیین حق الهى پیروى کنند) به آنان یادآورى کن. به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند، بهتر از این است که دارى شتران سرخ موى باشى.(2)،(3)
على (ع) رهسپار این ماموریت شد و آن قلعه محکم و مقاوم را با شجاعتى بى نظیر فتح نمود.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.