پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره «رعد» می فرماید: «انّما أنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد». «انذار» براى آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و «هدایت» براى آن است که مردم را پس از آمدن به راه، به پیش ببرد. در روایات متعددى از پیامبر(ص) در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که فرمود: «من منذرم و على هادى است». فخر رازى در ذیل این آیه نقل می کند: پیامبر(ص) دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: من منذرم! سپس به شانه على(ع) اشاره کرد و فرمود: تو هادى هستی! و به وسیله تو بعد از من هدایت یافتگان، هدایت مى شوند.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 7 سوره «رعد» مى خوانیم: اى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، (تو فقط بیم دهنده اى و براى قوم و ملتى هادى و رهنمائى است)؛ «انّما أنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد».
جمعى از مفسران گفته اند: این دو صفت «منذر» و «هادى» به پیامبر(صلى الله علیه وآله) برمى گردد و در واقع جمله چنین بوده است: «أنتَ منذِرٌ و هاد لکُلّ قوم»؛ (تو بیم دهنده و هدایت کننده براى هر جمعیتى هستى)! ولى این تفسیر، خلاف ظاهر آیه فوق است؛ چرا که «واو»، جمله «لکل قوم هاد» را از «انّماأنت منذر» جدا کرده است، آرى اگر کلمه «هاد» قبل از «لکلّ قوم» بود، این معنى کاملاً قابل قبول بود، ولى چنین نیست. دیگر این که: هدف این بوده است که دو قسم دعوت کننده بسوى حق را بیان کند؛ اوّل، دعوت کننده اى که کارش انذار است، و دیگر، دعوت کننده اى که کارش هدایت است.
حتماً سؤال خواهید کرد: میان انذار و هدایت چه تفاوت است؟
در پاسخ مى گوئیم: «انذار» براى آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند و در متن صراط مستقیم جاى گیرند، ولى «هدایت» براى آن است که مردم را پس از آمدن به راه، به پیش ببرد. در حقیقت «منذر» همچون علت محدثه و ایجاد کننده است، و «هادى» به منزله علت مُبقِیَه و نگهدارنده و پیش برنده، و این همان چیزى است که ما از آن تعبیر به «رسول» و «امام» مى کنیم، رسول تأسیس شریعت مى کند و امام حافظ و نگهبان شریعت است (شک نیست که هدایت کننده بر شخص پیامبر در موارد دیگر اطلاق شده، اما به قرینه ذکر «منذر» در آیه فوق مى فهمیم: منظور از هدایت کننده کسى است که راه پیامبر را ادامه مى دهد، و حافظ و نگهبان شریعت اوست).
شاهد این معنى روایات متعددى است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که فرمود: «من منذرم و على هادى است»، این تفسیر را کاملاً تأئید مى کند، به عنوان نمونه به چند روایت از آنها اشاره مى کنیم:
1ـ فخر رازى در ذیل همین آیه، در تفسیر این جمله از «ابن عباس» چنین نقل مى کند: «وَضَعَ رَسولُ الّلهِ یَدَهُ عَلى صَدْرِهِ فَقالَ أنا الْمُنْذِرُ، ثُمِّ أوْمَأ الى مَنْکِبِ عَلِىٍّ وَ قالَ أنْتَ الهادى بِکَ یَهْتَدى المُهتَدونَ مَنْ بَعْدى»؛ (پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه على(علیه السلام) اشاره کرد و فرمود: توئى هادى! و به وسیله تو بعد از من هدایت یافتگان، هدایت مى شوند).(1)
این روایت را دانشمند معروف اهل تسنن، علامه «ابن کثیر» در تفسیر خود و همچنین علامه «ابن صباغ مالکى» در «فصول المهمّة» و «گنجى شافعى» در «کفایة الطّالب» و «طبرى» در تفسیر خود و «ابوحیّان اندلسى» در کتاب تفسیرش به نام «بحرالمحیط» و همچنین علامه «نیشابورى» در تفسیر خویش و گروه دیگرى نقل کرده اند.
2ـ حموینى که از علماى معروف اهل تسنن است، در کتاب «فرائد السّمطین» از «ابو هریره اسلمى» چنین نقل مى کند: «انَّ الْمُرادَ بِالْهادِى عَلِىٌّ(علیه السلام)».
3ـ میر غیاث الدین نویسنده کتاب «حبیب السیر» در جلد دوم کتاب خود صفحه 12 چنین مى نویسد: «به طرق متعددى نقل شده که هنگامى که آیه «انّما أنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد» نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: من منذرم و تو هادى. اى على! به وسیله تو هدایت یافته گان بعد از من هدایت مى شوند».
«آلوسى» در «روح المعانى» و «شبلنجى» در «نور الابصار» و «شیخ سلیمان قندوزى» در «ینابیع المودة» نیز این حدیث را به همان عبارت، یا نزدیک به آن نقل کرده اند. گرچه راوى این حدیث، در غالب طرق آن، «ابن عباس» است، ولى منحصر به او نیست، بلکه از «ابوهریره» (طبق نقل حموینى) و از خود على(علیه السلام) (طبق نقل ثعلبى) نیز روایت شده است، آنجا که فرمود: «المُنْذِرُ النَبِىِّ وَ الْهادِى رَجُلٌ مِنْ بَنِى هاشِم [یَعنِى نَفْسَهُ]»؛ (منذر پیامبر(صلى الله علیه وآله) است و هدایت کننده مردى از بنى هاشم است که منظور حضرت، خود او بود).(2)
گرچه در این احادیث، تصریح به مسأله ولایت و خلافت بلافصل نشده است ولى با توجه به این که هدایت به معنى وسیع کلمه منحصر به على(علیه السلام) نبود، بلکه همه علماى راستین و یاران خاصّ پیامبر(صلى الله علیه وآله) این برنامه را انجام مى دادند، معلوم مى شود، معرفى على(علیه السلام) به عنوان «هادى» به خاطر امتیاز و خصوصیتى است که او داشته است، او برترین مصداق «هادى» بوده و چنین مطلبى جدا از ولایت و خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نخواهد بود.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.